بریده‌ای از کتاب در اثر ماگدا سابو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

در بازگشت به خانه با این تجربهٔ آزاردهنده مواجه شدم که خبری دربارهٔ مرگ و زندگی داشتم و هیچ‌کس نبود این موضوع را با او در میان بگذارم. جدِّ نئاندرتال ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشان‌کشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجویی‌هایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخم‌هایش را نشانش دهد، فهمید چاره‌ای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه.

در بازگشت به خانه با این تجربهٔ آزاردهنده مواجه شدم که خبری دربارهٔ مرگ و زندگی داشتم و هیچ‌کس نبود این موضوع را با او در میان بگذارم. جدِّ نئاندرتال ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشان‌کشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجویی‌هایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخم‌هایش را نشانش دهد، فهمید چاره‌ای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه.

255

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.