معرفی کتاب خورشید نیمه شب اثر یو نسبو مترجم نیمام. اشرفی

خورشید نیمه شب

خورشید نیمه شب

یو نسبو و 1 نفر دیگر
3.5
32 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

25

ناشر
چترنگ
شابک
9786008066149
تعداد صفحات
236
تاریخ انتشار
1399/9/16

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
از خواب پریدم. کاملا بی حرکت دراز کشیدم.
چیزی به پهلویم می زد. کسی. آرام، نه اینکه بخواهند بیدارم کنند، فقط می خواستند ببینند کسی زیر ردا دراز کشیده یا نه.
با تمرکز سعی کردم منظم نفس بکشم. شاید هنوز فرصت داشتم، شاید نفهمیده بودند که بیدارم.
آرام دستم را به پهلویم بردم، اما یادم آمد کتم و کلت داخلش را روی نرده محراب آویزان کرده ام.
همچین کار ناشیانه ای از یک حرفه ای بعید بود.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خورشید نیمه شب

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به خورشید نیمه شب

قصه های همیشگی؛ طلسم آرزوخاطرات یک گیشاهری پاتر و زندانی آزکابان

آنچه در سال کتابی من گذشت...

15 کتاب

در این قسمت(۱۴۰۳) آغاز بهار با پایان کتاب خاطرات یک گیشا،همراه بود.بعد کتاب اول مه‌زاد و هری پاتر تمام شد، اولین کتاب آوینیون که خیلی سخت و سنگین بود. فداکاری مظنون ایکس، همون اوایل سال شروع شد، بعد مه‌زاد که تا خرداد ماه طول کشید، بعد ادامه‌ی هری‌پاتر با سرعت ۱.۲۵ تا تمام شود. دو ماهی کارم شده بود شنیدن هری پاتر خسته از این همه هری، برای بار اول قصه‌های همیشگی را شنیدم، اردیبهشتی بود که اصلا بهشتی نبود، اما گذشت، من برای این که بگذرد باز چنگ انداختم به هری. چند تایی نمایشنامه خواندم، داشتم میفهمیدم که نمایشنامه در سلیقه‌ام نیست، اما هنوز داشتم میفهمیدم وطول کشید تا واقعا فهمیدم. خواندم چگونه یک نماز خوب بخوانم و نرفتم نمایشگاه، کتاب های نمایشگاه که رسیدن دستم، شروع کردم به خواندن.داستانک های ادواردو آنیلی را یک روزه تمام کردم، ۳۱ اردیبهشت، یو نسبوی عزیز با خورشید نیمه شب در حدود ۵ روز. شروع کتاب دوم مه‌زاد در خرداد و پایانش دی ماه.جنایی خواندم، جنایی، معمایی، کاراگاهی، قدیمی، جدید،با چه تنوعی خواندم. باشگاه گپ خرداد تاسیس شد، اول سیاه دل خواندیم و من برای چندمین بار خواندم و مو را باز ملاقات کردم. دوباره حکایت دو شهر و قصر ابی را خواندم(البته چندباره) تیر ماه که شد هری پاتر کسلم کرده بود و تمام نمیشد، وای از شاهزاده‌ی دورگه که شده بود دفتر خاطرات اسمش رو نبر. مرداد و بلاخره یادگاران مرگ و البته طلسم سیاه دل با باشگاه، همراه معمای اقای ریپلی که هنوز هم نمیدانم چرا دوستش داشتم‌(عملا هیچی نداشت) هری پاتر در نهایت مرداد ماه پرونده‌اش بسته شد، اما برای من آن داستان جادویی نشد، که نشد. شهریور ماه جین ایر بود، دنبال کردن سفرم به نارنیا، دیزی دارکر، شروع سفر به جهان پهناور با مهدی میر کیانی و تن‌تن. مرگ سیاه دل و بسته شدن پرونده‌ی اولین مجموعه‌ی باشگاه. سلام  به اگاتا کریستی در شهریور با ساعت ها. پرنده به پرنده‌ی آوینیون و وارد شدن به ماه مهر همراه شرلوک هولمز و مگره، گذری بر ادبیات روسی که دوستش ندارم با سعادت زناشویی، ارازل و اوباش و زامپیشی‌ها، شروع همیشه‌ یک نفر دروغ میگوید، آلیس فینی. قصه‌های همیشگی با باشگاه شروعش از شهریور ماه، ادامه‌اش تا اذر ماه،و پایان ‌های جذابش. آه کالفر خدای پایان های جذاب. باز هم کریستی، مهدی میرکیانی و تن‌تن. با کریستی و قتل شیطان وارد ابان شدم و همون فرمون مهر ماه رفتم جلو، کریستی، میرکیانی و تن‌تن و البته قصه‌های همیشگی. شروع خواندن چغر بد بدن، شیمی ترکیبات طبیعی، برای تلطیف فضا آن شرلی، یه کم زبان انگلیسی.شروع اخرین نبرد و با همین وارد آذر شدم. آذر از چای و خیال خواندم، با باشگاه ارباب حلقه‌ها رو شروع کردم. سرم شلوغ بوده، کم کتاب خواندم.البته اخرش آناتومی داستان رو تموم کردم. با تن‌تن و کریستی رفتم دی ماه، یه ملاقات با شرلوک، سری به امپراطور فرانسه و دزیره کلاری زدم. با رفقای نوجوون ایکه‌باگ خواندم و اینطوری نوجووانانه رفتم به استقبال بهمن. بهمن فصل ارباب دزد ها و چرخ وفلک جادویی بود. فصل ارباب حلقه ها و دو برج، فصل قول و عجب قولی خواندم. سر شلوغی و آمادگی کنکور و خواندن آن چغر بد بدن. قول ۲۹ بهمن تمام شد. با مهدی میر کیانی و بازگشت پادشاه اسفند رو شروع کردم، تو راه برخوردم به مومو و چه قدر از هم نشینی کنارش لذت بردم، با کاراگاه مونک و کمسیر کوگل بلیتس پرونده حل کردم، بعد از مدت ها شعر خواندم... همین حالا ۳۰ اسفند پرونده ی ارباب حلقه ها را بستم و پادشاه بازگشته است...

