ALL ABOUT SHIN

تاریخ عضویت:

بهمن 1403

ALL ABOUT SHIN

@allaboutshin

35 دنبال شده

59 دنبال کننده

allabout_shin
allabout_shin

یادداشت‌ها

نمایش همه
ALL ABOUT SHIN

ALL ABOUT SHIN

10 ساعت پیش

        این کتاب منو تو خودش حل کرد و بلعید.
انقدر جذبش شدم و بهم حس همزادپنداری داد که اندازه‌ی دریا گریه کردم.
می‌ترسم چیزی بگم که اسپویل بشه، ولی واقعا طعم عشق بود؛ هم تلخ، هم شیرین.

داستانش یه ترکیب عجیب از واقعیت و رویاست. انگار نویسنده اومده یه سوال ساده رو تبدیل کرده به سفری عاطفی؛ اینکه اگر می‌تونستی یه شام با چند نفر از زندگیت بخوری، چه کسایی رو انتخاب می‌کردی؟ این سوال شاید کلیشه‌ای به نظر بیاد، ولی وقتی وارد داستان می‌شی می‌فهمی جوابش چقدر می‌تونه عمیق باشه.
بیشتر از هر چیزی، این کتاب بهم یاد داد که اگه حرفی داری، اگه عشقی داری یا قراره ببخشی، همین حالا این کار رو بکن. هیچ‌وقت برای گفتنش زود نیست ولی ممکنه یه روزی دیر بشه.

خیلی‌ها گفته بودن این کتاب اشکشون رو درآورده و حسشون رو به هم ریخته، و من کاملا می‌فهمم چرا.
قلم ربکا سرل ساده و روانه، اما چیزی که قوی‌ترش می‌کنه اینه که با همین سادگی، می‌تونه تمام خاطرات، حسرت‌ها و دلتنگی‌هات رو بزنه بیرون.
از چند فصل اول که بگذری دیگه نمی‌تونی ولش کنی. من واقعا غرقش شدم و هر جمله‌اش رو با جونم حس کردم.

این کتاب فقط یه داستان عاشقانه نبود، بیشتر شبیه یه یادآوری بود؛ یادآوری اینکه زندگی کوتاه‌تر از اونه که دلخوری‌ها رو نگه داریم، یا دوست داشتن‌هامون رو مخفی کنیم.
درسته که من از خوندنش لذت بردم، ولی اون طعم تلخی که آخرش برام گذاشت رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

برای من، «شام با آدری هپبورن» کتابی بود که قلبم رو فشار داد، اشکم رو درآورد، ولی تهش حس کردم چیزی بهم اضافه شد. انگار یه تکه‌ی گمشده از خودم رو پیدا کردم، تکه‌ای که یادم می‌ندازه چقدر گفتن دوستت دارم، ببخشید یا حتی خداحافظ، مهمه… قبل از اینکه دیر بشه.
      

2

ALL ABOUT SHIN

ALL ABOUT SHIN

7 روز پیش

        نظر من در مورد کتاب «وقتی بریت ماری اینجا بود» با قلبی آکنده از اندوه 😭
وقتی شروع کردم به خوندن این کتاب، راستشو بخواید فکر می‌کردم خسته‌کنندس. اما با این حال، همون قسمت‌های کند هم یه جور شیرینی و نمک خاصی داشتن که باعث می‌شد لبخند بیاد رو لبم.

کم‌کم که جلو رفتم، دیدم دارم جذب داستان می‌شم. داستان‌هایی که درباره شروع دوباره زندگی هستن رو خیلی دوست دارم و این هم از همین کتابها بود. این کتاب باعث شد حتی به چیزای خیلی ساده دور و برم هم یه نگاه دیگه داشته باشم. مثلاً فوتبال، تمیزکاری یا حتی یه بالکن کوچیک، همه اینا توی داستان، معنای تازه‌ای پیدا کردن برام.

چیزی که بیشتر از همه توی این کتاب دوست داشتم، همین سادگی همراه با عمقش بود. یه حس واقعی از زندگی و امید رو منتقل می‌کرد. انقدر منو توی فکر فرو برد که تا نیم ساعت بعد از تموم شدنش، اصلاً نمی‌تونستم ذهنمو ازش جدا کنم. حس کردم بعد از مدت‌ها، یه تیکه از قلبم توی یه کتاب جا موند.

نمره من به این کتاب ۵ از ۵ هست، عاشق قلم فردریک بکمن شدم و فکر می‌کنم هر کسی یه روزی به چنین داستانی نیاز داره تا یادش بیاره شروع دوباره همیشه ممکنه.
      

