بریدههای کتاب حسین درویشخادم حسین درویشخادم 1404/5/6 دفترچه خاطرات و فراموشی و مقالات دیگر محمد قائد 3.0 1 صفحۀ 8 در ادبیات پس از مشروطه، مقاله را «گفتار» نام نهادهاند و امروز آن را «جستار» میخوانند. در هر دو عنوان، همچنان فعل حاکم است. اما در لفظ «جستار» منش جستجوگری و چندمعنایی متن است که برجسته میشود. چیزی را میجویم و ادعایی بیش از این ندارم. یافتن بماند بر عهدهٔ خواننده، و وابسته به افقهای معنایی دیگر. (بابک احمدی) 0 12 حسین درویشخادم 1404/4/23 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 107 صفحۀ 325 حسین یاران را میگفت «شکیبایی کنید ای بزرگزادگان. که مرگ نیست مگر پلی، که شما را از رنج و سختی به باغهای گشاده و فراخ و نعیم جاودانی برد. کیست از شما که نخواهد از زندان به کوشک منتقل گردد؟ و مرگ برای دشمنان شما چنان است که کسی از کاخی به زندان و عذاب رود.» 2 7 حسین درویشخادم 1404/4/22 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 107 صفحۀ 220 حسین [علیهالسلام] روی به اصحاب کرد و گفت «مردم بندگان دنیایند و دین لیسیدنیای است روی زبان ایشان نهاده. تا مزه از آن میتراود، نگاهش دارند و وقتی بنای آزمایش شود، دینداران اندک باشند.» 0 33 حسین درویشخادم 1404/4/14 7 روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر حبیبه جعفریان 4.1 85 صفحۀ 75 یک عادت یا خلق عجیبی داشت که از کنار هیچکس همینطوری نمیگذشت. میخواست یک بچهٔ دهساله باشد یا زنی خانهدار یا یک پیرمرد یا جوانی سربههوا. برای هرکسی چیزی داشت که تعریف کند. قصهای یا حرفی داشت که انگار فقط نگه داشته بود و حفظش کرده بود تا وقتی او را دید بهش بگوید. تکتک آدمها برای او وجود داشتند و مهم بودند چون جهان را تکتک آدمها میسازند. چون تکتک آدمها میتوانستند در جهان اثر بگذارند و چون بابا [امام موسی صدر] دنیا را و نقش خودش را در آن اینطوری میدید. اینطوری که آدم باید روی عالم اثری بگذارد. 0 15 حسین درویشخادم 1404/3/27 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.1 17 صفحۀ 56 واقعیت این است که دگرگونیهای عظیم در تاریخ بشری [...] همگی گواه این واقعیتاند که با کنش هماهنگ بینالمللی و محلی، عمر آپارتاید اسرائیل نیز به سر خواهد آمد. سؤال این است که کی و چگونه؟ ما حالا کجای این روایت ایستادهایم؟ 0 21 حسین درویشخادم 1404/2/27 نجات از مرگ مصنوعی حبیبه جعفریان 4.3 38 صفحۀ 58 زندگی واقعاً کوتاه است. و از مرگ که بگذریم، هیچچیز نمیتواند به خوبیِ سفر این را به آدم ثابت کند. 0 17 حسین درویشخادم 1404/1/9 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 215 صفحۀ 165 پس مخلص کلام اینکه در هر مرتبه که هستی، آن نیمرمق که داری آنقدر را که میتوانی بهعمل آوری، اگر در آن مسامحه نکردی، آن را بهجا آوردی، یک چنین هم بر قوت تو میافزاید، بلکه زیاده؛ زیرا که فرمود: «تو یک وجب بیا، من یک ذراع.» وگرنه مسامحه کردی، آن مقدار قوت هم در معرض زوال است. [...] مثلاً در مجلسی نشستی، خیلی لغو و بیهوده گفتی، دلت سیاه شد، اما میتوانی نیمساعت زودتر پا شوی، به تدبیر و حیل؛ پس این نیمساعتها را از دست مده، پاشو برو و مگو چه فایدهای دارد من از صبح به خرابی مشغولم؟ باز میتوانی به این جزئی خیلی از کارها پیش ببری. انشاءالله تعالی. 