معرفی کتاب هزارتوی پن اثر گی یرمو دل تورو مترجم بهنام حاجی زاده

هزارتوی پن

هزارتوی پن

گی یرمو دل تورو و 5 نفر دیگر
4.2
81 نفر |
34 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

164

خواهم خواند

140

ناشر
باژ
شابک
9786222192389
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1399/7/1

توضیحات

        سال ۱۹۴۴ بود و دخترکی که توی یکی از ماشین‌ها کنار مادر باردارش نشسته بود، نفهمید درختان چه نجوا کردند.نامش اوفلیا بود و سیزده سال بیشتر نداشت. چندین و چند ساعت می‌شد سوار ماشین بودند،از هر آنچه اوفلیا می‌شناخت دورتر و دورتر می‌شدند، بیشتر و بیشتر در عمق این جنگل بی‌پایان پیش می‌رفتند و قرار بود مردی را ببینند که مادرش انتخاب کرده بود تا پدر تازه‌ی اوفلیا باشد. اوفلیا او را صدا می‌زد «گرگ» و دلش نمی‌خواست به او فکر کند. ولی انگار حتی درختان هم نام او را نجوا می‌کردند.
      

لیست‌های مرتبط به هزارتوی پن

نمایش همه
yalda

yalda

1403/6/27

قلمروی وارونهالریک ملنیبونیمهاجمان آسمان

کتاب هایی که توجه زیادی بهشون نشده

7 کتاب

این لیست راجع به کتاب هایی که به نظرم توجه کافی بهشون نشده و حق کمی توجه دارن. اولین کتاب، کتاب قلمرو وارونه هست که از نشر ویداست و من تا بحال ندیدم کسی اونو معرفی کنه. این کتاب داستان جذابی داشت و دنیای وارونه اش منو کاملا غرق خودش کرد و همین باعث شد و از این کتاب خوشم بیاد. اما این به این معنا نیست که قطعا محشر و بی نقصه. مطمئنم خیلیا ممکنه از این کتاب خوششون نیاد ولی در کنارش، خیلی های دیگه مجذوب قلمرو وارونه میشن. به نظرم میشد که توجه بیشتری به این کتاب بشه. کتاب دوم، الریک ملنیبونی هست. کتابی حماسه ای و چند جلدی که متاسفانه فقط جلد اولش ترجمه شده. این کتاب صفحات کمی داره اما متن تقریبا سنگینی داره و کمی هم ایراد توی ترجمه. با اینحال داستان جذاب و گیرایی داره و کمی من رو یاد ارباب حلقه ها می اندازه. و البته طبق چیزی که خوندم این کتاب به نظرم اصلا سانسوری نداره! و یسری اتفاقات راحت گفته شده. مثلا صحنه های خشونت آمیز و کمی چندش آور(مثل شکنجه). اما در کل کتاب جذابیه و از نشر کنار هم هست. کتاب سوم، جلد اول مجموعه پنج پادشاهیه که تا بحال پنج جلدش ترجمه شده و فکر نکنم جلد دیگه ای داشته باشه. این مجموعه فانتزیه و دنیای جذابی داره. من که عاشقش شدم و به نظرم میشد توجه بیشتری بهش بشه. این مجموعه از نشر ویدا ترجمه شده. چهارمی، مجموعه سنگ های قیمتیه که فکر میکنم نسبت به بقیه توجه بیشتری بهش شده. اما در هر صورت به اندازه کافی نبود. این مجموعه سه جلدی فانتزی و عاشقانست و واقعا جذابه و در عین حال کمی رو مخ. از اون مجموعه هایی بود که بعد از پایانش، احساس افسردگی می کردم. پنجمین کتاب، هزار توی پن هست که یک تک جلدیه جذابه. نمیتونم بگم توجه خیلی کمی بهش شده اما بازم اونقدری که لایقش باشه نبود. داستان این کتاب درست مثل جلدش جذابه. طوری که من هر موقع درحال خوندن این کتاب بودم، به کل درونش غرق می شدم. داستانی با حال و هوای جنگ، کتاب، طبیعت و یه حس عجیب. البته باز هم میگم که بعضی ها ممکنه از این کتاب خوششون نیاد و دلیلش رو هم نمی دونم و اینو طبق نظر هایی که راجع به این کتاب بود میگم. ولی اگه بخوام کتابی رو هدیه بدم، این کتاب انتخاب خوبیه. هزار توی پن از دو نشر افق و باژ ترجمه شده و هر دو نشر عالین. ششمین کتاب، کتاب نفرین شده هست که جزو ادبیات وحشت نشر پیدایشه. نمیتونم بگم این کتاب خیلی ترسناکه، در واقع ماجراجویانست اما خب یکسری چیزهای وحشتناکی هم داره. این کتاب داستان گیرا و جذابی داره که فقط میخوای بخونی و ببینی چی میشه. و چیزی که منو عاشق این کتاب کرد، اون شهر کوچک و مخوف و کتابخونه ای بود که ماجرا از اونجا شروع شد. و هفتمین کتاب هم که جزو ادبیات وحشت نشر پیدایشه، کتاب تیمارستان گریلاکه. این کتاب هم درست مثل نفرین شده داستانی ماجراجویانه هست و کمی هم اتفاقات ترسناک به همراه داره. همونطور هم که از اسمش پیداست، راجع به یک تیمارستان به اسم گریلاکه که اتفاقات مهم از اونجا شروع میشن. این لیست، قطعا می تونست بزرگتر باشه هرچی نباشه کلی کتاب جذاب و ناشناس توی دنیا هست که ما هنوز اونا رو نمی شناسیم. پس به نظرم باید در کنار توجه به کتاب هایی که معروفیت های بیش از حدی رو دارن، به این کتاب های ناشناخته هم توجه کرد.

