معرفی کتاب ما تمامش می کنیم اثر کالین هوور مترجم آرتمیس مسعودی

ما تمامش می کنیم

ما تمامش می کنیم

کالین هوور و 1 نفر دیگر
3.7
593 نفر |
185 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

36

خوانده‌ام

1,422

خواهم خواند

327

ناشر
آموت
شابک
9786003840300
تعداد صفحات
380
تاریخ انتشار
1398/9/12

توضیحات

        
وقتی لیلی با یک جراح مغز و اعصاب خوش تیپ به نام رایل کینکید وارد رابطه می شود، ناگهان زندگی برایش آن قدر زیبا می شود که باورکردنی نیست اما وقتی دغدغه های مربوط به رابطه ی جدید، ذهن او را به خود مشغول می کند، خاطرات اتلس کاریگن، اولین عشقش و رشته ای که او را به گذشته پیوند می دهد، درگیرش می کند. اتلس در گذشته، با لیلی نقاط مشترک فراوانی داشته و از او محافظت کرده است. به همین علت، وقتی ناگهان پیدایش می شود، هرآنچه لیلی با رایل ساخته، مورد تهدید قرار می گیرد.
کالین هوور، با این رمان جسورانه و کاملا منحصر به فرد، داستانی را روایت می کند از عشقی فراموش ناشدنی که ناچار باید بیش ترین بها را برای آن پرداخت.
داستانی دلچسب و لطیف که از یادها نمی رود. از آن نوع کتاب هایی که به یادگار خواهد ماند.
یواس ای تودی 
رمانی جسورانه و جذاب که احساس را درگیر می کند. حتی وقتی هوور امید می دهد، قدرت و رنج رابطه، همراه مخاطب می ماند.
کالین هوور به مخاطبش یادآوری می کند که عشق، شکننده و آمیخته با شهامت، امید واشک است. هر دل شکسته ای باید این کتاب را بخواند.
کامی گارسیا نویسند ه ی پر فروش نیویورک تایمز 
«ما تمامش می کنیم» یک داستان عاشقانه ی معمولی نیست. این کتاب قلبتان را می شکند وهمزمان، ان را از امید لبریز می کند. تا انتهای داستان، در میان گریه خواهید خندید.
سارا پیکانن، نویسنده ی رمان پرفروش بین المللی همسایگان بی عیب و نقص 

      

لیست‌های مرتبط به ما تمامش می کنیم

نمایش همه

پست‌های مرتبط به ما تمامش می کنیم

یادداشت‌ها

Soli

Soli

1404/4/14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خب خب خب، داستان، داستان دختریه به اسم لی لی بلوم. دختری که از بچگی وسط یه پدیده وحشتناک به اسم خشونت خانگی بزرگ شده، خشونتی که فقط گریبانگیر مادرش می شده. لی لی تو پونزده سالگی عاشق یه پسر بی خانمان به اسم اطلس می شه، عشقی که با کتک خوردن اطلس تا سرحد مرگ، اونم توسط پدر لی لی به فراموشی سپرده می شه و تنهایادگارش می شه یه آهنربا روی یخچال و یه دفتر خاطرات.
داستان در زمانی که لی لی بیست و سه، چهار سالشه روایت می شه. یه دختر مستقل، که پدرش مرده و دیگه نگران مادرش نیست.
بیشتر از این نمی گم، چون داستان لو می ره. فقط این که پای یه پسر دیگه به داستان باز می شه، رایل. کسی که قلب لی لی رو دوباره می لرزونه.
به یه جاهایی از داستان که می رسیدم، کتاب رو محکم می بستم و با ودم می گفتم: چرا؟؟ و بعد صبر می کردم تا سردردی که از شدت فشار عصبی گرفته بودم آروم شه و دوباره کتاب رو باز می کردم و ادامه می دادم.
این کتاب دید من رو نسبت به خیلی چیزها عوض کرد، نمونه ش همین خشونت خانگی. من هم مثل لی لی در دوران نوجوونی ش فکر می کردم، که زن هایی که از شوهراشون کتک می خورن اما کاری درموردش نمی کنن، آدم های بی دست و پایی ان که هر بلایی سرشون میاد حقشونه. اما جلوتر که رفتم، بیشتر تونستم حس این آدما رو درک کنم، و توی بعضی موارد بهشون حق بدم. اما پایان داستان، بخش مورد علاقه من بود. جایی که لی لی ثابت کرد نه تنها یه زن خیلی قویه، بلکه مادر خیلی خوبی هم از آب درمیاد، مادری که توی شرایط بحرانی، دقیقا می دونه چی کار کنه.
البته لی لی تنها شخصیت مورد علاقه من نبود. من اطلس رو هم خیلی دوست داشتم چون به نظرم یه جوانمرد واقعی بود و همین طور رایل رو، که همه سعی خودش رو کرد تا کسی رو قربانی خودش نکنه.
        