3

        «اگر می‌توانستی خورشید را ببینی» نوشته‌ی آن لیانگ، برای من دقیقا همون حال و هوای سریال‌های مدرسه‌ای آسیای شرقی رو داشت. از همون صفحه‌های اول، حس کردم دارم یک سریال فانتزی – مدرسه‌ای – هیجانی تماشا می‌کنم؛ با همون فضای گرم و شیرین و پر از ماجراهایی که قلبت رو قلقلک میده.

راستش من واقعا از همراهی با هنری و آلیس سون لذت بردم. ماجراهاشون پر از اتفاقات غیرمنتظره بود و هیچ جاش حس نکردم که دارم به زور می‌خونم. داستانش به قدری روان و جذاب پیش می‌رفت که گذر زمان رو حس نمی‌کردم. رومنس داستان هم به اندازه بود؛ نه اونقدر اغراق‌شده که توی ذوق بزنه و نه اونقدر سطحی که تاثیری نذاره. شخصیت‌پردازی‌هاش هم واقعا خوب بود و تونستم با هرکدومشون ارتباط برقرار کنم. مخصوصا هنری که واقعا یکی از دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های این سبک داستان‌ بود.

این کتاب مثل یه آیس لته توی این روزای گرم و دلگیر بود. چیزی نیست که زندگیت رو تغییر بده، اما همون حس خنکایی که بعضی روزها لازم داری.
دقیقا همین حس رو به من هم داد.  
این کتاب قرار نیست عمیق‌ترین اثر زندگیتون باشه، ولی قراره چند ساعت شما رو از دنیای واقعی جدا کنه و ببره وسط ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز دبیرستانی.

پایان‌بندی کتاب هم به نظرم عالی بود. همه‌چیز رو به قشنگ‌ترین شکل ممکن بست و حس خوبی بهم داد. من این کتاب رو از نشر دانش‌آفرین با ترجمه الهام صیفی‌کار خوندم. به نظرم ترجمه‌ش خیلی روان، وفادار به متن اصلی و در عین حال دلچسب بود. 
برای من، این کتاب قطعا ۵ از ۵ بود.
اگر به سریال‌های مدرسه‌ای آسیای شرقی علاقه دارید و دنبال یه داستان لایت و شیرین با چاشنی رمزآلود و عاشقانه هستید، خوندن این کتاب رو از دست ندید. مطمئنم چند ساعتی که با هنری و آلیس سون همراه می‌شید، براتون پر از لبخند و حس خوب خواهد بود.
      

0

        این کتاب برای من کمی طعم روانشناسی زرد داشت. البته نه از اون مدل‌هایی که کاملاً تو خالی باشن، ولی به هر حال همون سبک «نگرش مثبت داشته باش، مدیتیشن کن، به خواسته‌هات می‌رسی» رو دنبال می‌کرد. چیزی که اذیتم کرد این بود که انگار داره می‌گه فقط با تغییر ذهنیتت همه چی حل می‌شه، در حالی که خود جیمز دوتی توی همین کتاب، بارها و بارها کلی تلاش کرده تا به اهدافش برسه. اما توی قوانین و توصیه‌هاش این بخش «تلاش واقعی و هر روزه» رو کمتر پررنگ کرده بود.

نیمه دوم کتاب هم تقریباً کامل رفت توی زندگینامه شخصی دوتی. وقتی می‌خوندمش حس می‌کردم دفترچه خاطراتش رو برداشتم دارم می‌خونم و فقط داره از خاطرات و افتخاراتش می‌گه. حتی اون جاهایی که از اشتباه‌ها و ضعف‌هاش حرف می‌زد، به نظرم یه جور فخر فروشی ظریف توش بود. انگار می‌خواست بگه «ببینید من چقدر قوی‌ام که این‌قدر اشتباه کردم ولی هنوز مهربون و خوش قلبم».

صادقانه بگم، نیمه دوم کتاب برای من یکی از خسته‌کننده‌ترین و سخت‌خوان‌ترین بخش‌هایی بود که تجربه کردم. اگر مجبور نمی‌کردم خوردم رو به تموم کردن کتاب، احتمالاً ولش می‌کردم.

در کل، به نظرم اگه توی زندگیت به جایی رسیدی که هیچ امیدی نداری و لازم داری یک نفر بیاد و بگه «هنوز امید هست»، این کتاب می‌تونه گزینه بدی نباشه. اما اگر دنبال یک کتاب خیلی قوی، عمیق یا الهام‌بخش هستی، به نظر من این کتاب فقط در حد یک اثر معمولیه. من بهش نمره ۲ از ۵ می‌دم.
      

