معرفی کتاب اَبله اثر فیودور داستایفسکی مترجم مهری آهی

اَبله

اَبله

4.2
321 نفر |
85 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

89

خوانده‌ام

668

خواهم خواند

641

شابک
9789644871566
تعداد صفحات
1,064
تاریخ انتشار
1403/7/30

توضیحات

        شاهزاده میشکین، قهرمان رمان «ابله» اثر فئودور داستایوفسکی، مردی است با معصومیت و سادگی ویژه خود که پس از سال‌ها درمان صرع در یک آسایشگاه سوئیسی، به روسیه بازمی‌گردد. مهربانی واقعی میشکین و ناتوانی او در فریب‌کاری باعث می‌شود که او در جامعه‌ای که پر از فریب و غرور است، «ابله» نامیده شود. 
او در زندگی دو زن گرفتار می‌شود: ناستاسیا فیلیپونا، زنی زیبا اما زخمی از لحاظ عاطفی، و آگلایا ایپانچین، زن جوانی با روحیه‌ای پرانرژی از خانواده‌ای اشرافی.
ناستاسیا بین شفقت میشکین و عشق وسواس‌گونه روگوژین گرفتار است، در حالی که آگلایا به صداقت میشکین جذب می‌شود، اما از علاقه او به ناستاسیا سردرگم است. تلاش‌های میشکین برای نجات ناستاسیا از مسیر تراژیک او در نهایت ناموفق است. ناستاسیا توسط روگوژین که نمی‌تواند او را رها کند، به قتل می‌رسد و این اتفاق میشکین را به فروپاشی روانی عمیقی می‌کشاند.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به اَبله

