محمدرضا معلمی

محمدرضا معلمی

پدیدآور بلاگر
@mimremeem

29 دنبال شده

385 دنبال کننده

Mimremeem
پیشنهاد کاربر برای شما

کتاب‌های نویسنده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این کتاب رو جزو بهترین آثار کورتاسار می‌دونن اما خیلی از مخاطب‌ها مخصوصا مخاطبان فارسی‌زبان، باهاش ارتباط نمی‌گیرن و نمی‌تونن رگه‌های سبک کورتاسار رو درش پیدا کنن. بخشی از این مشکلات حتما بخاطر ترجمه است و شیطونه میگه خودم بشینم یه بار دیگه ترجمه‌ش کنم. :دی

اما خود کتاب (یک رمان کوتاه ۹۲ صفحه‌ای) راجع به زندگی نابغهٔ موسیقی، جانی کارتر، نوشته شده. نابغه‌ای که در ورطهٔ تباهی افتاده و رو به سقوط میره اما باز هم چنان چشمه‌هایی از ذوقش می‌جوشه که نشون میده اون هنرمند همیشگی زنده است و چپ نگاه می‌کنه به خوشگلای توی پارک.

ما اتفاقات رو از زاویهٔ دید یکی از دوستان نزدیک جانی به نام برونو، که کتاب زندگینامهٔ جانی رو هم نوشته، می‌بینیم. پی‌جو (که شاید ترجمهٔ خوبی برای Pursuer نباشه) شمایل یک اسطوره رو برای ما به تصویر می‌کشه. اسطوره‌ای که مثل همهٔ اسطوره‌ها و نوابغ دیگه، مخصوصا شبیه مارادونا، یاغی و طغیانگره. طغیان ناخودآگاهی که هزینهٔ نابغه‌بودنه؛ درگیری‌های مدام ذهنی و جسمی برای به دست گرفتن کنترل فوران حال‌ی که در جسم زمینی نمی‌گنجه، و اگر کنترل نشد، فرار ازش.
      

1

4

        با گذشت بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ هشت ساله، شهر خرمشهر هنوز یک شهرک نه، که یک شهر سینمایی است که برای فیلمبرداری سکانس‌های جنگی، نیازی به حضور طراحان صحنه را در خود احساس نمی‌کند. خرمشهر به عنوان یک شهر قوی، دچار هجمه‌ای شد که تابش را نداشت. هنوز هم کسی به داد بی‌تابی‌اش نرسیده. خرمشهر مانند مادرش خوزستان تنهاست.

با گذشت بیش از ۲۰ سال از حادثه چرنوبیل، حادثه‌ای که تنها حدود ۹ روز زمان برد، هنوز آثار این فاجعه را می‌توان در تولد ناقص نوزادان منطقه مشاهده کرد. چرنوبیل مجموعه‌ای بود از خطاهای انسانی و فنی. هرچه بوده گذشته، اما هنوز ادامه دارد.

عشق احتمالا فاجعه‌ای است شبیه آن چه بر سر خرمشهر آمد. آن چه بر سر چرنوبیل آمد. گاهی مقدس است. گاهی خطاست. هرچه هست خانمان‌سوز است. ویران می‌کند، بی‌خبر. هر جانی تحملش را ندارد. عشق، مصیبت است.

در زندگی بسیاری از ما، شب‌های روشنی بوده که هنوز، یادش، یادآوری‌اش، خاموش می‌کند. می‌سوزاند. قلب را. ذهن را. جان را. شاید اگر تنها نبودی، ویران نمی‌شدی. شاید اگر به محدودیت‌ها سنجاقت نمی‌کردند، طوفان از میان روزنه‌ای وارد نمی‌شد که زندگی‌ات را ببرد. مهم نیست. حالا هرچه هست ویرانی است. عجیب‌تر از آن کجاست؟ رضایت تو به این ویرانی. کدام عاشقی را سراغ دارید که از طوفان‌زدگی‌اش شکایت کند و از ویرانی‌اش گلایه؟ عاشقان، شاکرند. که ویرانی، نشان اول آبادی است.

داستایوفسکی در رمانی کوتاه به نام شب‌های روشن به عشق می‌پردازد و بیش از آن که عشق را بگوید، جان‌هایی را می‌گوید که عشق بر سرشان آمده. چه بودند و چه شدند. داستایوفسکی مثل همیشه شخصیت‌ها را نه از لابه‌لای اتفاق‌ها و روند جاری قصه که از میان دیالوگ‌های ناتمامش می‌شناساند. داستایوفسکی پیش و بیش از آن که رمان‌نویس باشد، روانشناس است. این دلیل رمان‌نویس نبودن او نیست. که معتقدم قلم داستایوفسکی احتمالا از خرده‌های عصای موسی (ع) ساخته شده. سحر می‌کند. معجزه است. صلی الله علیه.
      

85

باشگاه‌ها

باشگاه ۱۶هزارتایی‌ها

145 عضو

دیار اجدادی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

2

1

          این کتاب رو جزو بهترین آثار کورتاسار می‌دونن اما خیلی از مخاطب‌ها مخصوصا مخاطبان فارسی‌زبان، باهاش ارتباط نمی‌گیرن و نمی‌تونن رگه‌های سبک کورتاسار رو درش پیدا کنن. بخشی از این مشکلات حتما بخاطر ترجمه است و شیطونه میگه خودم بشینم یه بار دیگه ترجمه‌ش کنم. :دی

اما خود کتاب (یک رمان کوتاه ۹۲ صفحه‌ای) راجع به زندگی نابغهٔ موسیقی، جانی کارتر، نوشته شده. نابغه‌ای که در ورطهٔ تباهی افتاده و رو به سقوط میره اما باز هم چنان چشمه‌هایی از ذوقش می‌جوشه که نشون میده اون هنرمند همیشگی زنده است و چپ نگاه می‌کنه به خوشگلای توی پارک.

ما اتفاقات رو از زاویهٔ دید یکی از دوستان نزدیک جانی به نام برونو، که کتاب زندگینامهٔ جانی رو هم نوشته، می‌بینیم. پی‌جو (که شاید ترجمهٔ خوبی برای Pursuer نباشه) شمایل یک اسطوره رو برای ما به تصویر می‌کشه. اسطوره‌ای که مثل همهٔ اسطوره‌ها و نوابغ دیگه، مخصوصا شبیه مارادونا، یاغی و طغیانگره. طغیان ناخودآگاهی که هزینهٔ نابغه‌بودنه؛ درگیری‌های مدام ذهنی و جسمی برای به دست گرفتن کنترل فوران حال‌ی که در جسم زمینی نمی‌گنجه، و اگر کنترل نشد، فرار ازش.
        

1

11

1

4

13