8

        بازی‌های میراث از اون کتاب‌هایی بود که نمی‌تونستم دقیقاً تصمیم بگیرم دوستش دارم یا نه. از یه طرف، ایده‌ی کلی داستان برام جذاب بود؛ دختری که از یه زندگی معمولی و سخت، ناگهان وارد دنیای پر از رمز و راز و ثروت یه خانواده‌ی عجیب‌وغریب می‌شه. این ایده یادآور خیلی از داستان‌های کلاسیکه، مثل ربکا، جایی که شخصیت اصلی وارد یه دنیای ناشناخته و پر از راز می‌شه. ولی از طرف دیگه، نیمه‌ی اول کتاب برام کشش چندانی نداشت. داستان به‌آرومی پیش می‌رفت، شخصیت‌ها هنوز شکل نگرفته بودن و حس می‌کردم کمی کلیشه‌ایه. شاید اگه شروع بهتری داشت، راحت‌تر با فضا ارتباط برقرار می‌کردم.

با این حال، از یه جایی به بعد، همه‌چیز تغییر کرد. وقتی معماهای توماس هاوثورن کم‌کم خودشون رو نشون دادن، داستان جذاب‌تر شد و اون حس هیجان و کنجکاوی که دنبالش بودم، بالاخره سراغم اومد. از اونجایی که عاشق داستان‌هایی با پیچش‌های غیرمنتظره‌ام، این بخش از کتاب حسابی برام جذاب بود. بازی‌های فکری، رازهای خانوادگی و اون رقابت نامحسوسی که بین شخصیت‌ها وجود داشت، باعث شد دیگه نتونم کتاب رو کنار بذارم. چیزی که بیشتر از همه دوست داشتم، این بود که پایان کتاب دقیقاً همون‌جایی تموم شد که خواننده رو وادار می‌کنه بره سراغ جلد بعدی، بدون اینکه حس کنه داستان ناقص مونده. این کار رو نویسنده خیلی هوشمندانه انجام داده بود.

با این حال، به نظرم کتاب می‌تونست شروع بهتری داشته باشه و بعضی از شخصیت‌ها هم عمیق‌تر پرداخته بشن. گاهی حس می‌کردم بعضی کاراکترها فقط برای پیش بردن داستان حضور دارن و شخصیتی فراتر از نقش مشخص‌شده‌شون ندارن. با این وجود، دنیای هاوثورن و بازی‌های پیچیده‌ای که توش اتفاق می‌افتاد، کاملاً این ضعف‌ها رو جبران می‌کرد. در مجموع، بازی‌های میراث یه کتاب سرگرم‌کننده و پر از رمز و رازه که اگه طرفدار داستان‌های معمایی با فضایی کمی نوجوانانه باشین، احتمالاً ازش لذت می‌برین. من بهش ۴ از ۵ می‌دم، چون هرچند نیمه‌ی اولش برام کشش زیادی نداشت، ولی نیمه‌ی دومش کاملاً ارزشش رو جبران کرد.
      

1

        نقد کتاب عشق و ژلاتو

کتاب عشق و ژلاتو نوشته‌ی جنا اوانز ولش، داستانی لطیف و دل‌نشین است که با وجود روند قابل پیش‌بینی‌اش، جذابیت خود را حفظ می‌کند. آنچه این کتاب را دوست‌داشتنی‌تر می‌کند، حس ماجراجویی و کشف زیبایی‌های زندگی است که در جای‌جای آن موج می‌زند.

سفر لینا به ایتالیا، کشوری که عشق، شادی و رنگ‌های زنده در آن جاری است، از بخش‌های مسحورکننده‌ی داستان محسوب می‌شود. نویسنده با توصیف‌های زنده و پرطراوت، ما را به خیابان‌های سنگفرش‌شده‌ی فلورانس می‌برد و طعم خوش ژلاتو را در ذهنمان زنده می‌کند. یکی از زیباترین جنبه‌های کتاب، خواندن خاطرات مادر لینا و همراه شدن او با گذشته‌ی مادرش است، تجربه‌ای که میان زمان حال و گذشته پلی احساسی می‌سازد و داستان را عمیق‌تر و تأثیرگذارتر می‌کند.

سبک نوشتاری عشق و ژلاتو ساده و روان، اما پر از احساسات لطیف است. این کتاب شاید پیچیدگی خاصی نداشته باشد، اما همین سادگی، در کنار فضای گرم و صمیمی‌اش، آن را به اثری دل‌چسب و فراموش‌نشدنی تبدیل می‌کند.

در نهایت، این کتاب برای من تجربه‌ای پر از حس خوب و لحظات شیرین بود. داستانی که به سادگی قلبم را تسخیر کرد و بدون تردید، نمره‌ی ۵ از ۵ را از من دریافت می‌کند. اگر به دنبال داستانی سرشار از عشق، ماجراجویی و فضای رؤیایی ایتالیا هستید، عشق و ژلاتو همان چیزی است که دنبالش می‌گردید.
      