محاکمه با نقد و تفسیر: محاکمه - قصر - گمشدهمسخ و درباره مسخمرشد و مارگاریتا

رئالیسم

21 کتاب

در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم توسعه‌ و ترویج دانش در فرهنگ جوامع اروپایی تغییرات زیادی به وجود آورد و همین موضوع رمان را بین مردم محبوب‌تر کرد. با گسترش و محبوبیت پیدا کردن آثار مکتوب مثل رمان، فرصتی برای سبک رئالیسم پدید آمد و بیشتر در دسترس مردم عادی جامعه قرار گرفت. از طرفی دیگر یکی از بهترین سبک‌ها برای انتقال پیام به طبقات متوسط، کارگر و فرودست جامعه رئالیسم بود که در بافت و ساختار خود هیچ پیچیدگی نداشت و شخصیت‌ها شباهت زیادی به مردم عادی داشتند. بنابراین رئالیسم به بهترین بستر ممکن برای ایجاد حرکت‌های اجتماعی و آگاهی‌بخشی تبدیل شد. شاخه‌های مختلف رئالیسم  رئالیسم در دنیای ادبیات کاملا پویا بود و شش شاخه از آن منشعب شد که هر یک داستان‌های ماندگار زیادی را به گنجینه‌ی ادبیات جهان اضافه کردند: رئالیسم جادویی دنیای واقعی در رئالیسم جادویی یک دنیای پر از جادو و سرزندگی است. در واقع دنیای واقعی در داستان‌های این سبک همان دنیای واقعی است که ما در آن زندگی می‌کنیم (با همان قواعد منطقی و همان انسان‌های معمولی)، اما عنصر جادو در آن به شدت پررنگ است و این عنصر داستان را از مدار منطقی خارج نمی‌کند. گابریل گارسیا مارکز یکی از شاخص‌ترین نویسندگان رئالیسم جادویی است که آثار مشهوری مثل رمان صد سال تنهایی، پاییز پدرسالار، عشق در زمان وبا، ساعت شوم و… را خلق کرده است البته ممکن است که رئالیسم جادویی با سورئالیسم اشتباه گرفته شود. باید این نکته را در نظر داشت که سورئالیسم قواعد و قوانین منطقی جهان ما را ندارد و دنیایی که در آن ساخته می‌شود، دنیایی جدید با قواعد و قوانین منحصر به خودش است. مرشد و مارگاریتا از بولگاکف، مسخ، قصر و محاکمه از کافکا، زن در ریگ روان از کوبو آبه، پرنده‌ی کوکی، شهر گربه‌ها و ۱Q۸۴ از موراکامی از بهترین آثار ادبی سورئال هستند. ((گذری کنیم بر شباهت ، تفاوت و ارتباط رئالیسم و ناتورالیسم سبک رئالیسم با ناتورالیسم شباهت‌های بسیاری دارد و اغلب افراد این دو را با هم اشتباه می‌گیرند که البته حق هم دارند. چرا که ناتورالیسم یکی از سبک‌هایی است که از دل رئالیسم خلق شد و به نوعی رئالیسم مادر ناتورالیسم به شمار می‌رود. ناتورالیسم در اواخر قرن نوزدهم درست پس از جار و جنجالی که نظریات چارلز داروین به پا کرد، سر از ادبیات درآورد. امیل زولا (نویسنده‌ی آثار ارزشمندی مثل ژرمینال، پول و زندگی، سایه‌های شب و شاهکار) و ویلیام فاکنر (خالق آثار پراهمیتی مثل خشم و هیاهو، تابستان طولانی، سرخپوست می‌رود و…) از جمله نویسندگان موجه و مشهور ناتورالیست هستند)) رئالیسم اجتماعی  نویسندگان آثار رئالیسم اجتماعی به زندگی واقعی طبقه‌ی کارگر دقت و توجه ویژه‌ای دارند و در آثارشان این موضوعات را دقیقا مطابق با واقعیت به نمایش می‌گذارند. بینوایان از ویکتور هوگو یکی از بهترین داستان‌های رئال اجتماعی در جهان است. ناتورالیسم یا طبیعت‌گرایی  داستان‌های ناتورالیستی تحت تاثیر نظریات داروینی نوشته شدند. امیل زولا و ویلیام فاکنر از مهم‌ترین نویسندگان طبیعت‌گرا هستند.  رئالیسم روانشناختی آثار ادبی که در دسته‌ی رئالیسم روانشناختی گنجانده می‌شوند به دنیای درونی شخصیت‌های واقعی پا می‌گذارند و روان شخصیت‌های عادی جامعه را بررسی می‌کنند. رمان‌های ابله، شب‌های روشن، جنایت و مکافات، قمارباز و… از فئودور داستایفسکی بهترین و شاخص‌ترین آثار رئالیستی روانشناختی هستند.  رئالیسم سینک ظرفشویی آشپزخانه  رئالیسم سینک ظرفشویی آشپزخانه یک جنبش فرهنگی بود که در انگلستان شکل گرفت و بیشتر از اینکه در ادبیات حضور داشته باشد، از تئاترها و سریال‌های تلویزیونی سردرآورد. در این جنبش فرهنگی به مسائل و زندگی روزمره‌ی طبقات متوسط و پایین‌تر از نظر اقتصادی پرداخته می‌شد و موضوعات زیادی مثل سبک لباس پوشیدن، نوع خانه، تفریحات و روابط را دربرمی‌گرفت. رئالیسم سوسیالیستی  نویسندگان این شاخه از رئالیسم عموما مارکسیست‌‌ها بودند و هدف‌ آنها از نوشتن داستان آگاهی دادن به طبقات کارگر بود. آنها در آثارشان به دنبال بازتاب دادن سختی‌ها و فشارهایی بود که مردم این طبقه از جامعه تحمل می‌کردند و با جدیت برای برابری و آزادی تلاش می‌کردند. غلامحسین ساعدی، صادق چوبک، علی اشرف درویشیان و احمد محمود از بهترین نویسندگان ایرانی این سبک هستند.  ویژگی‌های رئالیسم در ادبیات  رئالیسم هم مثل هر مکتب دیگری قواعد و اصول دارد و برای اینکه یک اثر ادبی رئال شناخته شود، باید این قواعد و اصول را رعایت کرده باشد: داستان تصویری نزدیک، قابل درک و پر از جزئیات از واقعیت ارائه می‌دهد.  داستان به واقعیت شباهت زیادی دارد.  شخصیت‌های زنده و واقعی نسبت به پلات و وقایع اهمیت بیشتری دارند.  شخصیت‌های داستان در عین اینکه پیچیده هستند و هدفی را دنبال می‌کنند، باید واقعی باشند. شخصیت‌های داستان متعلق به طبقه‌ی اجتماعی متوسط و فرودست جامعه با وضعیت اقتصادی معمولی یا فقیر هستند. وقایع داستان باید منطقی باشند و ترتیب وقایع باید با عقل جور دربیایند. وقایع یا چینش آنها ابدا نباید احساسی یا فراواقعی باشد. شخصیت‌ها الگوی زبانی طبیعی دارند و مردم عادی جامعه دیالوگ‌های آن‌ها را به راحتی می‌فهمند. زبان فاخر، شاعرانه یا ادیبانه در داستان رئال جایی ندارد. راوی کاملا خنثی و بدون هیچ دیدگاهی داستان را روایت می‌کند. شقایق ابراهیم زاده دوست عزیز هدف از انتشار این لیست آشنایی کمی با رئالیسیم بود و امیدوارم تونسته باشم کمک کوچکی به شما در انتخاب این رئال های جذاب کرده باشم با تشکر

