پایان مجموعه گریشاورس؛
هیچ کتابی قرار نیست جوری که این مجموعه قلبمو داشت مسحورم کنه. هیجان بی وقفه ، کاراکتر های خاکستری و صد البته پایانی که به مخاطب واگذار شد✊🏻
زویا ، نیکلای و نینا سه کاراکتر اصلی این مجموعه از یه جایی به بعد دیگه فقط یه شخصیت خیالی نبودن . قلم قوی و رشدی که تو طول داستان میکردن باعث شده بود که به راحتی احساساتشون رو‌ لمس ، درک و پیشبینی کنم که شیریییین بود و دلچسب:›
تنها دلیلی که نیم ستاره کم کردم هم اصرار لی باردوگو با اضافه کردن عناصر LGBT  به داستان بود که تو ذوقم زد به شخصه تراژدی نینا و ماتایاس برام خیلی قشنگ تره تا اون اتفاق عجیب غریب.
با این حال با گریشا ورس زندگی کردم ، بزرگ شدم ، و یاد گرفتم ..
بخونید و حس کنید . بخونید و حس کنید زندگی کردن به جای کاراکترها چقدر فرح بخشه!
      

          « هیچ وقت یه فانتزی رو از جلد اول قضاوت نکن»
این یه قانونه چون معمولا جلد اول کتاب برای فضاسازی مجبوره که روند کندتری داشته باشه پس ممکنه جلد های بعد بهتر باشند ؛ ولی!!
این جلد  نتونست اونقدر مجابم بکنه که حتی به اسم جلد دوم فکر کنم . روند داستانی خیلی خیلی خیلی غیر منطقی  ، قدرت عشقی که قوی ترین ویلن هارو شکست میده و شخصیت اصلی دختری که معتقده باید قول مادرشو(اونم مادری که دوستش نداره) نگه داره و خودشو عذاب بده ولی با قتل و کارای دیگه مشکلی نداره.
انتظار خیلی بیشتری ازش داشتم ولی خب کسی که شاه پریان رو خونه همچین کتابی براش جوکه
      

        خوشمزه بوددد😭
الان که این یادداشت رو مینویسم یکی از اون ساعت های سه شب معروف امیلیه ؛ صدای آرچر برام یه نقطه امن بود یه عاشقانه قشنگ، یه کلبه چوبی آروم وسط طوفان ذهنیم !
بری و آرچری که تلاش میکردن روی زخم های هم ستاره بکشن باعث میشه توقعاتم از عشق خیلی خیلی بره بالا ، البته هنوز هم مشکلم با شخصیت اصلی دختر حل نشده و خیلی جاها اینجوری بودم که: آرچر عزیزم بری رو ول کن و برو با سگش 🫠. و تراویس!! خیلی کم بهش پرداخته شد و یجورایی نویسنده آخر داستان رسما نادیده می‌گرفت بچه رو . این باعث شد تحول یدفعه اش برام عجیب باشه که ایشالا جلد دو جواب سوالامو بده . 
پایان کتاب تنها قسمتی بود که خورد تو ذوقم چون به قول آرچر  وقتی داستان خیلی قشنگه نیاز به یه تراژدی داریم و «اونها به خوبی و خوشی زندگی کردن» برای من زیادی فانتزی بنظر میاد ..


      

        وقتی صحبت از هاثورون هاست مگه میشه امتیاز کامل رو نگیره؟
وای خدای من این جلد واقعا 😩😩 بود  !!
هرچقدر برای درک پسرا توی سه جلد اول زحمت کشیدم اینجا کاملا حسشون میکردم . وای از گریسون .. این بچه فمیلی ایشوز رو واقعا از هر طرف داره تجربه می‌کنه:((
روند داستان هم مثل همیشه بالااااا بود و پایانش؟ بوم
واقعا بوم
عاشق اینم که هیچ وقت نمیشه فهمید چخبره🙂‍↕️ .
      

        قصر آبی دومین اثری بود که از خانم مونتگمری خوندم.
نیمه اول کتاب وایب خیلی تلخی رو بهم میداد یه شخصیت ضعیف که از همه‌چیز و همه کس متنفره ، با این حال با یه تحول از اونم غیر منطقی تر داس تصمیم میگیره به عنوان والنسی چند روز باقی مونده رو بگذرونه و خب تونستم از این قسمت به بعد راحت تر با جریانات کنار بیام .
پایانای شاد و خوب و صد البته بسته اینچنینی واقعا سلیقه من نیستن با اینحال فکر میکنم هممون گاهی اوقات به همچین تلنگرهایی راجب چطور «زندگی کردن»نه صرفاً زنده موندن نیاز داریم .
      

        چالش مرداد ماه : کتابی از نویسنده ایرانی
بعد از یک هفته و به سختی تمام دیگه تسلیم شدم و کتابو رها کردم
با اینکه زندگی‌نامه هیچ وقت قالب مورد علاقم نبود ولی این یکی رو واقعا نتونستم بخونم . منی که با پیش زمینه کتابی مثل ارتداد این رو شروع کرده بودم ناامید شدم هیچ انگیزه ای برای جلورفتن نبود!
البته ستاره های کتاب می‌تونه بیشتر باشه ولی خب برای من؟ کتاب من نبود
      

        چالش کتابخوانی مرداد : ادبیات کودک
زندگی همیشه راجب از دست دادن و بدست آوردنه؛ عین جنگ .
گاهی برای قبول کردن خودت باید از دست بدی مثل پیتر 
گاهی هم برای پیدا کردن خودت باید سالها تلاش کنی مثل ولا
گاهی هم برای نجات خودت باید انتخاب کنی مثل پکس




