فاطمه عیسوند

فاطمه عیسوند

@isvandfatemeh
عضویت

تیر 1402

71 دنبال شده

30 دنبال کننده

                همون که میخندید چشماش خط میشد;)
              
isvandfatemeh344

یادداشت‌ها

2

        آتش بدون دود نمی‌شود ، جوان بدون گناه‌..
با تعریف هایی که در مجموع از سری هفت گانه آتش بدون داد شنیده بودم ، فکر میکردم بعد گالان و سولماز با داستانی با  سبکِ پایین تر طرفم و یا اینکه اوج داستان در همون جلد اول تموم شده اما نه .. واقعا اینطور نبود.
آتش مقدس روایت آق اویلرِ گالانی بود که اینچه برون رو پایه گذاری کرده بود. پر از درس و فلسفه بود و پر از عشق و نفرت.
از دورویی مردم  و نفاق یاشولی ، از انتظار صبورانه آق اویلر  ، از دوستی زیبای یاماق و آت میش ، از رابطه پدری و پسری که بر هم بودند و باهم ؛ از تمامی آنها لذت بردم
بقولی یکی از دوستان ، آتش مقدس روی آرام کتاب قبل بود
بر خلاف جلد اول که حوادث یکی پشت دیگری اتفاق می افتد اما یک سکوت دلهره آور در سراسر داستان در جریان است ؛ البته گاهی تیری هم در می‌شود و نعشی هم بر زمین می افتد اما هیچ کدام مهم نیستند چراکه آتشی به زیر خاکستر است! اتفاقات اصلی در راه اند .. تاری سخلا که بر زمین افتاد  ، نفسی در این خاکستر دمیده شد تا شعله آن بزرگتر شود..
داستان به تمام معنا دراماتیک ، با دیالوگ های پرمایه و قابل تامل ، روند داستانی منظم ، همه و همه باعث جذابیت بی اندازه این کتاب شدند.
گرچه شعله ی عشقی که بین گالان و سولماز به راه افتاد در این کتاب خاموش بود اما روایت آق اویلر و پسرانش با اینچه برونی ها حال و هوای دیگری دارد.
* پ.ن: پیشنهاد میکنم موسیقی سنتی بی کلام بگذارید و گوش کنید و کتاب رو بخوانید ؛ لیوان چایی در دست،  کتاب به پیش و گوش به جانِ موسیقی ، از زندگی لذت ببرید:)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

39

        این یک رمان است نه فقط برای نوجوان که شاید  برای بزرگتر ها!!
از اولش که شروع کردم می‌دونستم که با داستان هایی طرف هستم که برای رده سنی من نیست ولی هرچقدر جلوتر میومدم متن منو بیشتر سمت خودش می‌کشوند و جذب شخصیت های داستان میشدم!
خیلی جاها بهم تلنگر زد و دلیل اینکه انقدر از کتاب هم خوشم اومد همینه! خیلی موضوعات ظریفانه به مخاطب منتقل داده می‌شد که برای من جالب و تاثیرگذار بود.
از همه بیشتر داستان سید حسین رضایی رو دوست داشتم و از خود سید خیلی خوشم اومد؛ از بعد خوندنش ، دلم خواست با یک سید آشنا میشدم و میومد و همراهم می‌شد.
با همه این تعریفا بگم که خیلی جاها از نوشتار متن راضی نبودم و مدام میخوندم و بعد برمیگشتم و دوباره میخوندم. ویراستاری کتاب قابل قبول نبود و کتاب خیلی نیاز به تصحیح داره ؛ مخصوصا اینکه این کتاب از جنس ادبیات نوجوان هست و باید روان تر نوشته می‌شد.
در کل خیلی خوب بود(به نظر رهبران اعتماد کنید و کتاب رو دست بگیرید و شروع کنید؛ من که فکر میکنم از خوندن یه‌باره اش پشیمون نشید😉)
      

9

        کتاب را وهم زده تمام کردم
مسحور کلمات شده ام.. مسحور حرف ها
شیفته اتصال حروف و کلمات
آرام آرام جلو رفتم و با ترکمن ها خو گرفتم
من با گالان شاخ و شانه کشیده بودم ، با سولماز  سوار بر اسب شده بودم و رخ نمایانده بودم ، من یموتی شده بودم ، گوکلانی شده بودم
در عشق فرو رفتم 
با مرگ جوانان سوگوار شدم
از ایری بوغوز کوچ کردم و اینچه برونی شده بودم
دست نویسنده مرا به بالین گالان و سولماز برد 
و حالا مثل آق اویلر سوار بر اسبم..
میتازم و در صدای تاختن اسب گم شده ام
وهم زده ام درست مثل آق اویلر
اینکه چه میشود 
و چه خواهد شد؟
خدایش می‌داند!
.
.
روحت بزرگ ابراهیمی عزیز ... نادرخان!
می‌خواندم و ستایش من بر قلم  تو  بیشتر می‌شد
مست کلمات شده بودم
مست این تجمعات و پراکندگی ها
این نوشته های زیبا را ، از شاعر وحشی ترکمن تا کینه ها و تفرقه ها و بیداد عشق را؛ جرعه جرعه سر کشیدم و اکنون بی تابم
بی تاب درخت مقدس
تا ببینیم چه راهی را به ما نشان خواهد داد
باید دید نادرخان ما را به چه چیز دعوت می‌کند
سبوی نوشته را از او گرفتن چه دلپذیر است و خواندنی و نوشیدنی!
بی تاب درخت مقدس ام ؛ بی قرار و نا آرام!

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

59

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.