173

اَبلهجنایت و مکافاتبرادران کارامازوف

بهترین ترجمه‌های داستایفسکی

16 کتاب

به نام او فهرست زیر ترجمه‌های آثار داستایفسکی به انتخاب بنده است . قاعدتا بنده روسی نمی‌دانم ولی با توجه به چیزهایی که خوانده و شنیده‌ام و قیاسی که بین متن فارسی آنها داشته‌ام این فهرست را فراهم آورده‌ام. تنها رمانها و آثاری را که خوانده‌ام مبنا قرار داده‌ام. از «جنایت و مکافات» و «خاطرات خانه مردگان» دو ترجمه را انتخاب کرده‌ام چرا که بسیار به‌هم نزدیک بود و نمی‌توانستم یکی را بر دیگری ترجیح دهم و خب آن ترجمه‌ای که تقدم دارد انتخاب اول من است. از «روستای استپانچیکووا» تنها یک ترجمه وجود دارد با عنوان ناشناس. دو مجموعه داستان کوتاه را هم در آخر آوردم که خب قاعدتا تعدادی داستان مشترک دارد. همین :) 1. ابله- ترجمه مهری آهی- نشر خوارزمی من ترجمه سروش حبیبی را هم خواند‌ه‌ام این چیز دیگری‌ست. گویا این ترجمه خانم آهی نیمه‌کاره مانده بوده که توسط جناب ضیا فروشانی دیگر مترجم ارجمند و توانای آثار روسی تکمیل شده و مورد بازبینی نهایی قرار گرفته است. ۲. جنایت و مکافات- ترجمه علی‌اصغر رستگار- نشر نگاه کلا من با نشر نگاه مشکل دارم ولی برخی مترجمان تنها با نگاه کار می‌کنند که خواندن کتابهایشان ارزشمند است مثل اصغر رستگار ابوالحسن تهامی. این نسخه از همه ترجمه‌ها بهتر و به فضای داستایفسکی نزدیکتر است البته رستگار یکسری تندرویهایی در محاوره کردن کلام داشته که شاید به ذائقه همه خوش نیاید که در اینجا نسخه آتش‌برآب توصیه می‌شود. البته رستگار در برادران کارامازوف حتی این خطاها و زیاده‌رویها را همندارد و الحق حق شاهکار داستایفسکی را ادا کرده است. ۳. برادران کارامازوف- ترجمه اصغر رستگار- نشر نگاه رستگار اطلاعات بسیار زیادی درباره کتاب مقدس دارد و چند کتابی در این باره ترجمه و منتشر کرده است از این رو علاوه بر نثر دلنشین پانوشتهایی که به رمان داستایفسکی اضافه کرده برای مخاطب بسیار ارزشمند است. 4. شیاطین- ترجمه سروش حبیبی- نشر نیلوفر ۵. یادداشتهای زیرزمینی- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی ۶. قمارباز - ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی ۷. خاطرات خانه مردگان- ترجمه محمدجعفر محجوب- نشر علمی و فرهنگی استاد محمدجعفر محجوب از استادان بزرگ دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بودند که علاوه بر پژوهشهای ادبی چند ترجمه در حوزه ادبیات داستانی هم داشته‌اند. نثر پخته‌ای دارند البته شاید به مذاق عده‌ای خوش نیایید به همین خاطر ترجمه خانم رامز از فرهنگ نشر نو که در ادامه آمده است پیشنهاد می‌شود هرچند با خواندن ترجمه خانم رامز متوجه می‌شویم که ایشان همواره نیم‌نگاهی به ترجمه آقای محجوب داشته‌اند. 8. بیچارگان- ترجمه خشایار دیهیمی- نشر نی اولین رمان داستایفسکی که با عناوین دیگری مثل «مردم فقیر» هم ترجمه شده در کتاب «شبهای روشن و چند داستان دیگر» با ترجمه پرویز همتیان بروجنی که در ادامه می آید هم این داستان هست. 9. ناشناس- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب و پریسا شهریاری- نشر هرمس تنها رمان طنز داستایفسکی یادگار دوران جوانی او است که در آن تحت تاثیر نیکلای گوگول بوده است این رمان پس از مدتهای مدید توسط نشر هرمس بازچاپ شد. 10. جنایت و مکافات- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی هر سه کاری را که آتش‌برآب از داستایفسکی برای نشر علمی و فرهنگی ترجمه کرده همراه با تفسیرهای متعدد است که خوب و خواندنی‌ست. 11. یادداشتهایی از خانه مردگان- ترجمه سعیده رامز- فرهنگ نشر نو 12. شبهای روشن- ترجمه سروش حبیبی- انتشارات ماهی یکی از عجیبترین داستانهای داستایفسکی 13.شبهای روشن و چند داستان دیگر- ترجمه پرویز همتیان بروجنی- انتشارات امیرکبیر همتیان بروجنی یکی از مترجمان خوب بود که متاسفانه به‌تازگی متوجه شدم که به رحمت خدا رفتند از من به شما نصیحت هرچه را از ایشان دیدید بخرید و بخوانید. 14. رویای آدم مضحک و چند داستان دیگر- ترجمه رضا رضایی- نشر ماهی مجموعه خوبی است ترجمه رضایی هم خوب است گول تک اثرهایی را که منتشر می‌شود نخورید مثلا داستان تمساح را که بابک شهاب ترجمه کرده و توسط نشر برج چاپ شده در این کتاب می توانید پیدا کنید با نثری بهتر و دلنشینتر.

