Hear the Wind Sing

Hear the Wind Sing

Hear the Wind Sing

2.9
33 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

27

ناشر
Vintage
شابک
9784061860261
تعداد صفحات
130
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        Hear the Wind Sing is the first novel by Haruki Murakami; it first appeared in the June 1979 issue of Gunzo, one of the most influential literary magazines in Japan.

There’s not a whole lot to say story wise. A young man drinks a lot of beer and has strange conversations with a mysterious young lady he just met. So, classic Murakami.
      

یادداشت ها

          ساده ترین ورژن از موراکامی
اولین کتاب از سه گانه موش موراکامی که اولین کتاب اون نیز هست موضوعی جز تعطیلات تابستانی یک دانشجو ندارد.
موراکامی این کتاب را زمانی که در زبان انگلیسی آنچنان خوب نبود نوشت و در نهایت اون رو به زبان ژاپنی ترجمه کرد که بابت این موضوع میتونیم انتظار داشته باشیم با نثری ساده با جملات کوتاه مواجه بشیم که من رو شدیدا یاد قلم چارلز بوکوفسکی نیز انداخت.
کتاب بسیار ساده و دلنشینه درست همانند انیمه های میازاکی اما به گونه ای نیست که روایت مشخصی را دنبال کند و این باعث میشود در مدتی کوتاه از یاد خواننده برود و جز چند دیالوگ که مخاطب را به تفکر وا میدارد چیز خاصی برای ارائه ندارد.
هرچند که همراهی با موراکامی در این اثر شیرینه اما نمیشه به عنوان یک اثر کاملا خوب نگاهش کرد ، صرفا وجه مثبت این کتاب رویارویی با بی آلایش و بی سانسور ترین ورژن موراکامی است که متاسفانه در ترجمه این کتاب پر از سانسور ها شده و چیزی جز بدن بی جان این نوشته باقی نمانده.
        

30

          به آواز باد گوش‌ بسپار، اولین رمان از سه‌گانه‌ی «رت» و البته اولین رمان(بهتر است بگوییم داستان بلند) نوشته‌ی هاروکی موراکامی‌‌ست.

موراکامی بارها از دو کتاب اولش (این رمان و رمانِ دوم مجموعه‌ی «رت» یعنی پینبال۱۹۷۳) به عنوان تنها یک نقطه شروع برای دورانِ نویسندگی‌ش یاد کرده و حتی تا پایان نوشتن کتاب دومی که در بالا عرض کردم نویسندگی را شغل اصلی خود نمی‌دانست، او همچنین در مصاحبه‌ای گفته که چندان از آن‌ها خوشم نمی‌آید و حسم نسبت به آ‌ن‌ها چیزی به مانند حس عشقِ اول می‌ماند اما به نظرم با این گفتار خواسته سطح انتظار خواننده‌ها‌ را از این دو رمان تا حد معقولی پایین آورده تا وقتی به سراغ‌ آن‌ها می‌روند انتظار دو کتاب خاص رو نداشته باشند.

یکی از نکات جالب این کتاب این است که موراکامی تصمیم می‌گیرد کتاب را به زبان ژاپنی ننویسد و سبک خود را در آن پیاده کند یعنی با زبان انگلیسیِ دست و پا شکسته‌ای که با دایره‌ی لغاتِ محدود بلد بود یک داستانِ ساده، روان، با جمله‌بندی کوتاه و بدون هرگونه پیچیدگیِ ادبی بنویسد، سپس آن‌را از انگلیسی به ژاپنی برگردان کند که نتیجه‌ی آن یک متن انگلیسیِ بسیار ساده و روان از آب درآمده که اگر هر خواننده‌ای دست و پا شکسته انگلیسی را بفهمد می‌تواند کتاب را بدون ترجمه بخواند.

داستان کتاب روان و ساده است در مورد یک پسر جوان که بر حسب اتفاق و تصادف با یک پسر جوان دوست می‌شود و به خواست دوستش او را «موش» صدا می‌کند، پاتوق همیشگیِ آنان در یک میخانه‌ است که صاحب آن یک مرد چینی‌ست و ...

خواندن این کتاب وقت زیادی نمی‌گیرد همانطوری که خواندن پینبال۱۹۷۳ هم وقت زیادی نخواهد گرفت برای همین برای اینکه به سراغ کتاب سوم از سه گانه‌ی موش‌های صحرایی برویم بهتره که این دو را قبلش بخوانیم هرچند در جایی از دوستی شنیده‌ام که اگر هم نخوانید می‌توانید به سراغ رمان اصلی سه‌گانه بروید اما قطعا خواندنش بهتر از نخواندن آن است.
        

1

          به آواز باد گوش‌ بسپار، اولین رمان از سه‌گانه‌ی «رت» و البته اولین رمان(بهتر است بگوییم داستان بلند) نوشته‌ی هاروکی موراکامی‌‌ست.

موراکامی بارها از دو کتاب اولش (این رمان و رمانِ دوم مجموعه‌ی «رت» یعنی پینبال۱۹۷۳) به عنوان تنها یک نقطه شروع برای دورانِ نویسندگی‌ش یاد کرده و حتی تا پایان نوشتن کتاب دومی که در بالا عرض کردم نویسندگی را شغل اصلی خود نمی‌دانست، او همچنین در مصاحبه‌ای گفته که چندان از آن‌ها خوشم نمی‌آید و حسم نسبت به آ‌ن‌ها چیزی به مانند حس عشقِ اول می‌ماند اما به نظرم با این گفتار خواسته سطح انتظار خواننده‌ها‌ را از این دو رمان تا حد معقولی پایین آورده تا وقتی به سراغ‌ آن‌ها می‌روند انتظار دو کتاب خاص رو نداشته باشند.

یکی از نکات جالب این کتاب این است که موراکامی تصمیم می‌گیرد کتاب را به زبان ژاپنی ننویسد و سبک خود را در آن پیاده کند یعنی با زبان انگلیسیِ دست و پا شکسته‌ای که با دایره‌ی لغاتِ محدود بلد بود یک داستانِ ساده، روان، با جمله‌بندی کوتاه و بدون هرگونه پیچیدگیِ ادبی بنویسد، سپس آن‌را از انگلیسی به ژاپنی برگردان کند که نتیجه‌ی آن یک متن انگلیسیِ بسیار ساده و روان از آب درآمده که اگر هر خواننده‌ای دست و پا شکسته انگلیسی را بفهمد می‌تواند کتاب را بدون ترجمه بخواند.

داستان کتاب روان و ساده است در مورد یک پسر جوان که بر حسب اتفاق و تصادف با یک پسر جوان دوست می‌شود و به خواست دوستش او را «موش» صدا می‌کند، پاتوق همیشگیِ آنان در یک میخانه‌ است که صاحب آن یک مرد چینی‌ست و ...

خواندن این کتاب وقت زیادی نمی‌گیرد همانطوری که خواندن پینبال۱۹۷۳ هم وقت زیادی نخواهد گرفت برای همین برای اینکه به سراغ کتاب سوم از سه گانه‌ی موش‌های صحرایی برویم بهتره که این دو را قبلش بخوانیم هرچند در جایی از دوستی شنیده‌ام که اگر هم نخوانید می‌توانید به سراغ رمان اصلی سه‌گانه بروید اما قطعا خواندنش بهتر از نخواندن آن است.
        

4