یادداشت فاطمه رفعت
1403/3/30
3.6
13
داستان درباره مردیست به نام ویکنت که خیر و شر وجودش به طور آشکار، در جنگ به دو نیم تقسیم شده و چالش هایی که خیر مطلق و شر مطلق ایجاد کرده بود در این داستان به تصویر کشیده شده است. داستان به خیلی چیزها اشاره میکرد. برای مثال اینکه مردم به همان اندازه که شر مطلق را نمیخواستند، خیر مطلق را هم نمیخواستند چون به هر حال آزادی را از آنها سلب میکرد. "... احساساتمان بی رنگ و عاری از شور و شوق میشد، چون حس میکردیم میان فضیلت و فسادی به یک اندازه غیر انسانی گیر کرده ایم." . . . اگر مانده اید این کتاب را بخوانید یا نه به نظرم برای یکبار خواندن خوب بود. سرگرم کننده و خوش خوان بود. در همین حد دوستش داشتم. 7.5/10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.