60

پست‌های مرتبط به اَبله

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          زنده شدن وقت‌های مرده لذت‌بخش است حالا اگر این زنده شدن با مصاحبت داستایوسکی باشد لذتش دوچندان است. ماجرای «ابله» نیز همین. لذتی دوچندان از زنده کردن زمان‌های انتظار، مسیرهای رفت‌وآمد و ساعت‌های کسالت‌بار مترو در همنشینی با خداوندگار شخصیت‌پردازی.

داستایوسکی در این داستنانش شخصیتی خلق کرده است که بعید می دانم اگر کسی آن را بشناسد تا ابد از خاطرش محو شود. قهرمانی با جزئیات فراوان و دقیق. مردی نجیب، ساده‌دل و به بیان اطرافیان ابله.

در این یک ماه گذشته، همنشینی با این مرد واقعا برایم دلپذیر بود. تضادش با اطرفیان رذیلت‌های اخلاقی را نشان می‌داد و در مواقعی که به او ظلم می‌شد کاملا با او احساس همدردی می‌کردم.

در حین خواندن داستان زیاد به این حدیث مشهور فکر کردم که «اکثر اهل بهشت سفها یا ابلهانند»؛ ساده دلانی که مردمان به خیال خود زرنگ، آن‌ها را تمسخر می‌کنند ولی آنها صرفا لبخند می‌زنند و با ساده‌دلی محبت می‌کنند. این واقعا برای من یک ایده آل است!

با این همه داستان‌های فرعی خسته کننده، بعضا حوصله سر بر می‌شدند. مانند داستان «هیپولیت» نوجوان مسلولی که زندگیش را روایت می‌کند. با این حال من مطمئنم هربار باز یاد این کتاب بیافتم پرنس میوشکین عزیز را با جزئیات بسیار به خاطر خواهم آورد و لذت همنشینی زمستانه‌ام با او در ذهنم تداعی خواهد شد.
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          چقدر همه شخصیت ها (بجز شاهزاده میشیکین) نابالغ بودن ... این نظر اولیه ام بود ولی جلوتر متوجه شدم خود میشکین هم دچار ناپختگی هست که باعث میشه چهارچوب مشخصی برای زندگی و تصمیماتش در زمینه ارتباطاتش نداشته باشه. البته نباید تاثیر بیماری صرع رو بر شخصیت میشکین نادیده گرفت؛ آسیبی که صرف فقط به مغز می‌زنه قابل توجهه

.