13

کورالاینگریشا: سایه و استخوانسابریل

برترین ‌کتاب‌های فانتزی گریم‌دارک

12 کتاب

فانتزی تاریک اصلا چی هست؟ یک گونه هنری است که به عنوان زیر مجموعه سبک خیال‌پردازی به‌شمار می‌رود. این نوع سبک می‌تواند به آثار ادبی، هنری و سینمایی اشاره داشته باشد که آمیخته‌ای از عناصر خیال‌پردازی و عناصر وحشت هستند. خیال‌پردازی تیره‌وتار اقتباسی از عناصر گونه وحشت و اغلب دارای ویژگی‌هایی از قبیل تیره‌وتار، ترس و مرگ، غمناک، موضوعات خشن و وحشیانه همراه با موجودات فراطبیعی شیطانی است. با این حال، برخلاف گونه وحشت تمرکز داستان به منظور ترساندن خواننده نیست. در این سبک محدودیتی برای نشان دادن بخش تاریک طبیعت انسان وجود ندارد و قهرمان اصلی داستان لزوماً دلسوز نیست. لیستی از کتاب‌های فانتزی تاریک (دارک): کورالاین - نِیل گیمن Coraline - Neil Gaiman سابریِل - گارث نیکس Sabriel - Garth Nix نخبگان جوان - ماری لو The Young Elites - Marie Lu سایه و استخوان - لِی باردوگو Shadow and Bone - Leigh Bardugo لقمه‌هایی کوچک - مارگو لاناگان Tender Morsels - Margo Lanagan آلیس - کریستینا هنری Alice - Christina Henry میسِرِر - تِریسا فروهوک Miserere - Teresa Frohock درخت سرخ - کِیتلین آر. کیِرنان The Red Tree - Caitlin R. Kiernan هفت‌تیر کش - استفن کینگ The Gunslinger - Stephen King طلوع خورشید سیاه - سی. اس. فریِدمن Black Sun Rising - C.S. Friedman دختر خون - انی بیشوپ Daughter of the Blood - Anne Bishop گروهان سیاه - گلِن کوک The Black Company - Glen Cook الریک: دزد روح‌ها - مایکل مورکاک Elric: The Stealker of Souls - Michael Moorcock دژ ترس - گِرترود بارُوز The Citadel of Fear - Gertrude Barrows

