ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

افلاطون و 2 نفر دیگر
4.1
43 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

67

خواهم خواند

44

« سخن در خصوص عشق » در مورد کتاب : ضیافت، مهمانی یا بزمِ میگساری (به یونانی: ????????) یکی از مهمترین رساله های افلاطون است. موضوع این رساله عشق است و این اثر مهمترین اثر افلاطون در زمینه? عشق می باشد.اثر دیگر افلاطون درباره? عشق که با ضیافت هم در پیوند است فدروس می باشد. همچنین این رساله پیوندهایی هم با رساله? فیدون دارد.این رساله از رساله های سقراطی افلاطون می باشد که در آنها سقراط چهره? اول رویداد می باشد. این رساله به گونه? روایتی است که در بخشی از آن خواننده شاهد گفتگوی بازیگران آن با یکدیگر است.نام این داستان نیز اشاره به مهمانی هایی دارد که در یونان باستان برگزار می شد و مهمانان پس از خوردن خوراک به نوشیدن باده و گفتگو و بحث پیرامون موضوعی مشخص می پرداختند.تاریخ نگارش این رساله به درستی آشکار نیست ولی از قراین برمی آید که پس از سال ??? (پیش از میلاد) نوشته شده باشد. از مقدمه مترجم: از کتاب های افلاطون که مخصوصاً برای معرفی سقراط نوشته، دو رساله ی مهم است که هر دو شاهکار است. یکی موسوم به فیدون، که از زیباترین کتاب هاست و حکایت گفت وگوهایی است که سقراط دو روز آخر عمر خود را در زندان، در باب بقای نفس، با دوستان و مریدان خویش می کند ویاران را از مفارقت خود تسلی می دهد و از تعجب بیرون می آورد که خود چرا از مردن باک ندارد! این کتاب ترجمه شده و به تفصیل آن نمی پردازم؛ خاصه این که کیفیت قلم افلاطون را نمی توان باز نمود و مطالب فلسفی آن را در موقع دیگر گوش زد خواهم کرد. شاهکار دیگر افلاطون کتابی است موسوم به «مهمانی = ضیافت» که از عجایب کتب است و داستان مهمانی یکی از دوستان سقراط است که چون در شاعری جایزه گرفته است، ولیمه می دهد. در این مهمانی، اصحاب همه از شرب و نشاط و هیاهو خسته می شوند و بنا می گذارند که هر یک خطبه ای در وصف عشق و مدح خداوند عشق بسرایند و چنان که همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است، اهل مجلس همه در باب عشق تحقیق می کنند، امّا آن که سقراط می گوید حکایت دیگری است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

پست‌های مرتبط به ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

یادداشت‌های مرتبط به ضیافت، یا، سخن در خصوص عشق

          گفتار اندر ستایشِ محمدعلی فروغی
این کتاب با ۳۵صفحه دیباجه به قلمِ آقای «محمدعلی فروغی» آغاز می‌گردد.
اعتراف می‌کنم برای بار دوم است که شیفته‌ی یک دیباجه می‌شوم، نخستین بار پس از خواندنِ «افسانه‌های تبای» با ترجمه‌ی بی‌نظیر و شاهکارِ آقای «شاهرخِ مسکوب» بود که کتاب دارای یک دیباجه و موخره‌ای غیرقابل توصیف بود که از دیدِ من ارزشِ ادبیِ‌ آن کمتر از خود تراژدی نبود و دومین بار هنگام و پس از مطالعه‌ی این دیباجه.
در دیباجه‌ای که به قلمِ محمدعلی فروغی در این کتاب به چاپ رسیده است، از سرگذشت و زندگانیِ افلاطون، اصل و نسبِ او، تعبیرِ خوابِ سقراط و مرگِ او، سفرهای افلاطون، چگونگیِ تاسیسِ نخستین آکادمی توسطِ افلاطون و حضورِ ارسطو در آن، روش‌های تدریس افلاطون، آثار افلاطون، ویژگی‌های رسائلِ افلاطون و چگونگیِ آثارش، ویژگی‌های فلسه‌ی افلاطون و... برای خواننده اطلاعات بسیار با ارزشی به ارمغان آورده است.
از این جهت ضمنِ تشکرِ صمیمانه از ایشان برای روحشان آرزوی شادی و مغفرت می‌نمایم.

گفتار اندر معرفیِ کتاب
ضیافت، عنوانِ فارسی و ترجمه‌شده‌ی رساله‌ی «شب‌نشینی یا مهمانی» از افلاطون است که توسطِ آقای «محمدابراهیم امینی‌فرد» ترجمه و نهایتا توسطِ «انتشارات جامی» چاپ و منتشر گردیده است.
متنِ ترجمه‌ی کتاب روان و بدون مشکل یا هرگونه پیچیدگی‌ِ ادبی‌ست و از دیدِ‌ من خواننده هنگامِ خواندنِ این رساله دچار دلزدگی یا کسالت نمی‌گردد.
از معرفی نام و مترجمِ کتاب که بگذرم باید عرض کنم که این رساله یکی از سی و اندی رساله‌ی تاییدِ اصالت شده‌ی افلاطون است.
شیوه‌ی نگارشِ رساله‌های افلاطون بسیار جالب است، او معتقد بود خواندنِ کتاب به قلم‌های مرسوم نمی‌تواند باعثِ‌ آگاهی خواننده شود مگر آنکه به شکلِ یک گفتگو نگارش شود، به همین دلیل رساله‌های او به فیلم‌نامه‌های تئاتر شباهت بسیاری دارند و عمدتا از گفتگوی او با چند نفر نگارش شده است.