یاد کتاب/ مضمون بازی های اریک برن افتادم که آدم ها دست به بازی های مختلف می‌زنند تا فقط (نوازش بگیرند) بالغ نباشند ... نوازش میشکین آدم خوب بودن و نجات دیگران بود حتی به قیمت نابودی در هم آمیختن و غرق شدن با اونها، نوازش یکی هم مثل ناستازیا آدم بد بودن و بدجنسی کردن بود تا ثابت کند لایق خوب بودن نیست.

.

چقدر تحمل کردن شخصیتی مثل ناستازیا در زندگی واقعی سخت و فرسوده کنندست؛ ادم هایی هم مثل شخصیت های کتاب به راحتی هم‌بازی افراد هیستریک می‌شن ... بدون اینکه متوجه بشن داستان اصلا درباره اون‌ها نیست و نباید با داستان پر آب و تاب اون شخص قاطی بشن وگرنه نگون بخت میشن!
        

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          می توانم گواهی بدم که تا الان بهترین کتابی بود که خوانده‌ام . چقدر جالب بود توجه به جزئیات  درسته که نصف دفعاتی که به پرنس میگفتند ابله به خاطر لباسش بود اما نصف دیگر به خاطر سادگی او بود و بعد اینکه وضعش خوب شد دیگر هیچ کس به او نگفت ابله چقدر ‌شخصیت سازی قوی بود شخصیتهای پرنس و ناستازیا و ژنرال قوی بودند کتابی بود که از خط به خط خواندنش لذت بردم واقعاقبل این کتاب میتونستم با صراحت اعلام کنم که ادبیات داستانی انگلیس قوی ترین توی دنیاست اما بعد این کتاب متوجه شدم که هر ادبیات با توجه به فرهنگ و آئین و رسوم هر کشور نوشته می‌شود و جذابیت و نوع نوشتاری خودش را دارد.نکته دیگری هم که بعد از خواندن این چند اثر  حائز اهمیت بود این  شباهت بین فرهنگ روس و ایرانی هست که گمان کنم ریشه در استعمار روسیه و شوروی بر ایران دارد یا شاید در فرهنگ ها تنیده شده شباهت‌هایی مثل مولع بودن به خویشان به حدی که دوست خود را فراموش کنی و... . شباهت های عجیبی بود که باقی باعث فاش شدن داستان می‌شود. در کل تجربه خواندن این کتاب یکی از بهترین تجربه های زندگی من در یکی از بدترین موقعیت ها بود.و واقعا رفت و پشت سرشو نگاه نکرد تا دیگه از دست رفت دخترک مظلوم ،ولی جدا از این مسائل عجب درام سینمایی میشه واقعا خیلی خفن میشه.
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #یادداشت_کتاب
#ابله
این دومین اثر از داستایِفسکی است که می‌خوانم. اول روی تلفظ صحیح اسمش تاکید می‌کنم که از یک استاد زبان روسی یعنی آقای آبتین گلکار حضوری پرسیدم تا دیگر نام این نویسنده بزرگ را اشتباه تلفظ نکنیم. اما درباره خود کتاب...

داستایفسکی از آن نویسنده‌هایی است که آثارش به هم مرتبط اند. نه اینکه شخصیت‌ها تکراری باشند، بلکه تفکرات مشابه نویسنده در همه آثار وجود دارد. ابله هم مثل جنایت و مکافات حول یک شخصیت مرکزی می‌گردد اما تفاوت آن با جنایت و مکافات این است که تعداد و قوت شخصیت‌های فرعی در ابله بسیار بیشتر است. نام کتاب برگرفته از صفتی است که به شخصیت اول داستان یعنی پرنس میشکین می‌دهند. پرنس دچار بیماری صرع است- بیماری‌ای که می‌گویند داستایفسکی خود در دوره‌ای از زندگی‌اش به آن دچار شده و شاید توصیفات عمیق او از حال و هوای این بیماری به دلیل تجربه زیسته‌اش باشد- پرنس از ابتدای جوانی برای درمان به سوئیس رفته و حالا با حالی نسبتا مساعد به روسیه برگشته است. حالا چرا به بیماری او در زمانی که حاد بوده صفت ابله می‌دهند، نمی‌دانم. زیرا این کلمه در زبان فارسی برای بیماران به کار نمی‌رود و مثل صفت خنگ نوعی توصیف رفتار افراد است. هرچند رفتارهای پرنس در کتاب را می‌توان به ابله بودن نزدیک دانست اما بیماری‌اش را فکر نمی‌کنم.