11

خواب گرانبانوی دریاچهقاتل در باران

داستان‌های معمایی_جنایی(پلیسی_کارآگاهی) مدرن

28 کتاب

این لیست خلاصه‌ای از مصاحبه مسعود بربر و محمد قائم‌خانی با موضوع ادبیات معمایی مدرن است مسعود بربر تاریخچه مختصر ادبیات معمایی را اینچنین می‌گوید: از اوایل قرن نوزدهم هافمن و ادگار آلن‌پو آغازگر داستان معمایی به معنای امروزی بودند و بعدا کانن دویل با خلق شرلوک هولمز و آگاتا کریستی با خلق پوآرو و مارپل ادامه دهنده این مسیر بودند. این داستان‌‌ها که امروزه مخاطبان داستان می‌توانند اشکالات منطقی‌شان را به راحتی متوجه شوند، در آن زمان اینقدر اهمیت معمایی نداشته و بیشتر جنبه سرگرمی داشتند‌. اما با مدرن شدن داستان، توجه داستان به درون آدمی بیشتر شد. در داستان‌های معمایی کلاسیک شخصیت پردازی به اندازه جذاب کردن کارآگاه بوده نه بیشتر. همین عامل باعث پس زده شدن و به حاشیه رفتن ادبیات معمایی شد و همه نسبت به این ژانر نگاه عامه پسند بودن داشتند. این اتفاق باعث توجه نویسندگان ادبیات معمایی به شخصیت شد. شخصیت را بر سر بزنگا‌ه‌ها قرار داده و موقعیت وجودی انسان در هستی را در قالب اثر معمایی جنایی مورد توجه قرار دادند. اینجا است که ژانر نووار به وجود آمد. سپس مسعود بربر به معرفی چند کتاب معمایی و چند نویسنده معمایی‌نویس می‌پردازد: نویسنده‌ها: ریمون چندلر پاتریشیا های_اسمیت هنینگ مانکل پاتریک مودیانو کتاب‌ها: معمای آقای ریپلی فیل در تاریکی سین مثل سودابه فراموش نکن که خواهی مرد بیمار خاموش(یا نقاش سکوت) لینک مصاحبه محمد قائم خانی با مسعود بربر: https://www.aparat.com/v/ljnze پ.ن: چهار اثر ایرانی دیگر به عنوان پک معمایی شهرستان ادب را مسعود بربر معرفی کرد. یکی از دوستان مورد اعتمادم در حیطه داستان، کتاب روز داوری‌اش را خواند و گفت کتاب خوبی نیست. اما ریگ جن را مطالعه کردم و متوجه شدم کتاب خوبی است. اگر نسبت به دو اثر دیگر کنجکاو هستید و نمی‌خواهید کل این مصاحبه را ببینید آن دو کتاب این‌هایند: محرمانه میلان متولد زمستان بعد از مطالعه در مورد اینکه در این لیست بگذارمشان یا نه تصمیم می‌گیرم پ.ن۲: امیدوارم خودم با مطالعه بیشتر آثار معمایی به زودی چند کتاب به این لیست اضافه کنم‌.(اگر اضافه شوند از کتاب‌های هفده به بعد کتاب‌هایی‌اند که خودم اضافه کردم و شانزده کتاب اول بر اساس معرفی مسعود بربر است.)