0 15 حسین درویشخادم 1403/11/26 احتمالا گم شده ام سارا سالار 3.5 17 صفحۀ 22 دکتر گفت: «نباید اینقدر به گذشته فکر کنی.» نباید، نباید، بیخود نبود که کمکم داشتم به این نتیجه میرسیدم این دکترهای روانشناس یا فکر میکنند آدم هیچی نمیداند یا فکر میکنند اگر میداند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلاً اگر میدانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی، فکر نکن دیگر، و اگر نمیدانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. بههمین راحتی. یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر میکنم و میدانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر میکنم. 1 33 حسین درویشخادم 1403/11/24 در ماگدا سابو 4.2 50 صفحۀ 449 اگر کسی کاردی تیز توی قلب آدم فروکند، آدم بلافاصله از پا نمیافتد؛ ما نیز نفهمیده بودیم که فقدان او* را هنوز در درونمان احساس نکردهایم، که لطمهاش بعداً به ما وارد خواهد شد، که بعداً از پا خواهیم افتاد. *در متن کتاب اسم شخصیت آورده شده. 0 2 حسین درویشخادم 1403/11/16 در ماگدا سابو 4.2 50 صفحۀ 72 در بازگشت به خانه با این تجربهٔ آزاردهنده مواجه شدم که خبری دربارهٔ مرگ و زندگی داشتم و هیچکس نبود این موضوع را با او در میان بگذارم. جدِّ نئاندرتال ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشانکشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجوییهایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخمهایش را نشانش دهد، فهمید چارهای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه. 0 40 حسین درویشخادم 1403/11/1 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 54 صفحۀ 42 «که هنر همان تفکر نیست» و بینش و هوش در عمل میتواند مخل کار داستاننویسی باشد وگرنه هر منتقد باهوشی میتوانست یک رمان قابل خواندن بنویسد. 1 17 حسین درویشخادم 1403/10/28 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 54 صفحۀ 25 والتر بنیامین گفته بود که «تحت تأثیر زحل» قدم به این جهان گذاشته است؛ «ستارهای که کندترین چرخش را دارد، سیارهٔ تأخیر و ولگشت.» 0 10 حسین درویشخادم 1403/7/30 روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل برانون تامس 3.9 7 صفحۀ 12 روایت با تمام ویژگیهای شکلیاش [...] همچون محرکی عمل میکند که با درگیر کردن ذهن مخاطب، او را به اندیشیدن سوق میدهد. 0 16 حسین درویشخادم 1403/6/31 مرگ یزدگرد [مجلس شاه کشی] بهرام بیضایی 4.5 36 صفحۀ 38 جز درآوردن زبان کاش شما را هنر دیگری نیز بود. 1 32 حسین درویشخادم 1403/3/19 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 63 صفحۀ 27 استراگون: خواب میدیدم که... ولادیمیر: تعریف نکن برام! استراگون: (به جهان اشاره میکند.) همین یکی واسهت بسه؟ (سکوت.) 0 11 حسین درویشخادم 1403/3/17 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.2 21 صفحۀ 158 برای همین است که در غیاب آن تن خاکی باید تنی زوالناپذیر از جنس کلام برایش نوشت تا همچنان که شیخ یحیی کندری میگوید، به هنگام قرائت هر غایب یا که نیامدهای که شکل چشمان اقلیما را میخواند، آن هوشیاری در مردمکانش مثل آفتاب بدرخشد. تا در مجال بود و نبودِ شکل خاکی تنش، حضور زوالناپذیرش در کلمات سربی حلول کند و آن هوشیاری قرائت شود. 0 25 حسین درویشخادم 1403/2/27 1375 محمدرضا معلمی 4.5 26 صفحۀ 37 در من هزار شاعر تنها نشستهاند حیران نشستهاند که زیبایی تو را... 3 7 حسین درویشخادم 1403/2/6 گچ پژ محسن رضوانی 3.9 31 صفحۀ 69 یک چیزی را میدانستی؟ اینکه اگر تکرار چیز بدی بود، الرحمن هیچ وقت عروس کتاب خدا نمیشد. تو تکراریترین قیافهای که من کل یوم بیشتر عاشقش میشوم. 0 3 حسین درویشخادم 1403/2/5 گچ پژ محسن رضوانی 3.9 31 صفحۀ 55 0 1 حسین درویشخادم 1403/1/11 کوچه ابرهای گمشده کورش اسدی 3.8 11 صفحۀ 153 و از ترس بد نوشتن گنگ میشوم. 0 8
