معرفی کتاب فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین اثر مری ولستونکرافت شلی مترجم کاظم فیروزمند

فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین

فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین

3.6
71 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

173

خواهم خواند

69

شابک
9789642131037
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1399/11/12

توضیحات

        
حادثه ای که مبنای این داستان است غیر از قصه ی صرف اشباح و افسون و جادوست.

بداعت و تازگی موقعیت هایی که در داستان وصف می شود دلیل و عذر آن است و با آن که خود حادثه به صورت واقعه ای طبیعی نامتحمل است، دیدگاهی تخیلی عرضه می کند که دریچه ای برای نمیاش امیال و آرزوهای بشری است در سطحی جامع تر و کوبنده تر از آن چه مناسبات عادی رویدادهای موجود بتواند القا کند.

      

پست‌های مرتبط به فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین

یادداشت‌ها

          بالاخره تونستم خودم رو از دنیای داستان کوتاه خارج کنم و یه رمان بلند بخونم. شروعی طوفانی با فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین.
برای من فرانکنشتاین یه DVD بود که ۴ تا فیلم توش بود که یکیش جزیره دکتر مورو بود و اون یکیش فرانکنشتاین و منی که دوم راهنمایی بودم با فهم ناقص خودم فکر کردم فرانکنشتاین با خواهرش ازدواج میکرد! و به معلم فیلم بازمون این رو گفتم، اونم توجه ام رو به این نکته جلب کرد که دیالوگش این بود که میگه تو مثل خواهرمی!!!
هیچ وقت فرصت نشده بود داستانی که حدودا مال ۲۰۰ سال پیشه رو بخونم ولی بالاخره قسمت شد برای فرار از داستان کوتاه این رمان رو بخونم.
طی سال ها ترجمه های زیادی از این شاهکار دراومده، من فقط همین ترجمه رو خوندم و یه ترجمه دیگه ازش رو دارم اما یادم میاد دوران بچگیم یه نسخه ی کوچیک و جیبیش هم داشتم، اما تا الان فرصت نشده بود خونده شه.
مری شلی وقتی ۱۸ سالش بوده شروع کرده به نوشتنش و میشه گفت اولین داستان علمی تخیلی در قرون جدید با نوعی دیدگاه انسان گرایانه است.
دید منفی نویسنده به علم و کارهایی که انسان با اون میکنه در نوع خودش نوعی دیدگاه مسیحیت همون دوره رو نشون میده، اما زیبایی این اثر فقط بخاطر موضوعش نیست بلکه دیدی که مری شلی به ایجاد شر در وجود موجودی خالی الذهن داره جالبه. دیدی که همه ی ما هر روزه از خودمون میپرسیم اگه تو ایران بدنیا نمی اومدم چی میشد و چطور میشدم؟
مری شلی نشون میده حتی موجودی مثل هیولای فرانکنشتاین هم گرایش به خیر و خوبی بصورت فطری داره اما تحت تاثیر عوامل بیرونی مدام در جنگ و درگیری بین نیمه خوب و بدش میمونه و با اینکه به سمت تاریکی ها گرایش پیدا میکنه عمیقا ناراحتی درونیش اذیتش میکنه. بعد از خوندن کتاب دوباره یادم اومد چرا به نسبت فیلم ها کتاب ها رو بیشتر دوست دارم. کتاب ها سوالاتی ایجاد میکنن که بذرشون عمیق تر کاشته میشه و فیلم و سریال ها برای همچین کاری باید ده ها ساعت وقت صرف کنن.
هر چند این کتاب مال ۲۰۰ سال پیشه و منصفانه اینه که در حد همون ۲۰۰ سال پیش نگاهش کنیم و نه با دید امروزی دانشورز و آگاه خودمون.
نمیگم اگه نخونید چیزی از دست می دید ولی اگه بخونید خالی از لطف نیست و اگر مثل من نباشید که فیلم هاشو بارها و بارها دیدم براتون شیرین تر هم هست.
        

