سقراط اکسپرس

سقراط اکسپرس

سقراط اکسپرس

اریک واینر و 1 نفر دیگر
4.5
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

15

اندوه‌ آدمی را درهم می‌شکند؛ می‌تواند او را فلج کند. اندوه می‌تواند به آدمی انگیزه هم ببخشد. همین اندوه بود که شاه جهان، امپراتور گورگانی، را واداشت تا به یاد همسر فقیدش عمارت تاج‌محل را بنا کند. جان میلتونِ نویسنده هم آن هنگام که در اندوه ازدست‌دادنِ همسر و دختر و بینایی‌اش کنجی نشسته بود دست برد به نوشتنِ بهشت گمشده. و باز همین اندوه بود که مونتنی را سه ردیف پله‌ی مارپیچی کشاند بر فراز بالاخانه‌ی سرخ‌فام برج و بارویی، چیزی به بلندیِ یک تپه، تا بتواند خود را بسپارد به باد؛ جستارها را هم همان‌جا می‌نوشت. زیبایی از دل رنج زاده می‌شود. با سونیا راه‌پله‌ای مارپیچی را می‌رویم بالا، همان پله‌هایی که مونتنی ۴۵۰ سال قبل می‌رفت بالا. همین‌جا بود که طعم انزوا را چشیده بود. به نظرم می‌آید مونتنی هم مثل من درونگرا بوده، از آن مدل درونگراها که اگر جایش باشد برونگراییِ معقولی هم نشان می‌دهند. ما درونگراهای معاشرتی می‌توانیم عالم و آدم را فریب بدهیم؛ البته که تاوانش را هم می‌دهیم. تظاهر به برونگرایی شیره‌ی وجودمان را می‌کشد. آدم از پا درمی‌آید.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سقراط اکسپرس

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سقراط اکسپرس

یادداشت‌های مرتبط به سقراط اکسپرس

            «‌سقراط اکسپرس»با عنوان فرعی «در جست‌وجوی درس‌های زندگی به کمک فیلسوفان مرده»  داستان مشاهده، تأمل و تفکر است؛ داستانی برای زیر سؤال بردن تجربه‌ها و اهداف زندگی فردی و پرسیدن چراها!

مجموعه‌ی استخوان‌های روح دفترهایی‌ست در باب فلسفه و نظریه‌ی مدرن. استخوان‌های روح سر آن دارد تا بازنمایی تحلیلی و دقیقی از جریان‌ها و جنبش‌های فلسفی و نظری معاصر به‌دست دهد.

آنچه در «سقراط اکسپرس» انتظارتان را می‌کشد:

در این کتاب نویسنده با کمک بزرگترین متفکران تاریخ در سراسر دنیا، از ثورو گرفته تا سیمون وی، و از نیچه تا سقراط، خواننده را همراه خود با قطار به سفری فلسفی و در عین حال دلپذیر می‌برد. او هزاران مایل را طی می‌کند، به خاستگاه فلسفه‌های بزرگ تاریخ می‌رود و سعی می‌کند آگاهانه اندیشیدن را به ما بیاموزد.

نویسنده به روشی هوشمندانه زندگی مدرن امروزی و فلسفه را کنار هم قرار می‌دهد و با بیانی بسیار ساده و گاهی شوخ‌طبعانه، به ما نشان می‌دهد که چطور می‌توان از اندیشه‌ی این بزرگان برای بهبود کیفیت زندگی خود بهره برد.

چه‌بسا شما هم بعد از خواندن کتاب دلتان بخواهد مانند راوی داستان، سقراط را به نوشیدنی دعوت کنید و با هم گپی بزنید.

چرا باید «سقراط اکسپرس» را خواند:

ما به همان دلایلی که سفر می‌کنیم به فلسفه روی می‌آوریم: دیدن جهان از منظری متفاوت، کشف زیبایی‌های پنهان و یافتن راه‌های جدید بودن. ما می‌خواهیم یاد بگیریم که چگونه شگفتی را در آغوش بگیریم. با پشیمانی روبرو شویم. امید را حفظ کنیم.