بریدههای کتاب حسین درویشخادم حسین درویشخادم 1404/5/6 دفترچه خاطرات و فراموشی و مقالات دیگر محمد قائد 3.0 1 صفحۀ 8 در ادبیات پس از مشروطه، مقاله را «گفتار» نام نهادهاند و امروز آن را «جستار» میخوانند. در هر دو عنوان، همچنان فعل حاکم است. اما در لفظ «جستار» منش جستجوگری و چندمعنایی متن است که برجسته میشود. چیزی را میجویم و ادعایی بیش از این ندارم. یافتن بماند بر عهدهٔ خواننده، و وابسته به افقهای معنایی دیگر. (بابک احمدی) 0 12 حسین درویشخادم 1404/4/23 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 107 صفحۀ 325 حسین یاران را میگفت «شکیبایی کنید ای بزرگزادگان. که مرگ نیست مگر پلی، که شما را از رنج و سختی به باغهای گشاده و فراخ و نعیم جاودانی برد. کیست از شما که نخواهد از زندان به کوشک منتقل گردد؟ و مرگ برای دشمنان شما چنان است که کسی از کاخی به زندان و عذاب رود.» 2 7 حسین درویشخادم 1404/4/22 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 107 صفحۀ 220 حسین [علیهالسلام] روی به اصحاب کرد و گفت «مردم بندگان دنیایند و دین لیسیدنیای است روی زبان ایشان نهاده. تا مزه از آن میتراود، نگاهش دارند و وقتی بنای آزمایش شود، دینداران اندک باشند.» 0 33 حسین درویشخادم 1404/4/14 7 روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر حبیبه جعفریان 4.1 85 صفحۀ 75 یک عادت یا خلق عجیبی داشت که از کنار هیچکس همینطوری نمیگذشت. میخواست یک بچهٔ دهساله باشد یا زنی خانهدار یا یک پیرمرد یا جوانی سربههوا. برای هرکسی چیزی داشت که تعریف کند. قصهای یا حرفی داشت که انگار فقط نگه داشته بود و حفظش کرده بود تا وقتی او را دید بهش بگوید. تکتک آدمها برای او وجود داشتند و مهم بودند چون جهان را تکتک آدمها میسازند. چون تکتک آدمها میتوانستند در جهان اثر بگذارند و چون بابا [امام موسی صدر] دنیا را و نقش خودش را در آن اینطوری میدید. اینطوری که آدم باید روی عالم اثری بگذارد. 0 15 حسین درویشخادم 1404/3/27 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.1 17 صفحۀ 56 واقعیت این است که دگرگونیهای عظیم در تاریخ بشری [...] همگی گواه این واقعیتاند که با کنش هماهنگ بینالمللی و محلی، عمر آپارتاید اسرائیل نیز به سر خواهد آمد. سؤال این است که کی و چگونه؟ ما حالا کجای این روایت ایستادهایم؟ 0 21 حسین درویشخادم 1404/2/27 نجات از مرگ مصنوعی حبیبه جعفریان 4.3 38 صفحۀ 58 زندگی واقعاً کوتاه است. و از مرگ که بگذریم، هیچچیز نمیتواند به خوبیِ سفر این را به آدم ثابت کند. 0 17 حسین درویشخادم 1404/1/9 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 215 صفحۀ 165 پس مخلص کلام اینکه در هر مرتبه که هستی، آن نیمرمق که داری آنقدر را که میتوانی بهعمل آوری، اگر در آن مسامحه نکردی، آن را بهجا آوردی، یک چنین هم بر قوت تو میافزاید، بلکه زیاده؛ زیرا که فرمود: «تو یک وجب بیا، من یک ذراع.» وگرنه مسامحه کردی، آن مقدار قوت هم در معرض زوال است. [...] مثلاً در مجلسی نشستی، خیلی لغو و بیهوده گفتی، دلت سیاه شد، اما میتوانی نیمساعت زودتر پا شوی، به تدبیر و حیل؛ پس این نیمساعتها را از دست مده، پاشو برو و مگو چه فایدهای دارد من از صبح به خرابی مشغولم؟ باز میتوانی به این جزئی خیلی از کارها پیش ببری. انشاءالله تعالی. 