یادداشتهای محمد مهدی جهانگیری (39) محمد مهدی جهانگیری 1403/5/30 جان های بیمار، ذهن های سرحال: چگونه ویلیام جیمز می تواند زندگی شما را نجات دهد جان کاگ 3.5 6 معطل نماندن در نقطۀ صفر: اگر نشستید و انتظار دارید جهان خودش به شما اظهار بدارد، و شما را به جایگاه رفیعتان راهنمایی کند، همانجا بمانید، احتمالا خواهد آمد:) توصیف امکان «ذهن سرحال»، برای «جان بیمار»، امید و بالاتر از آن، مسئولیت می بخشد، مسئولیتی که او را وادار به شکستن زنجیرهای قطعیت یافته می کند که به اسم «علت» می شناسیمشان. با جبر می شود مچ انداخت، ارادۀ آزاد، اگر واقعا آزاد باشد می تواند. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/5/11 کلیات سعدی: گلستان، بوستان، غزلیات، قصائد، قطعات و رسائل: از روی قدیمیترین نسخه های موجود محمدعلی فروغی 4.5 1 این کتاب را، دائم «در حال خواندن» قرار خواهم داد. 0 8 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/31 عزاداران بیل غلامحسین ساعدی 3.8 40 یکی از سرنوشت هایی که معمولاً در داستان ها، مخصوصا داستان های دیکنز می دیدم، این بود که جهانی سراسر معضل، توسط یک قهرمان، کسی که راه به جایی دیگر دارد، نجات می یابد. و خواندن چنین سرنوشتی، تحسین قهرمان و بلندپروازی او همزمان با تحقیر جمعیتی از کوتهنظری را در ما بر می انگیزاند. اما این بار، در «بیل» هیچ روزنه ای رو به بیرون نیست.جزیره ای است، متروک، و بیچاره، بدون شانسی برای تغییر، تحرک و خلق وضعیتی دیگر. سراسر عبرت برای ما، و مراقبت از ماندن، در حماقت. عزاداران بیل، شروع حماقت زدایی و بت شکنی است، بوسیله توصیف آن. برایم جالب است که اگر کسی از بیل عبور کند و بخواهد با آنان وارد گفتگو شود چه اتفاقی برایش می افتد؟ 0 19 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/18 من او رضا امیرخانی 4.3 187 کتاب را باز کردم، البته بعد از اینکه مقاومت جدی علیه نخواندنش را شکستم. و خواندم، توی اتاق، و بنابر شرایط توی قطار هم. اگر بگویم خوشم نیامده راست نگفته ام. تجربه دنیای خان و خانزاده، خانه ای که پنچدری دارد، زن های خانه دار، مردان بازاری و بچه های سرگرم، قصابی، کلهپزی، بقالی، دریانی.(این آخری اسم شخص است، اما به تنهایی یک صنف به شمار می رود.) و تازه اینها همه «من» بود، آنطرف، خیلی آنطرف، یهو شیرجه می زنید توی «او». پاریس، فنجان قهوه، آتلیه، ابوراصف.(این اخری هم شخص است ولی صنفژرفا). و انفجار است که این دو را به هم می دوزد و هر چه تفکیک است جرواجر می کند. بالاسر همه، درویش ایستاده و دورادور دوراندیشی می کند. پایین همه هم نویسنده با نیم فاصله بازی زبانی می کند. همین! 0 4 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/9 فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین مری ولستونکرافت شلی 3.8 33 عجب چیزی بود، تجربیات جدی زندگی انسانی، از نگاه پیچیدۀ علمی داشتن به جهان تا حضوری ساده در طبیعتی آرام، تا علاقه مندی به محبوبی، و نهایتا بزرگ تر_یا شاید کوچک تر_ از همۀ چیزهای دیگر، «مرگ»؛ در این رمان حضور داشت، تخیل علمی، اصلا به دل نمی زد و همه چیز به انسان دردمند ختم می شد. عزم برای آرمان، لبخند برای دوستی، شادی در طبیعت، نگاه برای عشق، و همه آنها برای مرگ. 0 9 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/8 خواندن در توالت هنری میلر 2.8 5 اگر فلاسفه می توانند از بیخ، اصل معرفت را مورد سوال قرار دهند، پس کتابخوان ها هم می توانند راجع به «خواندن» بخوانند. این کتاب را اول صوتی گوش دادم و بعد آنقدر جالب بود که قانعم کرد مکتوبش را بخرم و حتی یکی هم هدیه بدهم.