اریک واینر اشتیاق دوگانه‌ی خود به فلسفه و سفر را در یک سفر زیارتی ترکیب می‌کند که درس‌های شگفت‌انگیز زندگی از متفکران بزرگ سراسر جهان، از روسو تا نیچه، کنفوسیوس تا سیمون ویل را آشکار می‌کند. با سفر با قطار او هزاران مایل را طی می‌کند، در آتن، دهلی، وایومینگ، فرانکفورت توقف می‌کند، و در این بین برای ارتباط مجدد با هدف اصلی فلسفه: به ما آموزش می‌دهد که چگونه عاقلانه‌تر رفتار کنیم، زندگی‌های معنی‌دار‌تر از سقراط و آتن باستان گرفته تا سیمون دوبوار و پاریس قرن بیستم، فیلسوفان و مکان‌های منتخب واینر، هنگام حرکت در دوران پر هرج‌و‌مرج امروزی، نشانه‌های مهمی را ارائه می‌دهند.

در «سقراط اکسپرس»، واینر از ما دعوت می‌کند تا در کنار او برای دستیابی به حکمت و اکتشاف زندگی‌ به سفر برویم، زیرا او تلاش می‌کند پاسخی برای حیاتی‌ترین سؤالات ما بیابد.


http://www.bookcity.org/detail/29515/root/books
1401/01/10
          
            هم‌کوپه با بزرگان فلسفه 
«فلسفه یعنی رنج / خوبه که بگی رنجورم!» این بریده یک شعر بلند از حسین پناهی است، هنرمندی که به قول خودش «هگلـ» ـش را عمل کرده بود، اما انگار حرف «کامو» که گفته بود «تن‌ها یک مسئله اساسی فلسفی وجود دارد و آن هم خودکشی است» را برای خودش حل کرد و برگشت به جایی قبل از درخت انجیری که از آن پایین آمده بود.
اما واقعا فلسفه یعنی رنج و آیا این رنج کشیدن معنایی دارد؟ یا اصلا یافتن معنای زندگی از مسیر فلسفه است که آدمی را رنجیده می‌کند؟ خوف از فلسفه و هیبت فلسفه گاه باعث می‌شود که به سراغ فلسفه نرویم. مدت هاست که در کشور‌های دیگر درحال واکاویدن و لقمه لقمه کردن مفاهیم و مبانی فلسفی هستند تا بتوان از فلسفه در زندگی روزمره هم بهره برد و بحث‌های نظری را در حیطه عمل سنجید. به لطف ترجمه و استقبال از کتاب‌های فلسفی حالا چه از نوع زرد و چه از نوع غیرزرد، سهم زیادی از بازار کتاب هم این سال‌ها به کتاب‌های ترجمه با موضوعات فلسفی اختصاص دارد. شاید رنجی که می‌بریم ما را به فلسفه نزدیک کرده و رنج ما از واقعیت بوده است و نه به قول جناب پناهی از فلسفه. موریس رایزلینگ، فیلسوف فرانسوی، درباره پیوند ما با فلسفه می‌گوید: «دیر یا زود زندگی از همه ما فیلسوف می‌سازد.»
«سقراط اکسپرس» را نشر گمان در مجموعه خرد و حکمت زندگی منتشر کرده و جناب اریک وینر آن را نوشته  و شادی نیک رفعت ترجمه اش کرده است.
این کتاب هم سفرشدن با چهارده فیلسوف کهن و معاصر است. در این کتاب وینر با قطار به زادگاه یا محل زندگی این فیلسوف‌ها می‌رود و در این سفر‌ها جهان را از پنجره قطار با چشمان اهالی فلسفه می‌بیند. «سقراط اکسپرس» نوعی تمرین فلسفی زیستن و تلاشی است برای اینکه به فلسفه و داشتن نگاهی فلسفی به جهان جانی دوباره ببخشد. نویسنده کتاب، اریک وینر که خودش هم روزگاری خبرنگار بوده و سال‌ها در کشور‌های مختلف زندگی کرده است، از وضعیت فلسفه و فلاسفه ناراضی است و می‌نویسد: «مرلوپونتی، فیلسوف فرانسوی، به فلسفه می‌گوید تأمل رادیکال. عجیب است که فلسفه به چشم این فیلسوف، بوی خطر می‌دهد و آکنده از تنش است. فیلسوفان روزی دنیا را فریفته خودشان کرده بودند.