6

Melika Z

Melika Z

1404/4/6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        همین الان تمومش کردم و غمگینم برای همه‌ی زن‌هایی که درگیر خشونت خانگی هستن😔؛ این کتاب به نظرم تصویر واضحی از افکار این زن‌ها رو نشون میداد.

بعضی وقت‌ها حرف یه کاری رو زدن خیلی آسونه ولی عمل کردن به اون حرف میتونه دشوار ترین کاری باشه که آدم میتونه انجام بده، مثل ترک کردن آدمی که عاشقشی با اینکه میدونی این بهترین کاریه که میتونی برای خودت انجام بدی.

به لی‌لی افتخار میکنم که تونست تصمیم درستی برای زندگیش بگیره؛ نمیدونم بعضی از خواننده‌های کتاب چرا گفته بودن از پایانش راضی نبودن🤷‍♀️ به نظر من پایان قابل قبولی بود.

ترجیح میدادین برگرده به اون آدم؟
انتظار داشتین تا ابد تنها بمونه؟
دوست داشتین با یه آدم جدید وارد رابطه بشه؟
اگر این سوال رو جواب بدین ممنون میشم👀
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8

طناز

طناز

1403/10/3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «نمیدونم چرا ، سیل اشک از چشمام جاری می‌شه اشک زیاد و ترحم برانگیزی که معلوم نیست دلیلش چیه.»

«بله، دارم گریه می‌کنم.
ولی همه‌چیز بهتر می‌شه. این طبیعت انسانه ، بهبودی زخم کهنه برای ساخته شدن پوست تازه و جدید .
همه‌ش همینه.»

«شاید عشق چیزی نیس که تکرار شه . فقط پیوسته کم و زیاد می‌شه .درست مثل آدمای زندگی‌مون.»

«همه‌ی کسایی رو که تو زندگی‌ت دیدی بخاطر بیار. خیلی زیادن . اونا مثل موج می‌آن و با مد دریا همه‌جا نفوذ میکنن. بعضی موج‌ها بزرگترن و نسبت به بقیه تاثیرگذارتر. بعضی وقتا امواج با خودشون چیزایی رو از بطن دریا می‌آرن ، می‌ندازن تو ساحل و می‌رن. رد‍ِ رو دونه‌های شن نشون می‌ده یه زمانی موج‌ها اون‌جا بودن، خیلی قبل از این که جزر بشه.»


این کتابو دوست داشتم خیلی خیلی زیاد دوست داشتم قبلا خونده بودمش منتها الان یکبار دیگه خوندمش تا بلافاصله جلد دومش رو بخونم 
و اینکه من بار اول ترجمه آموت رو خوندم پر از سانسور برا بار دوم ترجمه نشر میلکان رو خوندم و راضی بودم و سانسورهاش به وضوح کمتر بود .
        

1

hana

hana

1402/6/15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

           یک رمان عاشقانه است .کتابیه که نمی تونی کنارش بزاری و مدام  ادامه ش میدی که ببینی قراره قدم بعدی نویسنده چی باشه و چجوری رمانو ادامه داده ، به کسایی که رابطه ی عاشقانه ی بدون سرانجام داشتند و هنوزم درگیرشن و در ضمن میخوان دوباره وارد رابطه شن توصیه ش می کنم  تاثیر گذشته بر آینده را به خوبی نمایان میکنه و..
در مورد کتاب یه مثلث عشقیه که بین لیلی و رایل واطلس تشکیل شده  نظر دادن به این کتاب باتوجه به دیدگاهی که خواننده داره متفاوته خودم بیشتر حق را به رایل میدم هر کسی جای اون بود عصبانی میشد و البته.... اصن رفتارش درست نبود ولی درکل خق داشت روی کسی الان مال اونه حساسیت داشته باشه و مانع ورود گذشته ش به الانش بشه وووو شدیداااا از شخصیت لیلی متنفر شدم  واقعا تکلیفش با خودشم مشخص نبود  و اما رایل در این جلد از کتاب  بی تقصیر بود و حساسیتش بی مورد نبود رفتارش اشتباه بود اما لیلی باید قبل از اینکه وارد رابطه میشد همه جوره گذشته شو با اطلس دفن میکرد ...
هرچی بود باید قبل ازدواج با رایل تموم میشد .
مراقب قدم هایمان باشیممممم
        

14

fateme

fateme

1403/4/11

من این کتا
        من این کتابو خوندم و به نظرم کتاب زیبایی بود و با اینکه یک سری نقص هایی داشت مثلا اینکه به بیماری رایل زیاد توجهی نشده بود و برای درمانش تلاشی دیده نمی‌شد تو‌ کتاب...
با وجود این قلم نویسنده طوری بود که جذبش می‌شدی و به موضوع خوبی پرداخته بود که ممکنه تو هر ازدواجی اتفاق بیوفته...

 و اینکه من عاشق نامه های لیلی به الن شدم 🙂
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1