کورالاین

کورالاین

کورالاین

نیل گیمن و 2 نفر دیگر
3.9
80 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

184

خواهم خواند

65

ناشر
پریان
شابک
9786009331680
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1396/12/27

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        نترس! دوختن دکمه ها روی چشم هایت اصلاً درد ندارد!کورالین در خانه ی جدید، درِ اسرارآمیزی پیدا می کند. آن سوی در آپارتمانی است درست مثل آپارتمان خودشان ولی با همه ی چیزهایی که او همیشه در آرزوی شان بوده است. اما پشت این در تله ای در کار است.
      

لیست‌های مرتبط به کورالاین

کورالاینگریشا: سایه و استخوانسابریل

برترین ‌کتاب‌های فانتزی گریم‌دارک

12 کتاب

فانتزی تاریک اصلا چی هست؟ یک گونه هنری است که به عنوان زیر مجموعه سبک خیال‌پردازی به‌شمار می‌رود. این نوع سبک می‌تواند به آثار ادبی، هنری و سینمایی اشاره داشته باشد که آمیخته‌ای از عناصر خیال‌پردازی و عناصر وحشت هستند. خیال‌پردازی تیره‌وتار اقتباسی از عناصر گونه وحشت و اغلب دارای ویژگی‌هایی از قبیل تیره‌وتار، ترس و مرگ، غمناک، موضوعات خشن و وحشیانه همراه با موجودات فراطبیعی شیطانی است. با این حال، برخلاف گونه وحشت تمرکز داستان به منظور ترساندن خواننده نیست. در این سبک محدودیتی برای نشان دادن بخش تاریک طبیعت انسان وجود ندارد و قهرمان اصلی داستان لزوماً دلسوز نیست. لیستی از کتاب‌های فانتزی تاریک (دارک): کورالاین - نِیل گیمن Coraline - Neil Gaiman سابریِل - گارث نیکس Sabriel - Garth Nix نخبگان جوان - ماری لو The Young Elites - Marie Lu سایه و استخوان - لِی باردوگو Shadow and Bone - Leigh Bardugo لقمه‌هایی کوچک - مارگو لاناگان Tender Morsels - Margo Lanagan آلیس - کریستینا هنری Alice - Christina Henry میسِرِر - تِریسا فروهوک Miserere - Teresa Frohock درخت سرخ - کِیتلین آر. کیِرنان The Red Tree - Caitlin R. Kiernan هفت‌تیر کش - استفن کینگ The Gunslinger - Stephen King طلوع خورشید سیاه - سی. اس. فریِدمن Black Sun Rising - C.S. Friedman دختر خون - انی بیشوپ Daughter of the Blood - Anne Bishop گروهان سیاه - گلِن کوک The Black Company - Glen Cook الریک: دزد روح‌ها - مایکل مورکاک Elric: The Stealker of Souls - Michael Moorcock دژ ترس - گِرترود بارُوز The Citadel of Fear - Gertrude Barrows

7

پست‌های مرتبط به کورالاین

یادداشت‌ها

          " کورالاین "

چشم داریم، اعصاب داریم
دم داریم، دندان داریم
هرچه حقیقت باشد،  گیرت می آید
وقتی برخیزیم از آن زیر زیر ها.


کورالاین با پدر و مادرش به خانه جدید نقل مکان می کند.
خانه ای در مکانی که انگار مه  و سایه ای عظیم تمام آن را فرا گرفته است. خانه ای که دو ساختمان عجیب  ، اولی بلند  طوری که اگر نگاهش کنی باخود می گویی ممکن است در همان لحظه  فرو بریزد  و دیگری همانند زیر زمینی که به آن چسبیده است  که در محوطه اش چاهی عجیب وجود دارد. خانه ای که در یکی از راهرو هایش در کوچک عجیبی وجود دارد.

پدر و مادر کورالاین هرکدام سخت مشغول کار خود هستند به طوری که دیگر حتی وقتی برای غذا درست کردن ندارند بنابراین حوصله کورالاین همیشه سر می رود.  با وجود این ،خانه هم که نه اتاق خواب خوبی دارد نه محلی برای سرگرمی حوصله کورالاین بیشتر سر می رود.پس به دنبال جایی ،کسی یاچیزی برای سرگرمی می گردد.
 ابتدا به بیرون می رود.گربه ای سیاه رنگ را می بیند سعی می کند گربه را بگیرد اما گربه فرار می کند.به سمت ساختمان بلند می رود. مردی به شدت لاغر و قدبلند با روبدوشام قرمز رنگی در را باز می کند و می گوید : موش ها هنوز برای نمایش حاضر نیستند کارولاین، برو و چند روز بعد بیا.
کورالاین تعجب می کند. اسم اورا از کجا می دانست؟ 
اما او کورالاین است نه کارو لاین!
به ساختمان زیر زمین مانند می رود، در آن خانه دو خواهر زندگی می کنند که سال ها پیش بازیگر تئاتر بودند، خانم اسپینک و فورسیبل .  کورالاین فنجانی چای در خانه آنها می خورد .آنها به او اخطار می دهند که نباید به سمت چاه محوطه برود و سنگ توخالی را به او می دهند. کورا لاین هرچه دلیل این کار آنها را می پرسد آنها جواب نمی دهند و  می گویند که خودش زمانی خواهد فهمید.
چند روز میگذرد.  
کورالاین که از همان روز اول که به این خانه آمده بودند ، کنجکاوی وصف ناپذیری نسبت به آن دری که در راهرو بود  داشت  از پدرو مادرش می پرسد که آن در به کجا باز می شود و آنها می گویند به هیچ جا چون کلید سیاه رنگ قدیمی را امتحان کرده اند و آن در فقط رو به دیواری با آجر هایی قدیمی باز می شود.
روزی که مادرش برای خرید نهار بیرون می رود و او در خانه می ماند کنجکاوی اش  مانند همیشه بر او غلبه می کند و کلید سیاه رنگ را برمی دارد و سمت در عجیب کوچک می رود. 
در را باز می کند  و در  با کمال تعجب رو به راهرویی درست مثل خانه خودشان باز می شود و بر در دیوار راهرو تابلوی پسر بچه ی خندان با بادکنک قرمزی  (درست مانند همان تابلویی که در خانه ی خودشان وجود دارد)را می بیند البته با این تفاوت که پسر بچه در این قاب در حال گریه کردن است و بادکنک قرمزش هم دیگر وجود ندارد .
        

22