گفتار اندر معرفیِ شخصیت‌ها
فدروس
پوزانیاس
آروکسی ماخوس
آریستوفانس
آگاتون
سقراط
آلکیبیادس
گروهی شراب‌خوار

گفتار اندر داستانِ‌ کتاب
آگاتون به واسطه‌ی نوشتنِ یک تراژدی به شهرت و محبوبیت رسیده بود و به همین منظور ضیافتی ترتیب می‌دهد و دوستان و نزدیکانِ اهلِ حکمتِ خود را از جمله فدروس، پوزانیاس، آروکسی ماخوس، اریستوفانس، آگاتون، سقراط، آلکیبیادس و ... را به آن ضیافت دعوت می‌کند.
پس از صرف شام، آگاتون موضوعِ بحث و گفتگو را به پیشنهادِ «فدروس»(یکی از حاضرینِ جمع) «عشق» تعیین می‌کند چون از نظرِ فدروس شاعرانِ یونانی در آن دوران در وصف و ستایش هر چیزی شعر سروده بودند جز عشق و ستایشِ «اروس»(خدایِ عشق) و نهایتا حاضرین نیز موافقت می‌کنند که در موردِ آن به بحث و گفتگو بنشینند.
به ترتیبِ نام‌های ذکر شده در فوق، هر کدام در توصیفِ عشق سخن‌وری می‌کنند تا اینکه نوبت به سقراط می‌رسد و ... .
پس از اتمامِ صحبت‌های سقراط نیز ناگهان «آلکیبیادس» مست و خراب به شرحی که در کتاب می‌خوانیم وارد مجلس می‌شود و شروع به ستایش و نقدِ سقراط می‌پردازد... .

نقل‌قول نامه
"تا سرانجامِ کسی را ندانی، نمی‌توان حکم کرد که خوشبخت است یا نیست. (سولون)"

"چه خوب بود اگر حکمت همانندِ آب می‌بود که چون از یک ظرف لبریز گردد بتواند به رفِ خالیِ‌دیگری ریخته شود. تا هر دو به اندازه‌ی یکدیگر از هم بهره‌مند شوند. (سقراط)"

"بدبختیِ آدم‌های نادان در این است که خود را دانا می‌شمارند."

"میان دانایی و نادانی فاصله وجود دارد. باورِ درستی که نتواند منطقِ خود را ثابت کند، دانایی نیست اما چون شناختِ به حقیقت است، نادانی هم نمی‌باشد و این فاصله‌ی میانِ دانایی و نادانی است. (سقراط)"

کارنامه
این کتاب به شدت خواندنی‌ست اما از آن دسته از کتاب‌هایی‌ست که باید در زمانِ‌ مناسب و با تمرکزِ کافی خوانده شود تا مفاهیمِ بنیادین و فلسفیِ آن‌را درک کرد، خواندنِ این کتابِ ارزشمند را به نمامِ‌ دوستانِ‌ اهلِ مطالعه‌ی خود پیشنهاد می‌کنم و ۵ستاره برای آن منظور می‌کنم.

بیست و یکم اردیبهشت‌ماه یک‌هزار و چهارصد
        

8

          به نظرم نوشتن واسه افلاطون،این مرد بزرگ واقعا سخته ولی دلم نمياد واسه همچين کتاب بی نظیری چیزی ننویسم!
اول که کتاب و خریدم میترسیدم برم سراغش چون فکر میکردم يه متن خیلی سنگین مثل جمهور در انتظارمه واسه همین خوندشو همش عقب مینداختم تا اینکه بالاخره يه هفته پیش طلسم و شکستم و شروع کردم به خوندنش!
و قبل از اینکه برم سراغ خود کتاب قسمت دیباچه رو خوندم که حقیقتا بسیار ماهرانه و روون نوشته شده بود که به همین خاطر هم از آقای محمد علی فروغی ممنون هستم.
ترجمه و ویراستاری خود کتاب هم همچنین خیلی روون و بی غلط بود.
و اما خود کتاب! حقیقتش همیشه میخوندم که آثار افلاطون به غیر از نظریات فلسفی که توشون گفته از شاهکار های ادبی هم محسوب ميشن و هيچوقت باور نمیکردم این حرفو تا رسیدم به این کتاب و تازه فهمیدم همه چی ميگفتن! روند داستانی زیبا و کوتاه که تو رو وادار به ادامه کتاب میکنه و توصیف های خیلی خوب از صحنه مثل اینکه داری تئاتر میبینی. و بیاید افسانه ها و اسطوره های بی نظیری هم که در وسط داستان گنجونده رو فراموش نکنیم چرا که قطعا از قسمت های خیلی لذت بخش کتاب بود!
يه چيز ديگه که خیلیییی واسم جالب بود يه سری از نظریات افلاطون درباره عشق بود که میبینم چقدر از زمان خودش جلو تر بوده! در واقع در آخر های کتاب تونستم شباهت های بسیار زیادی بین نظریه های خودش و نظریه های شوپنهاور در مورد عشق پیدا کنم! 
در آخر بگم که خیلی زیاد از خوندن این کتاب که حقیقتا گنجی بود از حدود ۲۴۰۰ پیش لذت بردم و به همه خوندشو،حتا شده یک بار( که من فکر میکنم حقیقتا يک بار واسه این کتاب کم باشه!) پیشنهاد میکنم!
        

37