یادداشت MDHtv
1403/12/15
(( درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست! )) چیزی که در کتابهای داستایوفسکی زیاد به چشم میآید، تنهاییست. تنهایی حقیقی انسان در جهان. آیا باید آن را بپذیریم و به زندگی ادامه دهیم؟ یا سعی کنیم آن جای خالی همیشگی را با چیزی مانند عشق پر کنیم؟ نویسنده در نازنین تنهایی انسان، غرور، ناامیدی، عشق و پشیمانی را نشان میدهد و در پایان انگار میخواهد بگوید گاهی زود دیر میشود. شاید خالق داستان با اسم نگذاشتن روی شخصیتهایش میخواست بگوید که این حکایتِ تمامی ماست! اما سوالی که ذهن من را درگیر کرد این است که آیا او فقط پنج دقیقه دیر کرد یا تمام زمانی که عشقش را به غرور باخت؟ (( درخیالم هنوز تو را به آغوش میکشم و میبوسمت..... ))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.