25

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم 

هزارتوی پن را با انتظار نسبتا کمی شروع کردم، زیرا می‌دانستم از روی فیلمی به همین نام نگاشته و اقتباس شده و به عنوان کتابی که با توقع کم آغاز کردم، بسیار سطح بالاتر بود.
 
داستان در بحبوحه‌ی جنگ داخلی اسپانیا رخ می‌دهد. دختری به نام اوفلیا، همراه مادر باردارش، و همراه مردی که مجبور است پدر خطابش کند-در حالی که برای اوفلیا نمادی از گرگ در داستان‌هاست- و سربازان این مرد(این مرد یعنی ویدال، یک فرمانده است) به مکانی در میان جنگل و کنار آسیابی قدیمی نقل مکان می‌کنند. زیرا ویدال به دنبال شورشی‌هاییست که در جنگل پنهان شده‌اند. از آن طرف، شخصیت‌های مهم‌ دیگری هم داریم. مرسدس، خائن و برادر شورشی‌ای که در قالب یک خدمتکار در آن خانه‌ی کنار آسیاب حضور دارد، دکتر فری‌یِرا، مردی خوش‌قلب اما کمک‌کننده به شورشی‌ها که باز هم در حال خیانت به ویدال است، فان که یک موجود جادویی و داناست، و حتی خود ویدال، مردی خشک، ترسناک، وحشت‌آور، مغرور و به دنبال شورشی‌ها. اوفلیا که عاشق داستان‌های پریان است.

داستان از آن داستان‌هایی‌ست که اگر کودکی‌تان به خواندن قصه‌های پریان گذشته باشد و عاشق افسانه‌ها، پری‌ها، جنگل‌ها، و در یک کلام جادو باشید؛ شما را از همان خطوط آغازین غرق خود می‌کند. همان اتفاقی که برای من افتاد. اما هرچه صفحات جلوتر می‌روند و شما بیشتر می‌خوانید، بیشتر متوجه این مسئله می‌شوید که این کتاب چندان هم به قصه‌های پریان شباهت ندارد. بلکه دنیایی تاریک و ترسناک را دربرگرفته! هرچه کتاب جلوتر می‌رود، خشونت آن هم بیشتر می‌شود،‌ و این برای من که بیشتر کتاب‌های کورنلیا فونکه را خوانده‌ام، بسیار عجیب بود، بسیار عجیب. زیرا اگر کورنلیا فونکه و قلمش را بشناسید، می‌دانید که حتی با وجود اتفاقات تلخ داستان، پرتوهای نور امید را می‌توان میان داستان‌هایش دید و همه چیز به کام شما پیش می‌رود و داستان‌هایش معمولا ساده پیش می‌روند و چندان خطرناک نیستند!!
اما عجیب بود که کورنلیا فونکه توانسته همچین داستانی را چنین بر کاغذ بیاورد.. البته این کتاب از فیلم اقتباس شده، ولی با این حال حتی قلم نویسنده هم تغییر کرده بود! اینکه فونکه توانست چنین قلم خود و احساسی که بعد از خواندن آن به خواننده دست می‌دهد را تغییر دهد، به من نشان داد که واقعا اشتباه فکر نمی‌کرده‌ام و فونکه یکی از بهترین نویسنده‌هایی‌ست که تا به حال کتاب‌هایش را خوانده‌ام. 
هرچه کتاب به پایانش نزدیک‌تر می‌شد، حس می‌کردم چیزی روی قفسه‌ی سینه‌ام فشار می‌آورد و مجبورم می‌کند دیگر ادامه ندهم. زیرا اتفاقاتی به وقوع می‌پیوستند که نه تنها ربطی به قصه‌های پریان نداشتند، بلکه در تضاد با آنها بودند. گویی رنگ‌های درخشان و زیبای ابتدای کتاب کمرنگ شده و جای خودشان را به تاریکی داده بودند. به خلاء، به ناامیدی که هیچ گاه تمام نمی‌شود.
شخصیت‌پردازی کتاب به شدت قوی و عالی بود، دقیقا احساسات آنها را مانند احساس آدم‌های واقعی درک می‌کردم. گویی آنها چند شخصیت عادی نبودند و انسان‌هایی بودند که در کتاب زندانی شده‌اند تا نقش خود را در آن ایفا کنند. از مردی سنگدل همانند ویدال گرفته تا دخترکی معصوم مانند اوفلیا، انگیزه‌هایشان، ترس‌هایشان، و احساساتشان را می‌شد درک کرد.

