کوثر باقری

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1403

کوثر باقری

@bagherikosar

3 دنبال شده

5 دنبال کننده

                کتاب عمر دوباره است، به کتاب هایی که نخوانده ام فکر میکنم .
              

یادداشت‌ها

        من نسخه صوتی کتاب رو توی دو روز گوش دادم . 
کشش خوبی داشت 
قبل این کتاب ، سه گانه خدمتکار ، همکار و بخش دی رو خونده بودم و قلم نویسنده برام جذاب بود 
اما برخلاف نظر دوستان من اصلا از این کتاب خوشم نیومد و خیلی تو ذوقم خورد  
قابل حدس نبود و شوک خوبی داشت اما اصلا منطق درستی پشت اش نبود ، انگار که یه بچه دبستانی خواسته کتاب ترسناک بنویسه و به هر قیمتی  کتاب غیر قابل پیش‌بینی باشه و مخاطب رو سورپرایز کنه ! 

**** اسپویل ****

بجز لوک بیچاره حتی یک شخصیت خاکستری هم تو داستان وجود نداشت 
همه شخصیت ها از دم سایکوپت و سیاه بودن 
بی دلیل و بی منطق آدم می‌کشتن 
یعنی انقد راحت و الکی آدم می‌کشتن که شاید ما نتونیم به این راحتی سوسک بکشیم! 
هیچکس هم هیچی نمیفهمید !  هیچ پشیمونی و عذاب وجدانی هم وجود نداشت!
من از کتاب های قبلی نویسنده خیلی لذت بردم خصوصا سه گانه خدمتکار ، هر چند اونا هم کاملا منطقی نبودن اما واقعا لذت بخش بودن
اما این کتاب .... 
مگه ممکنه این همه قاتل دور هم جمع بشن و هیچ کدوم لو نرن ؟ 
تریشا به طرز باور نکردنی خوش شانس و باهوش و همه چیز دون بود بدون ذره ای احساس انسانی . اصلا چرا دکتر رو کشت ؟ فقط صرف یه جمله که مادرش گفته بود برای حفظ یک راز بین دو نفر یکی شون باید بمیره؟ 
یا خود دکتر که بر خلاف چیزی که نشون میداد شخصیت سو استفاده گری داشت و با اینکه میدونست تریشا دروغ میگه و قاتل نامزد و دوستان اش هست بازم با استفاده از زندگی نامه اش به دنبال شهرت بود و به خاطر یه اخاذی که ممکنه خیلیا مخصوصا افراد موفق دچارش بشن  بر خلاف چیزی که ازش انتظار میرفت رفتار های تخیلی از خودش نشون داد و  خیلی ساده آدم کشت ! 
اتان هم که به مادر خودش رحم نکرد 
فقط دلم برای لوک سوخت که گیر یه مشت روانی افتاد و الکی کشته شد ! 

تو کتاب های قبلی 
مثلا شخصیت میلی تو کتاب خدمتکار خیلی دوست داشتنی بود ، میلی با اینکه قاتل بود و هربار برای دفاع از خودش یا شخص دیگه ای دست به قتل زده بود بازم بابت این قتل ها شرمنده بود و احساس گناه می‌کرد، هم کار های اشتباهی داشت و هم به وقتش عواطف انسانی نشون میداد و به همنوع خودش اهمیت میداد و حتی به خاطر بقیه خودش رو به خطر مینداخت 

یا شخصیت داون شف در کتاب همکار ، که در عین اینکه دوست داشتنی و شخصیت ساده و  مثبتی داشت برای گرفتن انتقام بهترین دوستش سعی کرد که ناتالی رو تو دام بندازه و خیلی کار های شاید ظالمانه ای انجام داد 


اما تو این کتاب تریشا واقعا رو مخ و مسخره و سیاهی مطلق بود ، انقدر که اصلا قابل باور نبود.


در هر صورت اگه میخواین کتاب های فریدا مک فادن رو بخونید به نظرم اگه این کتاب رو نخونید چیز خاصی رو از دست نمیدین . 
      

8

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.