2

          گاهی عناوین فرعی کتاب‌ها بسیار مهمتر و تاریخ سازتر از عناوین اصلی‌اند. مثلا مشهورترین کتاب دکارت رو به خاطر بیارید. «تأملات» به خودی خود عنوان خنثی‌ایه ولی «رساله‌ای در اثبات خدا و بقای نفس» عنوانیه که در ترکیبش با پیش‌زمینه‌ای که از دکارت داریم آدم رو مجاب میکنه که این رساله رو باید خوند.
کتاب مری شلی هم از این دست کتاب‌هاست. در مواجهه با «فرانکنشتاین» فقط یه غول وصله پینه شده تو ذهن آدم میاد که نهایتا یه رمان گوتیک خوب باشه و لابد دست مایه‌ای بوده برای ترسوندن بچه‌های اون زمان ولی وقتی عنوان «پرومته مدرن» رو میشنویم شاخک‌های آدم تیز میشه. منم کتاب رو به خاطر عنوان فرعیش خوندم.
اولا باید دقت کرد که فرانکنشتاین اسم خالق اون هیولاست نه اسم خود هیولای داستان و پرومته مدرن هم اطلاق به اون scientist (دانشمند) میشه و نه باز اون هیولا. 
با این دقت میشه سراغ داستان رفت. آقای فرانکنشتاین در کالج با علوم جدید مخصوصا شیمی مواجه میشه و خودش رو به صورت دیوانه‌واری وقف این علوم میکنه. بعد از چندی به راز حیات پی میبره و تصمیم میگیره خودش موجودی خلق کنه و کل داستان شرح همین خلق و ما وقع بعدشه.
 مری شلی تو دوره‌ای این داستان رو نوشته که قدرت علوم جدید مخصوصا علوم تجربی داشت هویدا میشد و بشر به نوعی داشت به ورطه جنون میرسید. مثلا یه نمونه از این جنون رو میشه تو شخصیت بازارف رمان پدران و پسران تورگینیف دید. به نوعی میشه رمان فرانکنشتاین رو اخطاری به انسان مدرن دید که اگر انسان بخواد پا جای پای خدایان بذاره و به اصطلاح پرومته بازی در بیاره نهایتا به رنج پرومته هم گرفتار خواهد شد و این رنج تا دم مرگ گریبان انسان رو خواهد گرفت که خطابه آخر هیولا خطاب به جسد فرانکنشتاین هم به نوعی این مفهوم رو میرسونه.
        