داستان‌هایی که ابتدای بعضی از بخش‌ها می‌آمدند خواندنی و جالب بودند، اما به پایان کتاب که رسیدند، مرا به شدت گیج کردند. از ابتدای کتاب هر داستان را که می‌خواندم ربط آن را با داستان اصلی متوجه می‌شدم، ولی یکی از آنها، یعنی داستان گارسیس، از نظرم اضافی بود و مرا به شدت گیج کرد. اگر گارسیس تبدیل به قورباغه شده و اوفلیا نابودش کرده بود، پس چگونه در ابتدای کتاب هم حضور داشت و با ویدال گفت و گو می‌کرد؟ این برایم ناپیدا ماند. و اگر ساحره آنقدر داستان دور و درازی داشت، چگونه گارسیس او را کشته بود؟ این‌ها معماهایی بودند که برایم باقی ماندند.
ولی در کل این کتاب را دوست داشتم و دیدن فیلم آن هم در اولویتم است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22

Atena 🎀

Atena 🎀

1403/9/14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

Zahra

Zahra

1403/12/7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        اوایل کتاب با خودم فکر می‌کردم که این کتاب کجاش فانتزی سیاهه؟ این که دنیای بوسیدنی و نرمی داره! غرق شده بودم تو تصورات افلیا از دنیا. منم مثل اون همه‌چیز رو قشنگ می‌دیدم. صدای درخت‌ها، صدای باد و صدای آسیاب رو می‌شنیدم. حشره‌هارو پری می‌دیدم و طبیعت رو زنده‌تر از هرچه که هست تو ذهنم تصور می‌کردم. اما رفته رفته همه چیز سیاه شد. به جایی رسیدیم که منم همراه افلیا گفتم واقعا جادو وجود نداره! فقط مرگه. جنگ حتی خیالات و رویاهای مارو نابود می‌کنه و افلیا هم قربانی جنگ بود. افلیا تنها بود و مجبور بود که به جادو و دنیای کتاب‌هاش پناه ببره و ما هم همراهش این تنهایی رو حس می‌کردیم و هیچکدوممون نمی‌خوایم باور کنیم که انتهای این قصه تلخ بوده و نمی‌خوایم باور کنیم افلیا تنها به کام مرگ رفت و فرصت نجات خودش توسط مرسدس رو از دست داد. ما هم تو دنیای افلیا غرق شدیم و می‌خوایم به خودمون بقبولونیم که افلیا برادرش رو قربانی خواسته خودش نکرد. اون رو نجاتش داد و قهرمانانه آخرین ماموریت رو انجام داد و به دنیای زیرین و پیش پدر مادرش برگشت.
این تقابل خیال و واقعیت واقعا این کتاب رو جذاب کرده و چقدر قشنگ منطق داستانی حفظ شده بود! (از فیلم خیلی بیشتر دوستش داشتم)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

27