0 15 حسین درویشخادم 1403/11/26 احتمالا گم شده ام سارا سالار 3.5 17 صفحۀ 22 دکتر گفت: «نباید اینقدر به گذشته فکر کنی.» نباید، نباید، بیخود نبود که کمکم داشتم به این نتیجه میرسیدم این دکترهای روانشناس یا فکر میکنند آدم هیچی نمیداند یا فکر میکنند اگر میداند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلاً اگر میدانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی، فکر نکن دیگر، و اگر نمیدانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. بههمین راحتی. یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر میکنم و میدانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر میکنم. 1 33 حسین درویشخادم 1403/11/24 در ماگدا سابو 4.2 50 صفحۀ 449 اگر کسی کاردی تیز توی قلب آدم فروکند، آدم بلافاصله از پا نمیافتد؛ ما نیز نفهمیده بودیم که فقدان او* را هنوز در درونمان احساس نکردهایم، که لطمهاش بعداً به ما وارد خواهد شد، که بعداً از پا خواهیم افتاد. *در متن کتاب اسم شخصیت آورده شده. 0 2 حسین درویشخادم 1403/11/16 در ماگدا سابو 4.2 50 صفحۀ 72 در بازگشت به خانه با این تجربهٔ آزاردهنده مواجه شدم که خبری دربارهٔ مرگ و زندگی داشتم و هیچکس نبود این موضوع را با او در میان بگذارم. جدِّ نئاندرتال ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشانکشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجوییهایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخمهایش را نشانش دهد، فهمید چارهای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه. 0 40 حسین درویشخادم 1403/11/1 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 54 صفحۀ 42 «که هنر همان تفکر نیست» و بینش و هوش در عمل میتواند مخل کار داستاننویسی باشد وگرنه هر منتقد باهوشی میتوانست یک رمان قابل خواندن بنویسد. 1 17 حسین درویشخادم 1403/10/28 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 54 صفحۀ 25 والتر بنیامین گفته بود که «تحت تأثیر زحل» قدم به این جهان گذاشته است؛ «ستارهای که کندترین چرخش را دارد، سیارهٔ تأخیر و ولگشت.» 0 10 حسین درویشخادم 1403/7/30 روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل برانون تامس 3.9 7 صفحۀ 12 روایت با تمام ویژگیهای شکلیاش [...] همچون محرکی عمل میکند که با درگیر کردن ذهن مخاطب، او را به اندیشیدن سوق میدهد. 0 16 حسین درویشخادم 1403/6/31 مرگ یزدگرد [مجلس شاه کشی] بهرام بیضایی 4.5 36 صفحۀ 38 جز درآوردن زبان کاش شما را هنر دیگری نیز بود. 1 32 حسین درویشخادم 1403/3/19 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 63 صفحۀ 27 استراگون: خواب میدیدم که... ولادیمیر: تعریف نکن برام! استراگون: (به جهان اشاره میکند.) همین یکی واسهت بسه؟ (سکوت.) 0 11 حسین درویشخادم 1403/3/17 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.2 21 صفحۀ 158 برای همین است که در غیاب آن تن خاکی باید تنی زوالناپذیر از جنس کلام برایش نوشت تا همچنان که شیخ یحیی کندری میگوید، به هنگام قرائت هر غایب یا که نیامدهای که شکل چشمان اقلیما را میخواند، آن هوشیاری در مردمکانش مثل آفتاب بدرخشد. تا در مجال بود و نبودِ شکل خاکی تنش، حضور زوالناپذیرش در کلمات سربی حلول کند و آن هوشیاری قرائت شود. 0 25 حسین درویشخادم 1403/2/27 1375 محمدرضا معلمی 4.5 26 صفحۀ 37 در من هزار شاعر تنها نشستهاند حیران نشستهاند که زیبایی تو را... 3 7 حسین درویشخادم 1403/2/6 گچ پژ محسن رضوانی 3.9 31 صفحۀ 69 یک چیزی را میدانستی؟ اینکه اگر تکرار چیز بدی بود، الرحمن هیچ وقت عروس کتاب خدا نمیشد. تو تکراریترین قیافهای که من کل یوم بیشتر عاشقش میشوم. 0 3 حسین درویشخادم 1403/2/5 گچ پژ محسن رضوانی 3.9 31 صفحۀ 55 0 1 حسین درویشخادم 1403/1/11 کوچه ابرهای گمشده کورش اسدی 3.8 11 صفحۀ 153 و از ترس بد نوشتن گنگ میشوم. 0 8