یادداشت ماه آسمان 🇵🇸
1403/3/13
چه قدر یونسبو خوب مینویسه... خورشید نیمه شب ماجرای یکفرار است.شخصیت اصلی قصه، بعد از پشت سر گذاشتن مشکلاتی، اقدام به فرار از دست رئیسی که به آن نارو زده میکند و این روایت فرار اوست. خبری از قتل و خونریزی جدی نیست، فقط چند درگیری ساده، اما روایت این فرار چنان جذاب و پر تنش است که آدم را به کتاب میخکوب میکند، یک سوم آغازین روند صعودی خوبی دارد، یک سوممیانی آرام اما گیرا جلو میرود، اما یک سوم پایانی طوفانی است، ناگهان قصه در هم میپیچد و امان از سیلی محکمی که با شلیک گلوله به صورت مخاطب میزند... فکر نمیکردم مرد نمدپیچ شدهای که در کلبه میسوزد را نتوانم بشناسم و حدس بزنم... خلاصه عجب خوب مینویسد این یونسبو. تمیز با شخصیت پردازی های جذاب حتی درمورد نقش های فرعی مثل یاکوب و ماتیس، زیبا و مسحور کننده با توصیف هایی کم نظیر و درخشان ، کافی و اندازه بدون شاخ و برگ اضافی و وراجی های بیجا... چه قدر خوشحالم که خون بر برف و خوشید نیمه شب را به کتابخانه ام اضافه کردم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.