داستان کتاب حول مدتی از زندگی پرنس لو نیکلایویچ میشکین در روسیه می‌گذرد و روابط او با چند فرد و خانواده که هرکدام آن‌ها را می‌توان نماینده قشری از مردم روسیه دانست. شاید همین‌جا باید روشن کنم که یکی از مزایای کتاب‌های داستایفسکی بر تولستوی این است که شخصیت‌های کتاب‌های تولستوی (تا اینجا که من خوانده‌ام یعنی جنگ و صلح، آنا کارنینا و مرگ ایوان ایلیچ) فقط طبقات بالای جامعه روسیه را در بر می‌گیرند؛ اما شخصیت‌های ساخته شده توسط داستایفسکی طیف وسیعی از جامعه را پوشش می‌دهند، از نجبای طبقات بالا تا فقرای طبقات پایین، و بیشتر از همه قشر متوسط را در بر می‌گیرد. همین امر شناخت روسیه قرن 19 را برای ما آسان‌تر می‌کند.

اما فقط شناخت خوب از جامعه نیست که ابله را اثری شاخص می‌کند. درواقع این توانایی داستایفسکی در خلق و پرورش شخصیت‌هاست که در کنار ساخت صحنه‌های بدیع و پروراندن فوق‌العاده آن‌ها، او را به یک شاهکارنویس تبدیل می‌کند. او دومین نویسنده روس است (اولی تولستوی بود حین خواندن کتاب آنا کارنینا) که به من این حس را داد که می‌تواند ذهن همه انسان‌ها- جوان، پیر، کودک، زن و مرد- را به خوبی بفهمد و به خواننده نشان دهد. چنین احاطه‌ای بر انسان‌ها باعث خلق شخصیت‌های عمیق و متفاوت می‌شود. از خلق جوانان عاشق با خصوصیات مختلف تا زنان با سنین متفاوت از مادری نگران تا دختری دم بخت و بی‌تجربه تا دختری ظلم‌دیده و انتقام‌گیرنده از اجتماع و....
حال اگر این را بگذاریم کنار توانایی بالای داستایفسکی در خلق و توصیف صحنه‌های مختلف می‌بینیم چطور می‌تواند با وجود این همه توصیف، انسان را از اول صحنه تا آخر آن میخکوب کند بدون اینکه خسته شود.
نکته بارز دیگر کتاب ابله نسبت به جنایت و مکافات حس تعلیق بالای آن و غیرقابل پیش‌بینی بودن آن تا لحظه آخر است. 
پیگیری زیاد وضعیت جامعه توسط داستایفسکی حتی زمانی که در روسیه حضور نداشته است، باعث می‌شود آثار او با وجود داشتن موضوع مشابه داستان‌های قرن 19 کشورهای مختلف (یعنی مساله ازدواج جوانان اشراف) خیلی پخته‌تر از آثار امثال خواهران برونته و جین آستین باشد و به موضوعاتی عمیق‌تر هم حین داستان بپردازد مانند خدا، مرگ، دین، آزادی و ...

در کل پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب را بخوانید و اگر فرصت نمی‌کنید یا خواندن آثار کلاسیک برایتان سخت است، نسخه صوتی آن با صدای آرمان سلطان‌زاده را از نوار گوش کنید. بهترین ترجمه به نظر من ترجمه سروش حبیبی بود هرچند ترجمه نسرین مجیدی هم قابل قبول بود.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان حول محور یک شخص ساخته شده، پرنس میشکین یا همون ابله خودمون. پرنس که از کودکی بیمار بوده و پدر و مادرش رو هم از دست داده توسط یک انسان خیرخواه بدون اینکه ما دلیل لطفش رو بدونیم به سوییس برای درمان فرستاده میشه. در سوییس حالش رو به بهبود میره و با یک نامه به روسیه برمیگرده. در قطار با افرادی آشنا میشه و در صحبت ها اسم افرادی میاد که به اضافه ی خانواده ای که پرنس فکر میکنه تنها اقوام اون هستن شخصیت های اصلی داستان رو تشکیل میدن. جدای از داستانهای عشقی جنایی که در کتاب رخ میده و برای فهمیدنش باید هزار صفحه ناقابل رو بخونید شخصیت ابله، شخصیت عجیبیه. شخصیتی به شدت نوع دوست و دست شسته از مال دنیا، احساساتی و بدون احتیاط با نظریات مذهبی سیاسی خاص خودش. سعی میکنه به همه کمک کنه و همه رو ببخشه، و برای کوچکترین کارها بارها عذرخواهی کنه و شاید نمونه ی یک انسان کامل باشه (البته بیشتر شبیه اون بچه مردمه که همیشه پدر و مادر تو سر فرزندانشون میزنن، اونقدری هم که میگن عالی نیست). خلاصه این شخصیت تنها آدم بی شیله پیله داستانه و برای همین هم شده ابله و در بین بقیه دوام نمیاره.ه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