(در صورتی عمق ماجرا را متوجه می شوید که بدانید من شدیدا آدم هدیهنده ای هستم و باید خیلی اتفاقات خاصی بیفتد که هدیه بدهم.) این کتاب از آنهایی است که خواندن را نه بعنوان امری تکنیکال و ملزوم به لوازم ذهنی خاص، بلکه خواندن را نزدیک به زیستن معرفی می کند یعنی خواندن همانقدر قابل انجام است که مثلا چای نوشیدن. ترویج چنین ایده ای برای فضای ذهنی امروز ما، چه کتابخوان ها و چه کتابنخوان ها بشیار ضروری است. از یک سو، کتابخوان ها را قانع می کند که کار شاقی نکرده اند و از سوی دیگر کتابنخوان ها را دعوت می کند که «باور کنید یک لقمه کتاب است و دور هم می زنیم و تعارف ندارد». و خلاصه فاصله ای که میان لحظۀ زیستن و لحظه خواندن در افراد وجود دارد از بین می رود و خواندن، ممکن می شود، همین! من، بیشتر از اینکه طرفدار آثاری مثل «چگونه کتاب بخوانیم» ، که خواندن را مهندسی می کنند، باشم، به اینها علاقه مندم، نهایتا برای ترویج خواندن هم اینها هستند که ذهن های بیحوصله و نافرمان را به خواندن نزدیک می کنند. همین! 2 15 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/7 مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی ابوالحسن نجفی 3.6 4 من اصوالا با منابع درسی مشکل دارم اما طعم روش علمی رو توی این کتاب چشیدم. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/5 همزاد فیودور داستایفسکی 3.6 42 قبل از اشاره به تقسیم سلولی شخصیت، و پیدا شدن یک همزاد،باید دانست که شخصیت قهرمان ما، دائما با چهره ای از خودش درحال مجادله و درگیری است. سرزنشگری در هر بزنگاهی انفاق می افتد، پیش از اینکه همزادی روبروی او قرار بگیرد، او با ناخن خود را می خراشد. به متن کتاب نگاه کنید: «به خود سرکوفت می زد، این جور خود را ملامت کردن و بر زخم های درون نمک پاشیدن در آن دقیقه برای آقای گالیادکین لذت عجیبی داشت، حتی میشود گفت که از آن لذتی شهوانی می برد.» در چنین زمینه ای، کشمکش با همزاد بیرونی معنی پیدا می کند. راجع به پدیده های حاضر در خط داستانی، فقط تماشاگری کردم و بس. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/4/3 چرم ساغری اونوره دو بالزاک 3.8 9 نوچ ، دوباره میام سراغش 0 1 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/26 رویای آدم مضحک: هفت داستان کوتاه فیودور داستایفسکی 3.8 24 شب است، خیلی شب.با وجود امتحان آزاردهنده ای که فردا در پیش دارم، می توانستم نخواندن داستان اخر را فاکتور بگیرم و کتاب را خوانده بدانم، ولی دلم رضا نداد. و همین «دل» است که ما آدم های مضحک را به پیش می راند. 0 3 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/23 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 24 داستایفسکی دستتان را می گیرد و می بردتان به آن اعماق تاریکی که همۀ آدم ها با هفت قلم آرایش پنهانش کرده اند. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/20 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 100 دیگر در آن دوره از زندگی ام نیستم که طنز ایرانی بخوانم و قاه قاه بخندم. یاد ان روزهایی که سلوارهای وصله دار و آبنبات هل دار میخواندم بخیر. دائی جان ناپلئون هم کمی خاطره از آن دوره را زنده کرد ولی در روزگار فعلی، نوچ. 0 1 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 آدم ها را نمی شود قولنامه کرد، مخصوصا اگر آن آدم دخترکی «نازنین» باشد. من هم از ظرایف طبع دخترانه بی خبرم، باید که از زمختی ها دست برداشت. 