30

          دفعهٔ قبل که خوندمش هم همین بود نظرم؛ اینکه من مخلوق فرانکنشتاین، این موقعیت پیش‌آمده که مخلوق با خالقش مواجه بشه و وانهادگی و طردشدگی‌اش رو خیلی خیلی می‌پسندم و به‌نظرم خیلی شگفت‌انگیزه، اما مری شلی خیلی خوب نتونسته این ایدهٔ ناب و فوق‌العاده‌ش رو پرورش بده و برای همین داستان کلی باگ و حفره داره، شخصیت‌ها خوب از آب درنیومدن و همه چی کمی می‌لنگه‌. 
زبان مری شلی بسیار زیبا و دوست‌داشتنی و شعرگونه است و این مسئله در این ترجمه خیلی خوب نمودار شده. نکتهٔ مثبت دیگر این نسخه هم تصویرسازی‌های شگفت‌انگیز و زیباشن که واقعاً تجربهٔ خوندنش رو لذت‌بخش می‌کنه. 
مری شلی با وجود مادر و پدر روشن‌فکری که داشته و شرایطی که توش بزرگ شده و البته اینکه در اوایل جوانی به‌واسطهٔ رابطهٔ نامتعارفش با پرسی شلی به حلقهٔ متفکران و هنرمندان رمانتیک راه پیدا می‌کنه و با کسی مثل لرد بایرون از نزدیک در ارتباط بوده، و البته خودش بسیار باسواد بوده، اندیشهٔ مستقل و زیبا و ژرفی داشته و برای همین هم می‌تونیم خیلی از عناصر جنبش رمانتیسیسم و نقدش به سنت خردگرای عصر روشنگری رو در این داستان مشاهده کنیم؛ مثل مرگ خدا و پذیرش وانهادگی انسان در جهانی نامتناهی و تهی از معنا، مثل گذشته و کودکی روشن و ازدست‌رفته و دلتنگی برایش، مثل خطری که پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی می‌تونن برای انسان و زندگی معنادار انسانی داشته باشن، مثل درد و رنجی که انسان در این جهان تاریک و سرد و تنها تجربه می‌کنه و خیلی چیزهای دیگه. 
اما می‌شه خوانش دیگری هم از فرانکنشتاین داشت؛ می‌شه موجود ویکتور رو بخشی از هویت خودش دونست؛ دوگانهٔ تاریک و روشنی که در وجود همه‌مون هست و آن‌قدر درهم‌تنیده‌شده که دیگه به‌راحتی نمی‌شه از هم تمیزشون داد؛ جوری که گاهی سیاهْ سفید و سفیدْ سیاه به‌نظرمی‌رسه. و البته می‌شه به‌راحتی رد پای زندگی پر فراز و نشیب خود مری شلی و ازدست‌دادن‌های زیاد و طردشدگی‌های پی‌درپی‌ای رو که در زندگی تجربه کرده بود در این داستان پیدا کرد. به‌نظرم موجود ویکتور از همه بیشتر به خود مری شلی شبیه است. 
در نهایت به‌نظرم این داستان کلی پتانسیل‌های زیبا داره و کشش و جاذبهٔ یک داستان گوتیک درست و حسابی رو هم داره و ان‌قدر جالب هست که بشه از ایرادات داستانیش تا حدی چشم‌پوشی کرد و احتمالاً به همین دلیل نسخه‌های اقتباسی‌ش مثل اجرای تئاتر ملی آن‌قدر دلنشین‌ترن. ممنونم خانم شلی برای این داستان جادویی و فوق‌العاده.
        

3

          فرانکنیشتاین فراتر از یک داستان ساده است.
نگاهی ست به رابطه‌ی خالق و مخلوق.
خالق این بار خودش مخلوق است؛ ناقص و نادان. 
خالق نامش فرانکنیشتاین است. او قصد دارد موجودی را به وجود آورد که دچار ضعف‌های جسمانی انسانی نباشد. موفق هم می‌شود، اما از همان جایی که گمانش را نمی‌برد ضربه می‌خورد. او روحی در مخلوقش قرار داده که درد پذیر است و دچار احساساتی که در هر لحظه دچار طغیان و تغییر هستند. 
فرانکنیشتاین پشیمان می‌شود که همچنین موجودی خلق کرده است؛ زشت و بد ترکیب با صدایی نخراشیده که هرکسی با دیدن او وحشت می‌کند اما کار از کار گذشته بود.
او به جای توجه به مخلوقش او را با دنیای بیرون  به حال خود رها می‌کند تا خود هیولا تنها گلیم‌اش را از آب درآورد و اگر هم نتوانست از بین برود.
در کل داستان خوبی‌ست. داستانی که چند راوی در دل خود دارد. راویانی که به دنبال کشف یک راز هستند؛ رازی که موجب این شور بختی‌ست.
بهترین بخش کتاب که به دلم نشست آن‌جایی بود که هیولای بد ترکیب و ترسناک روایت می‌کند. او از زمان تولدش اندام کاملی دارد اما روحش مثل نوزادی می‌ماند که هیچ نمی‌داند. برخورد او با محیط اجتماع نقطه‌ی اوج داستان است. جایی که بدی و خوبی را برای او تداعی می‌کند. 
رفتارهای مردم از او که روحی پاک و بی‌آلایش دارد کینه‌ای می‌سازد که او را از خود و اطرافش بیزار می‌سازد. 
او طرد می‌شود و شور انتقام از بشر و خالقش را در دلش زنده می‌سازد. انتقامی که انتهایی ندارد.
اگر بخواهم یک واژه برای شخصیت‌های داستان بگویم «تنهایی» ست. 
تنهایی‌ای که با روح انسان عجین شده است.
در آخر از نویسنده برایتان می‌گویم. نویسنده کتاب #مری_شلی این اثر را در سن ۱۸ سالگی نگاشته و تا سن ۲۰ سالگی به پایان رساند.
حالا بعد از گذشت سال‌ها از نگارش کتاب هنوز از شخصیت ساخته #مری_شلی در داستان‌ها و ساخته‌های سینمایی استفاده می‌شود و حتی در بعضی از جشن‌ها مثل هالووین مردم ماسک این موجود را به صورت می‌زنند.
امیدوارم از خواندش لذت ببرید.
#کتاب‌هایی‌که‌از‌خوردنشان‌لذت‌برده‌ام
#فرانکنیشتاین
#مری_شلی
#نشر_ققنوس
        

