سقراط اکسپرس
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
10
خواندهام
15
خواهم خواند
26
توضیحات
اندوه آدمی را درهم میشکند؛ میتواند او را فلج کند. اندوه میتواند به آدمی انگیزه هم ببخشد. همین اندوه بود که شاه جهان، امپراتور گورگانی، را واداشت تا به یاد همسر فقیدش عمارت تاجمحل را بنا کند. جان میلتونِ نویسنده هم آن هنگام که در اندوه ازدستدادنِ همسر و دختر و بیناییاش کنجی نشسته بود دست برد به نوشتنِ بهشت گمشده. و باز همین اندوه بود که مونتنی را سه ردیف پلهی مارپیچی کشاند بر فراز بالاخانهی سرخفام برج و بارویی، چیزی به بلندیِ یک تپه، تا بتواند خود را بسپارد به باد؛ جستارها را هم همانجا مینوشت. زیبایی از دل رنج زاده میشود. با سونیا راهپلهای مارپیچی را میرویم بالا، همان پلههایی که مونتنی ۴۵۰ سال قبل میرفت بالا. همینجا بود که طعم انزوا را چشیده بود. به نظرم میآید مونتنی هم مثل من درونگرا بوده، از آن مدل درونگراها که اگر جایش باشد برونگراییِ معقولی هم نشان میدهند. ما درونگراهای معاشرتی میتوانیم عالم و آدم را فریب بدهیم؛ البته که تاوانش را هم میدهیم. تظاهر به برونگرایی شیرهی وجودمان را میکشد. آدم از پا درمیآید.