MBVPDR

MBVPDR

1404/2/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          پرنس میشکین، مردی به ظاهر ساده‌لوح که با مهربانیِ کودکانه و صداقتی آزاردهنده وارد جامعه‌ی روسیه می‌شود، همچون آیینه‌ای تمام‌نما، ریا و فساد اطرافیانش را عریان می‌کند. داستایِفسکی در این شاهکار، تضاد وحشیانه‌ی میان "پاکی مسیح‌گونه" و "فساد دنیوی" را به تصویر می‌کشد، جایی که پرنس با وجود تمام خوبی‌اش، نه تنها نجات‌بخش نیست، بلکه خود به قربانی تبدیل می‌شود.  

نقد :
درحالی که داستایِفسکی با مهارت، شخصیت‌های پیچیده و موقعیت‌های روان‌کاوانه خلق می‌کند، برخی معتقدند طولانی‌بودن رمان و تکرار برخی مضامین فلسفی، از شدت تأثیر آن می‌کاهد. با این حال، همین جزئی‌نگاری‌هاست که عمق تراژدیِ "انسانِ خوب در دنیای بد" را نشان می‌دهد. آیا میشکین واقعاً ابله است، یا جامعه‌ای که او را طرد می‌کند ابله‌تر است؟  

چرا بخوانیم؟
اگر می‌خواهید درگیر یکی از عمیق‌ترین پرسش‌های بشری شوید: «"آیا راستی و نیکی محض در دنیای ما جایی دارد؟"» این رمانِ روان‌کاوانه، شما را تا مرز جنون و روشن‌بینی پیش خواهد برد.  

( داستایِفسکی ثابت می‌کند گاهی دیوانگی، تنها پاسخ منطقی به جهانی غیرمنطقی است!)
        

10

زینب

زینب

1404/3/2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستانی پر از شخصیت که اولش سرگیجه می‌گیرید از این همه اسم! 
قهرمان اصلی داستان شاهزاده میشکین است. سابقهٔ حملات صرع باعث شده بود که او ابله به نظر برسد. او پس از یک دورهٔ درمانی در سوییس پس از سال‌ها به کشور خودش برمی‌گردد. در مسیر بازگشت به روسیه و در قطار با افرادی آشنا می‌شود که سرنوشتش با آنها گره می‌خورد و تا پایان داستان با آنها همراه هستیم.
شاهزاده را ابله می‌خوانند، اما آنچه در کل داستان از او می‌بینید راستی، سخاوت، و بخشندگی است، و آنچه از دیگران می‌بینید طمع، پول‌پرستی، حسادت، توطئه‌چینی و مجموعه‌ای از صفات بد دیگر.
ماجرای داستان حول زنی به نام ناستازیا است که شخصیت پیچیده‌ و شاید متزلزلی دارد و هستهٔ اصلی داستان را شکل می‌دهد. او خواستگاران زیادی دارد که مهم‌ترینشان شاهزاده و فرد دیگری به نام راگوژین است...
داستایوفسکی سعی کرده روسیهٔ آن زمان و انحطاط اخلاقی مردمانش را به تصویر بکشد. اما تا حدودی هم فضا را خیلی منفی و ناامیدکننده نشان داده، طوری که خواننده در پایان نتیجه می‌گیرد که پاکی و درستی هیچ نتیجه‌ای ندارد و در این دنیا هر چقدر هم که درستکار باشی، نه تنها نمی‌توانی روی اطرفیانت تأثیر بگذاری، بلکه شاید خودت هم تحت تأثیر آنها قرار بگیری.
شخصیت‌های زن داستان هم برایم قابل هضم نبودند و اصلاً نمی‌توانستم درکشان کنم.
        

0