8

رضا حقی

رضا حقی

1403/1/25

        من این کتاب را گوش کردم 
کتاب خوبی بود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر فرانکنشتاین:

فرانکنشتاین، رمانی که داستان مردی به همین نام را دنبال می‌کند، از سرگذشت خود می‌گوید و هیولایی که خود خلق کرد و به‌جای آن‌که انسانی شود درست‌کار، شیطانی می‌شود کینه‌ورز.

فرانکنشتاین رمانی‌ست که بیش‌تر ارزش تاریخی دارد تا ارزش ادبی. مری شلی آن را در هجده سالگی‌اش، اوایل قرن نوزدهم نوشت. آن زمان بسیار هراس‌انگیز و وحشت‌آور بود تصور موجودی که توسط انسان خلق شده‌است و حال کنترل آن از دست خالقش خارج شده و به دنبال انتقام‌جویی رفته است. چیزی که دیگر در قرن اخیر تازگی ندارد اما نمی‌توان این را دال بر کم‌اهمیتی گذاشت. 

در رمان متاثر از عصر رمانتیکی که نویسنده در آن زیست می‌کند، طبیعت ستایش شده و تبدیل به تنها پناه‌گاه انسان تنها و شرم‌زده از گذشته و اعمالش می‌شود و تنها مأمن هیولای خلق شده‌ی داستان است. 

برخلاف دیگر داستان‌های گوتیک، شلی در چهارچوب واقعیت و به دور از جهان ارواح و جنون و خیال (هرچند به ارواح هم اشارات کمی می‌شود)، داستان خود را در جهانی از حقیقت‌ها و با تکیه بر علم روایت می‌کند. 
با این‌حال، همان‌طور که اشاره کردم در روزگار ما خواندن رمان فرانکنشتاین نه تنها نمی‎تواند هراسی ایجاد کند، بلکه خواننده ممکن است زودتر از انتظار از وقایع قابل ‌پیش‌بینی خسته شود. شلی در رمانش هیچ توضیحی درباره‌ی چگونگی خلق هیولا نمی‌دهد و حتی مجال نمی‌دهد فرانکنشتاین با چیزی که خلق کرده است به درستی روبه‌رو شود. 

خواندن آن را به‌سبب اهمیتش در ادبیات انگلیسی و ارجاعات فراوانی که در دیگر داستان‌ها به آن می‌شود، پیشنهاد می‌کنم. در غیر این‌صورت هیجان نسخه‌های اقتباسی سینمایی آن به مراتب بیش‌تر است. 
ترجمه‌ی کاظم فیروزمند از نشر مرکز را خواندم. ترجمه‌ی کامل و روانی بود.
        

5