قهرمان زمانه شان بودند. در راه فلسفه از جانشان هم دریغ نداشتند، درست مثل سقراط. اما کنش قهرمانانه فلسفه امروز چیست؟ سعی بلیغ برای تصاحب کرسی استادی در دانشگاه.» شاید این یکی از مهم‌ترین دلایل شکل گرفتن کتاب «سقراط اکسپرس» باشد. نویسنده در تعریف کوتاهی درباره فلسفه می‌نویسد: «فلسفه فرق دارد با درس‌های دیگر؛ دانش نیست، شیوه تفکر است؛ شیوه بودن در دنیا. «چیستی» یا «چرایی» نیست، بلکه «چگونگی» است.» «سقراط اکسپرس» بر اساس ایده‌ای جذاب نوشته شده است. ایده درسفربودن یا درقطاربودن و همسفر شدن با فیلسوفانی که مرده اند، اما برای ما زندگان و وضعیت‌های دشواری که در آن قرار می‌گیریم، راه حل دارند. او در این سفر‌ها علاوه بر شرح دغدغه‌ها و نظریه‌های فلسفی این فیلسوفان شرح مختصری از زندگی و زمانه آن‌ها هم می‌نویسد. این جستار‌ها نوعی تک نگاری درباره هرکدام از فیلسوف‌ها هم هست. کتاب‌هایی مثل «سقراط اکسپرس» نوعی خوشه چینی از داشته‌های فرهنگی و فکری یک تمدن است. داشته‌هایی که شاید آن چنان که باید و شاید به دست مردم عادی نمی‌رسد یا حجمشان و پیچیدگی نثرشان باعث شده است سراغ آن نروند. این کتاب‌ها نوعی ادامه دادن جریان‌های فکری هستند یا به نوعی به روزسانی آن تفکرات و کاربردی کردنشان.
کاربرد چنین کتاب‌هایی این گونه است که دست سقراط را از ۲۴ قرن قبل از آتن می‌کشاند و می‌آورد کنار siri، دستیار صوتی گوشی‌های هوشمند، می‌نشاند و بعد همان لابه لا از معنای زندگی و حیرت کردن می‌گوید. معنای زندگی چیزی نیست که بشود از آن فرار کرد. بالاخره همه ما روزی با این سؤال دست به یقه خواهیم شد و معلوم نیست که سؤال ما را زمین می‌زند یا ما سؤال را. این کتاب دوپینگی است برای آن روز مبارزه با سؤال سخت معنای زندگی. کتاب دست ما را که این روز‌ها غرق اطلاعات و اخبار هستیم، می‌گیرد و در کوپه کنار شوپنهاور که دارد وقتش را صرف فهمیدن کار حقارت بار زندگی می‌کند، می‌نشاند و در گوشمان زمزمه می‌کند: «عقلشان نمی‌رسد که اطلاعات فقط وسیله‌ای برای رسیدن به بینش و بصیرت است و به خودی خود ارزشی ندارد.»
به هرحال، در این روزگار شلوغ که بیشتر مواقع تهی از معنا به نظر می‌رسد، خواندن «سقراط اکسپرس» می‌تواند رنج زیستن را کم کند یا یاد دهد که نیمه پر لیوان را ببینیم یا حتی فراتر از آن شادمان شویم که اصلا لیوانی داریم که می‌توانیم نیمه پر یا خالی اش را ببینیم. کتاب‌هایی از این دست گزیده و بریده‌ای از هر فیلسوف و مکتب فکری است برای ما که احتمالا فرصت نمی‌کنیم یا شوق و علاقه نداریم کتاب‌های بزرگ فلسفی را زیر بغلمان بزنیم و بخوانیم. همچنین، فرصتی ایجاد می‌کند تا هنگام تأملات شخصی یا فلسفه ورزی‌هایی که روزگار پایمان را به آن باز می‌کند، بتوانیم از زاویه دید بزرگان فلسفه به آن‌ها نگاه کنیم، به شرط آنکه فکر نکنیم کار خیلی بزرگی کرده ایم و فقط ما هستیم که‌ می‌فهمیم.