10

        کتاب *همکار* از **فریدا مک فادن** یه داستان معمایی و روان‌شناختیه که به محیط کار و روابط عجیب بین همکارها می‌پردازه. از همون اول که یکی از شخصیت‌ها به‌طور مرموزی ناپدید می‌شه، داستان حالت تعلیق‌دار و هیجان‌انگیزی به خودش می‌گیره. مک فادن خوب بلده چطور خواننده رو کنجکاو نگه داره و کاری کنه که صفحه به صفحه جلو بری تا بفهمی واقعاً چه خبره.
نکته مثبتش اینه که داستان خیلی قشنگ حس مرموز بودن و هیجان رو ایجاد می‌کنه، به‌خصوص وقتی می‌بینی که آدمای به ظاهر معمولی، ممکنه رازهای بزرگی داشته باشن. روابط شخصیت‌ها هم جالب و واقع‌گرایانه توصیف شده، طوری که هر کسی ممکنه توی محیط کارش یه آدم با این ویژگی‌ها دیده باشه.
اما یه نکته منفی اینه که شروع داستان کمی کند پیش می‌ره. یعنی اگه دنبال یه کتابی هستی که از همون اول پر از هیجان باشه، شاید اینجا کمی صبر لازم باشه. همچنین، پیچش‌های داستانی در آخر کار ممکنه برای بعضی‌ها خیلی غافلگیرکننده نباشه، چون تا حدی قابل پیش‌بینی می‌شه.
      

1

        نقد کتاب «رستگاری یک قدیسه» از کیگو هیگاشینو
کتاب «رستگاری یک قدیسه» اولش واقعاً با سرعت کمی شروع می‌شه. اینقدر که چند بار وسوسه شدم ولش کنم، اما خوشبختانه بعد از این شروع کند، داستان کم‌کم وارد یه فاز هیجان‌آور می‌شه. هرچند هیجان اولیه خیلی زیاد نیست، اما به اندازه‌ایه که باعث بشه خواننده به خوندن ادامه بده و با داستان همراه بشه.
چیزی که خیلی ازش خوشم اومد، دقت نویسنده توی جزییات بود. از اون دسته کتاب‌هاست که همه‌ی جزئیات حتی اون‌هایی که اولش شاید به نظر بی‌ربط بیان، آخر سر به درد حل معما می‌خورن. همه‌ی شخصیت‌ها و گفتگوها به‌نوعی توی روند داستان نقش دارند و همین باعث می‌شه احساس کنی هیچی توی کتاب بیهوده نیست.
البته، پایان‌بندی کتاب کمی بحث‌برانگیز بود. به نظرم می‌تونست یه مقدار غیرمنطقی به نظر بیاد، ولی نویسنده با توضیحاتی که ارائه می‌ده سعی کرده کاری کنه که منطقی جلوه کنه. با این حال، شاید بعضی‌ها نتونن به‌طور کامل باهاش کنار بیان.
در مجموع، من از خوندن این کتاب لذت بردم. به نظرم اونقدر خوب بود که نمره کامل ۵ از ۵ رو بهش بدم. با اینکه شروعش یکم سخت بود، ولی ارزش خوندن داره و به کسایی که به داستان‌های معمایی علاقه دارن، حتماً پیشنهادش می‌کنم.
      

2

        خلاصه ی کتاب رو که میدونید در مورد کتاب باید بگم که من چند صفحه اول رو واقعا با اجبار خوندم ولی آلیس فینی حتی اگر معمای منطقی و جذابی نداشته باشه مجبورتون می‌کنه کتاب رو زمین نذارید و بخونید از صفحات ۷۰ به بعد کنار گذاشتن کتاب غیر ممکنه
پس با وجود پایان غیر منطقی ای که داشت پیشنهاد میکنم اون حس ماجراجویی رو تجربه کنید .
و اما از این قسمت لطفا اگه کتاب رو خوندین ببینید
.
به نظرم کتاب مجموعه ای از سنگ کاغذ قیچی و ده بچه زنگی بود و اینکه این موضوع خشونت مدرسه ای خیلی تو کتاب ها و سریال ها همیشه استفاده میشه پس میتونم بگم یک ایده نخ نما شده بود و اینکه توی کتاب های الیس فینی زوج داستان همیشه قراره زندگیشون خوب بشه یعنی حتی اگر آدم های خاکستری مایل به سیاهی باشند هم پایان زیبایی دارند کتاب پایانش طوری هست که باید با چشم بسته بپذیری وگرنه با خودت میگی واقعا یه آدم تو اون شرایط توانایی این کار هارو داره؟ حتی اگه به قول خودش بیمار نباشه
در مجموع از خوندن کتاب و هیجان کتاب لذت بردم .
در مورد پریا هم تا آخر فکر میکردم یه چیزیش هست 😂
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.