Zahra

Zahra

@zahrasoltanii

12 دنبال شده

18 دنبال کننده

            دانشجوی حقوق
علاقه‌مند به مطالعه و یادگیری
          

یادداشت‌ها

Zahra

Zahra

1403/12/10

        "نامه به پدر" رو به‌عنوان شروعی برای کافکا خوانی انتخاب کردم، چراکه گفته شده سایه‌ی پدر در تمامی آثارش دیده می‌شه. 
این کتاب من رو عمیقاً تکون داد و به فکر فرو برد. نه‌تنها به رابطه‌ی خودم با خانواده‌م، بلکه به روابط اطرافیانم هم فکر کردم. رابطه‌ی کافکا و پدرش شاید در ظاهر شدید و افراطی به نظر برسه، اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، جنبه‌هایی از اون رو تقریباً در همه‌ی خانواده‌ها می‌بینیم. 
"نامه به پدر" درباره‌ی دوری یک پدر و پسره، اما می‌تونه هر نوع فاصله‌ی عاطفی در خانواده رو به ذهن بیاره. این کتاب نشون می‌ده که پدر و مادر چطور می‌تونن احساسات فرزندانشون رو شکل بدن یا ویران کنن. کافکا همیشه می‌ترسید، همیشه خودش رو سرزنش می‌کرد، هیچوقت از خودش راضی نبود و احساس گناه داشت؛ فقط به این دلیل که پدرش هرگز او رو کافی نمی‌دونست. 
پدرش می‌خواست ویژگی‌هایی رو در اون پرورش بده که خودش هم چندان در اختیار نداشت. اما هر زمان که فرانتس کافکا از حد انتظار فراتر می‌رفت، با سرزنش‌ها و تحقیرهاش، پسر رو از چشیدن طعم اعتماد‌به‌نفس محروم می‌کرد. در نتیجه کافکا همیشه به دیگران بیشتر از خودش اعتماد داشت. 
اوایل کتاب فکر می‌کردم که کاش همه‌ی پدر و مادرها این کتاب رو بخونن. اما هرچه جلوتر رفتم، بیشتر متوجه شدم که والدینی که این‌چنین باورها و استبدادی دارن، هرگز پذیرای این کتاب نخواهند بود و این کتاب برای اون‌ها نوشته نشده. بلکه مرهمیه برای فرزندانی که چنین تجربه‌هایی رو از سر گذروندن و شاید چراغی باشه برای ساختن پدر و مادرهای بهتر در آینده.


      

16

Zahra

Zahra

1403/12/7

        من خیلی زیاد این کتاب رو دوست داشتم. علی‌رغم انتقادهای زیادی که راجع‌به این کتاب خوندم و اعتقاد مردم به اینکه این کتاب تاریخ مصرف داشته و انقضاش سر رسیده و فقط زمان خودش کتاب تاثیرگذاری بوده، روی من تاثیر زیادی داشت. یکی از انتقادهایی که سال ۱۷۷۴ و موقع انتشارش بهش وارد بود تشویق مردم به خودکشی و تفکرات مالیخولیایی بود که می‌تونم به جرات بگم که واقعا من رو افسرده کرد. پس حواستون باشه در چه زمانی می‌خونید و به چه کسی معرفیش می‌کنید. کتاب انگار از زبان من نوشته شده بود. توصیفات از طبیعت بی‌نقص بودن. زبان شاعرانه کتاب من رو نه تنها خسته نمی‌کرد بلکه باعث لذتم می‌شد. تک تک نامه‌ها و انتهای کتاب رو با تمام وجودم درک کردم.

حاوی افشا: 
ورتر با جملاتش من رو به ورطه نابودی کشوند و من هم همراهش مردم. اما در عین حال شخصیت لوته و دغدغه‌هاش قابل فهم بود. منجلابی که درش گیر افتاده بود و سختی‌ها و دوراهی‌ای که باهاش رو‌به‌رو شد. اگر کتابی با مضمون برعکس این کتاب و از دید لوته وجود داشت قطعا می‌خوندمش تا بیشتر درکش کنم و متوجه بشم که طرف مقابل این دوست داشتن و عشق بودن چه شکلیه. و چطور باید در چنین مواقعی رفتار کرد که منجر به خودکشی نشه. و حتی اگر که در مقام شخص خودکشی‌کننده هستیم چطور باید از این احساسات خارج شیم. 
با این کتاب گریه کردم. و نیازی نبود خودم رو جای ورتر بگذارم تا باهاش همدردی کنم. 
چه بسا اونجایی که گفت "برای ما هیچ راه نجاتی نیست" خودم رو در این "ما" شریک دونستم. و طرف صحبتش رو خودم دونستم. 
شاید دیگران با دیدهای متفاوتی به این کتاب نگاه کنن اما برای من وجه عاشقانه کتاب پررنگ بود. و آدمی رو زندگی کردم که از خوشبین‌ترین و امیدوارترین آدم به یک فرد افسرده‌ای که در نهایت خودکشی کرد تبدیل شد.
      

3

Zahra

Zahra

1403/12/7

        اوایل کتاب با خودم فکر می‌کردم که این کتاب کجاش فانتزی سیاهه؟ این که دنیای بوسیدنی و نرمی داره! غرق شده بودم تو تصورات افلیا از دنیا. منم مثل اون همه‌چیز رو قشنگ می‌دیدم. صدای درخت‌ها، صدای باد و صدای آسیاب رو می‌شنیدم. حشره‌هارو پری می‌دیدم و طبیعت رو زنده‌تر از هرچه که هست تو ذهنم تصور می‌کردم. اما رفته رفته همه چیز سیاه شد. به جایی رسیدیم که منم همراه افلیا گفتم واقعا جادو وجود نداره! فقط مرگه. جنگ حتی خیالات و رویاهای مارو نابود می‌کنه و افلیا هم قربانی جنگ بود. افلیا تنها بود و مجبور بود که به جادو و دنیای کتاب‌هاش پناه ببره و ما هم همراهش این تنهایی رو حس می‌کردیم و هیچکدوممون نمی‌خوایم باور کنیم که انتهای این قصه تلخ بوده و نمی‌خوایم باور کنیم افلیا تنها به کام مرگ رفت و فرصت نجات خودش توسط مرسدس رو از دست داد. ما هم تو دنیای افلیا غرق شدیم و می‌خوایم به خودمون بقبولونیم که افلیا برادرش رو قربانی خواسته خودش نکرد. اون رو نجاتش داد و قهرمانانه آخرین ماموریت رو انجام داد و به دنیای زیرین و پیش پدر مادرش برگشت.
این تقابل خیال و واقعیت واقعا این کتاب رو جذاب کرده و چقدر قشنگ منطق داستانی حفظ شده بود! (از فیلم خیلی بیشتر دوستش داشتم)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

26

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.