0 6 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/20 بوف کور صادق هدایت 3.7 210 هدایت هم عالمی دارد، توانستم مدتی در عالم او و آنچه مشاهده می کند به سر ببرم ولی خب نوچ. آنچنان علاقه ای در من ایجاد نشد. البته میدانم که دفعاتی دیگر هم به این کتاب مراجعه میکنم. 0 4 محمد مهدی جهانگیری 1403/3/16 آثار ادبی را چگونه باید خواند تری ایگلتون 3.5 8 نوچ می شود اشاره ها و تذکرات خوبی دربارۀ کارکرد اثر ادبی توی ش پیدا کرد، ولی انقد اشاره ها به متون مختلف زیاد بود که اصلا نفهمیدم حرف حساب این بندۀ خدا چیست؟ 0 1 محمد مهدی جهانگیری 1403/1/5 چادر کردیم رفتیم تماشا: سفرنامه عالیه خانم شیرازی عالیه خانم شیرازی 3.4 41 تصور کنید کسی توی تاکسی برایتان از سربازی و طلاق و اقساط سنگینش اراجیف بگوید، بعد آخرش فاکتور بنویسد که بابت شنیدن این خاطرات این مبلغ را بپردازید!! خرید این کتاب چیزی شبیه همین ماجراست. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/1/5 سرگذشت هکلبری فین مارک تواین 4.0 12 داستانی دیگر توسط هاک شروع می شود، رفیق شفیق تام از دید دوربین خود روایتی شروع می کند. او سرنوشتش را در جایی بغیر از دهکدۀ آرام خود جستجو می کند، می خواهد از رفاه و آسایش لعنتی فرار کند و خودش را به جایی برساند که مجبور به رعایت نظمی نباشد و با قانون و بی قانونی های خودش زندگی کند. خب طبیعتا این هدف داستان است اما صرفا بهانه ای برای خلق موقعیت است که هاک هر بار مراتب حماقت خود را ابراز کند که طنز تولید شود:) نهایتا، تام در پایان تق و لق داستان به داد هاک می رسد و همۀ مسئولیت داستان را عهده می گیرد تا قبل از اینکه جریان داستان به کوه اصابت کند و متلاشی شود، در سطحی دلنشین فرود بیاید. در مجموع اوقات خوشی با این داستان سپری کردم. 0 5 محمد مهدی جهانگیری 1403/1/4 علامتچی چارلز دیکنز 4.0 11 دو ساعت از خوندنش میگذره و من کم کم داره دوزاریم میفته که چه خبر بود تو این تجربۀ کوتاه. 1 15 محمد مهدی جهانگیری 1402/12/27 ماجراهای تام سایر مارک تواین 4.3 5 آزاد و شاد و رها بشکن! کتاب را باز کردم و به تماشای پسرکی_پر از زندگی_ نشستم. تام سایر، زنده و نا آرام است. هر لحظه_حتی در خواب_ با حریفی می جنگد و شری را دفع می کند.(یا شری را تولید می کند!) کیفیت یک روز زندگی تام سایر، هزار مرتبه بیشتر از روال معمول و روزانه دیگر آدم هاست. یک روز می گذرد در حالی که تام، انبوهی از تجربه در حافظه اش ثبت کرده و در موقعیت های متعددی حضور داشته. از تام ممنونم، این روزهایی که در خرفتی و یکجانشینی به سر می برم، روحیهای شاد و زنده در من بیدار کرد. بار اول ترجمه محسن سلیمانی را خواندم، این بار که سراغ ترجمه پرویز داریوش را گرفتم، فهمیدم که چقدر از داستان را در آن ترجمه کذایی از دست داده بودم! 0 15 محمد مهدی جهانگیری 1402/12/23 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 179 بنماند هیچش الا، هوس قمار دیگر! قمارباز، تحقیر شده است، مفلوک و ناچیز. داستان، معرکه ای از آدم هاست و وقایعی که می آفرینند. هر یک اثر خود را در این عرصه وارد می کنند و کار خود را به سرانجام می رسانند. قمارباز داستان ما، هیچ سهمی از این معرکه ندارد و در دورافتاده گی و محرومیت به سر می برد. شانس و ترحم می تواند به او سهمی ببخشد، و قمارباز هم این دو را قدر می داند. 0 24