برای نازنین
پیش از آنکه واژهای بخوانی، تصویری تو را خیره میکند:
پرندهای کوچک، با شقیقهای خونین، افتاده روی میز، در سکوتی آبی رنگ.
جلد «نازنین» چیزی را فاش نمیکند، فقط هشدار میدهد:
در این کتاب، زخمی هست که آهسته باز میشود،
بیآنکه صدایش را بشنوی.
«نازنین» دربارهی لحظههاییست که کسی چیزی نمیگوید،
اما همهچیز اتفاق میافتد.
دربارهی تنهاییهایی بی کلام و سکوت هایی بلند.
نویسنده، با دستهایی آرام، پرده را کنار میزند
و اجازه میدهد نور بیافتد روی چیزهایی که همیشه در تاریکی ماندهاند:
دوستیهای فرسوده، عشقهای نیمهکاره، دلتنگیهایی کهنه و بینام.
اینجا کسی قرار نیست نجات پیدا کند.
وقتی ورقِ آخر بسته میشود،
نه پرنده رفته،
نه سکوت تمام شده؛
فقط جای زخم عوض شده است—
آمده، نشسته،
جایی نزدیک شقیقهات.