85

پست‌های مرتبط به خورشید نیمه شب

یادداشت‌ها

          یو نسبو
یو نسبو نام یکی از معروف ترین نویسندگان حال حاضر در دنیا است.نسبو متولد سال ۱۹۶۰ در نروژ است در سال ۱۹۹۷ با انتشار اولین اثر خود به نام #خفاش(The bat) با استقبال زیادی رو به رو شد و پس از آن نیز چندین اثر دیگر  را از خود منتشر کرده و فروش کتاب های او از بیست و چند میلیون گذشته است. 
اکثر کتاب های نسبو را رمان های جنایی تشکیل می دهند که پتانسیل ساخت فیلم را نیز دارند و حتی از کتاب #کارگماران(Headhunters) و چندین کتاب دیگر او نیز فیلم های سینما ساخته شده است.

کتاب خورشید نیمه شب(Midnight Sun)اولین کتاب از کتاب های یو نسبو هست که به زبان فارسی ترجمه شده و ما را بیش از پیش با واقعیت های فرهنگیِ امروز غرب آشنا می کند.
جایی که بدون پرده سخن از فروپاشی خانواده و خیانت زده می شود و داستان حول  مردی است که همسرش به او خیانت کرده و خود نیز به خاطر کشتن صاحب کار زورگیر خود، فراری است؛ این شخصیت در ادامه با دختر راهبه ای آشنا می شود که یک فرزند دارد و همسرش او را ترک کرده اما آنان به همه از کشته شدن او خبر می دهند.
در حقیقت می توان با تحلیل گفت و گو های شخصیت های داستان، آن روی پرده غرب(وحشی) را دید و نظاره گر مرگ اخلاق در کلیسا و غرب بود.
خواندن این کتاب را به افرادی که دوست دارند با حقیقت تفکر غربی بیشتر آشنا شوند، توصیه می کنم.
        

3

          چه قدر  یو‌نسبو خوب مینویسه...
خورشید نیمه شب ماجرای یک‌فرار است.شخصیت اصلی قصه، بعد از پشت سر گذاشتن مشکلاتی، اقدام به فرار از دست رئیسی که به آن نارو زده میکند و این روایت فرار اوست. خبری از قتل و خونریزی جدی نیست، فقط چند درگیری ساده، اما روایت این فرار چنان جذاب و پر تنش است که آدم را به کتاب میخکوب میکند، یک سوم آغازین روند صعودی خوبی دارد، یک سوم‌میانی آرام اما گیرا جلو میرود، اما یک سوم پایانی طوفانی است، ناگهان قصه در هم میپیچد و امان از سیلی محکمی که با شلیک گلوله به صورت مخاطب میزند...
فکر نمیکردم مرد نمدپیچ شده‌ای که در کلبه میسوزد را نتوانم بشناسم و حدس بزنم...
خلاصه عجب خوب مینویسد این یو‌نسبو.
تمیز  با شخصیت پردازی های جذاب حتی درمورد نقش های فرعی مثل یاکوب و ماتیس، زیبا و مسحور کننده با توصیف هایی کم نظیر و درخشان ، کافی و اندازه بدون شاخ و برگ اضافی و وراجی های بیجا...
چه قدر خوشحالم که خون بر برف و خوشید نیمه شب را به کتابخانه ام اضافه کردم...
        

39

          درود 
وقتی فقط هفت یا هشت سال داشتم ، از مغازه سر کوچه آدامس دزدیدم ، اون ضربان سنگین قلب که جز غریزه جنگ و گریز  اجازه عبور چیزی دیگر را به مغزم نمی‌داد را تا الان خوب به یاد دارم و تا الان می‌توانم خوب بترسم .
لحظاتی که شخصیت اصلی داستان یعنی یون ممکن بود هر لحظه گرفتار بشه رو از این رو خوب احساس کردم ، آن احساس بی خدایی ناشی از تنهایی و گند زدن های زیاد در زندگی رو بسیار درک می‌کنم و نویسنده خوب تونست احساسات رو انتقال بده .
کتاب جو سرد ، کمی معماگونه در ابتدا که بعدا پاسخ می‌دهد دارد ، این کتاب بیشتر به درون شخصیت اصلی متمرکز است ، اعتقادات های او ، علاقه های او و زندگی سخت او که همش با مواد و تنهایی بوده .
شما خوب تنهایی رو می‌تونید احساس کنید و فضای سرد و خشک نروژ رو خوب می‌تونید تصور کنید با توصیف های نویسنده .
اگر با خشک بودن و سرد بودن و متمرکز بودن بر درون شخصیت اصلی مشکلی ندارید کتاب خوبیه .
من کتاب رو در کمتر از بیست و چهار ساعت خوندم چون برام جذاب بود و خوب تونستم شخصیت داستان رو درک کنم و پایان کتاب هم به نظرم عالی بود .
با سلیقه من موافق بود و پسندم شد که تونستم زیر یک روز بخوانم . و ترجمه کتاب هم روان بود و ایراد خاصی چشم منو نگرفت مگر یک مقدار سانسور که..
        

2