ویکنت دو نیم شده
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
79
خواهم خواند
28
نسخههای دیگر
توضیحات
ویکُنت راهی میدان نبرد میشود و با شلیک یک توپ دونیم میشود، البته زنده میماند! حالا دو ویکنت از میدان جنگ به خانه برگشتهاند؛ نیمهی چپ سراسر شرّ و پلیدی و نیمهی راست همه نیکی و خیرخواهی است. نیمهی شر در قصر ساکن است و نیمهی خیر در مزرعه شب و روز کار میکند، اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. این دو نیمه همشهریها را هم به دردسر انداختهاند و مردم نمیدانند با این دو شقه چه کنند. درست وقتی که پای عشق به میان میآید این دو نیمه رودرروی هم قرار میگیرند و رقابتی سخت درمیگیرد... رویارویی خیر و شر با چاشنی طنز در این داستان شاهکار ایتالو کالوینو نویسندهی بزرگ ایتالیایی است.
یادداشتها
1401/2/4
2
1402/1/19
0
1403/3/9
موقع خوندن داستان و تا پیش از موازیکاری دو نیمه ویکنت، مدام این فکر از سرم میگذشت که چی میشد اگه نیمه خیر او از جنگ برمیگشت. بعد خودم جواب می دادم که اون وقت مردم اینهمه دردسر نداشتن و به خوبی زندگی میکردن، پس داستانی هم به وجود نمیومد. اما بعد بازگشت خیر و تقابلش با نیمه شر مطلق خودش، متوجه شدم خیر مطلق هم میتونه حرصدربیار باشه. ما همه مصداقهای شر و شیطانی بودن رو میدونیم. آزار و اذیت، فریبکاری، دروغگویی، دو به همزنی، خرابکاری، دزدی و قتل مثالهای بارز و پذیرفتهشدهای در همه جوامع هستند. البته که خیلی از آدمها با علم به شر بودن این کارها باز مرتکب اعمال خلاف و نادرست میشن. در نتیجه دیگران رو به زحمت میندازن و شاید خودشون هم تاوان بدن. اما اگه قرار باشه آدمها فقط خیر و خوب و فرشتهگون باشن چی؟ آیا دنیا گلستان میشه؟ این اتوپیا یا آرمانشهری که همیشه در رویا و آرزوش هستیم چگونه خواهد بود؟ برای توضیح بیشتر باید بخشی از داستان رو بگم. مدتی بعد از برگشت نیمهی خیر ویکنت و کارهای خوبی که میکنه، سربازهای قصرِ نیمهی شر پیشش میرن و میگن حاضرن به نفع خیر علیه شر کودتا و قیام کنن. اما خیر زیر بار نمیره. اون به اقتضای خیر بودنش میگه این کار ناجوانمردانهاس و حاضر به همکاری با سربازها نمیشه. شر که این ماجرا رو میشنوه همه اون سربازها رو به خاطر خیانت میکشه. شاید ما آدمهای عادی که ترکیب خیر و شر هستیم از پیشنهاد سربازها کلی استقبال کنیم یا وقتی جواب منفی نیمه خیر رو بشنویم تو دلمون چندتا لیچار هم بارش کنیم. اما من دقیقا تو همین صحنه یاد مسلم بن عقیل افتادم؛ اونجا که تو پستوی خونه هانی بن عروه پنهان شده بود تا توی فرصت مناسب ابن زیاد رو بکشه. اما پشیمون شد چون ابن زیاد از این نقشه خبر نداشت و برای رزم اونجا نیومده بود. همه ما احتمالا هر سال با شنیدن این بخش تو روضه جناب مسلم، توی دلمون غرغری هم کرده باشیم که آخه مرد حساب برای شر مطلقی مثل ابن زیاد هم مردخدا میشی؟ و کلی توجیه و دلیل و حدیث میاریم که در برابر این دشمن میشه فلان رفتار رو کرد و قس علیهذا. اما واقعیت اینه که همین رفتارهای مسلمبن عقیل یا حسینبن علی یا علی بن ابیطالب و ... بوده که اونها رو الگو کرده. هر چند که در مواجهه با عادات و رفتارهای دنیّ دنیوی حرصدربیار و شاید غیرعقلانی به نظر بیاد. خلاصه کلام اینکه تا وقتی اکثریت آدمها شر یا مخلوط خیر و شر باشن، خیر مطلق نه تنها موفق نمیشه که آزاردهنده و مزاحم اون مخلوطها هم هست. برای همین سخته که همیشه راست بگیم، زبون تند نداشته باشیم، قضاوت نکنیم، تهمت نزنیم و .... اینا تازه یکی از قسمتهایی بود که من سر این یه ذره کتاب صد صفحهای فکرم درگیرش شد. اون قسمتهای اولش درباره جنگ، لحن راوی، نقش هر کدوم از شخصیتها، فرامتن تاریخی داستان و غیره بماند دیگه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
10
1402/4/1
0