یادداشت izabella
4 روز پیش
باورم نمیشه که اینطوری تموم شد:))) در نگاه اول یه کتاب فانتزی مثل همه فانتزیای دیگه به نظر میاد ولی کم کم به اواسط کتاب که میرسه انگار تمام صفحه ها سیاه میشن و باورت نمیشه که چجوری از اون فضا اروم اولیه رسید به همچین طوفان ترسناکی. انگار از همون اول هم سرنوشت دختر بچه دنبالش بود انگار داشتن با مهربونی کم کم امادش میکردن با سرنوشتش رو به رو بشه و زیاد نترسه... کتاب هم مناسب نوجوان ها نیست بیشتر برای بزرگسالان. و در اخر دیالوگی که با شنیدش مو به تنم سیخ میشه: 《جادویی هم وجود نداشت.هرچه بود فقط مرگ بود》 حتما حتما خوندنش پیشنهاد میشه.
(0/1000)
فهیمه حدیدی
3 روز پیش
0