      

        واو یه کتاب ترند شده خوندم و ناامید نشدم
کتاب با هیجان شروع شد، با هیجان ادامه داشت و حتی با هیجان تموم شد . البته خیلی خیلی بهم وایب ناتوان رو میداد که احتمالا بخاطر شباهت شخصیت اصلی های این دوتا کتاب باشه؟
اگه هم بخوایم یکم روی نقاط ضعف متمرکز بشیم رومنسش یه انمیز تو لاورز بسیاررر ضعیف بود که بنظرم برمیگرده به ضعفای ویولت چون شخصیت قوی و منطقی نداشت و خب طبیعیه نتونه ارتباطات قویو منطقی رو بسازه؛
جذاب ترین کاراکتر ، شایدم تنها کاراکتر جذاب هم قطعا تارین(ترین) بود که واییی تا ابد جزو مورد علاقه هامه . نویسنده تلاشش رو کرده بود که از زیدن هم یه شخص کاریزماتیک بسازه ولی من فقط یه پسر بچه با تروماهای کودکی می‌دیدم 😂😭
در آخرم ممنون از آیلین عزیزم بابت کتاب🌱
      

        سومین کتاب چالش مرداد: جنایی
نتونستم با روند داستانی کتاب ارتباط بگیرم ، نه به اون آرومی اولش نه به اون سرعت ۵۰ صفحه آخر که یهو قیامت شد توش🤡
امتیازم نسبت به بخش جناییش یکم بی رحمانه است چون تا لحظه آخر هم نتونستم درست حدس بزنم و این خودش لایق تقدیره ولی خب نسبت به مقدار محبوبیتش و تلاشی که نویسنده داشت تا فضای رمان رو با وایب یونان تلفیق کنه.. فکر کنم امتیاز بدی ندادم 
(شاید اسپویل)یه مجهول دیگه ادوارد فوسکا بود که با اینکه کودکیش رو کاملا تشریح کردن برامون خیلی یهویی پرونده اش بسته شد! 
درکل برای یه بار خوندن و تماشای ادروارد فوسکا از دور بد نبود.
      

        دومین کتاب چالش مرداد : عاشقانه
با اینکه برای عاشقانه‌اش خوندمش ولی بنظرم ضعیف ترین قسمتش همین عاشقانه اش بود که اصلا بنظرم نباید راجبش حرف زد و دلیلی که تا آخرشو خوندم رئالیسم قویش بود. شیرین و دلپذیر شروع شد ، اولاش حتی نگران بودم یه وقت دیابت بگیرم و نتونم تمومش کنم ، ولی درست مثل سیر زندگی خیلیامون سیرتش به صورتش غلبه کرد . به هرحال اگه دنبال عاشقانه اید اینجا چهار پنج صفحه بیشتر پیدا نمیکنید و بجاش حرص خواهید خورد🤡
      

        لحظه به لحظه هیجان ، صفحه به صفحه شگفتی -
این حسیه که خوندن قلم لی باردوگو بهتون میده :)) مجموعه گریشاورس برام همیشه خاصه ولی دوگانه نیکلای جاییه که شخصیتایی که باهاشون زندگی کردم بزرگ شدن و خدای من !
هیچ چیز نمیتونه به اندازه نینایی که هنوز خودشو جزو کلاغا می‌دونه بهم حس خوبی بده ؛ هیچ چیز به اندازه رومنس های قطره چکونی دیوید و جنیا برام جذاب نیست خلاصه این جلد لذت خالص بود !!
اما واقعا آمادگی خوندن جلد بعدی رو ندارم نمی‌خوام باهاشون خداحافظی کنممم💔.
      

        اولین کتاب چالش مرداد : نمایشنامه
 داستان در روم باستان اتفاق میوفته پس خودتونو برای کلی چالش و دیالوگ فلسفی آماده کنید قیصر روم بعد از از دست دادن همسرش دچار تلنگری میشه که حتمی بودن مرگ رو یادش میاره این کتاب راجب داستان مردیه که نمیتونه این حقیقتو قبول کنه و تمام تلاشش رو می‌کنه تا «ماهش» رو بدست بیاره.
مرگ برای کالیگولا اینقدر واقعی و قابل لمس میشه که حقایق دیگه مثل عشق و زندگی رو کتمان می‌کنه(حتی با اینکه فردی مثل سزونیا کنارشه و قیصر می‌دونه تنها دلیلی وفاداری این زن عشقشه) .. اون سعی می‌کنه با قدرت‌نمایی به خودش ثابت کنه که مرگ برای قیصرها اینقدر ساده نیست ولی خب!..
اولین تجربه ام از آلبر کامو دل‌انگیز بود .
      

        وای وای .. این جلد چقدر بهم وایب پادشاه پلید رو میداد!! همینقدر هیجان و خداروشکر محتواش از جلد اول پادشاه پریان خیلییی بیشتر و بهتر بود:))  البته صددرصد از جمع‌بندی آخرش می‌تونه باعث بشه هالی بلک رو تهدید به قتل کنم ولی خب از اونجایی که به هرحال مشتاق ورود دوباره دربار بزرگ بودم شادمانم🤭
و اوک .. از اول منتظر بودم یه جا یه خیانت بزرگ بکنه و ثابت کنه برادر لوکه ولی بیایید روراست باشیم فقط چون قضیه قلبو نگفت نباید باهاش اینکارو می‌کردددد بابا برای محافظت از خودت بود سورن!!
باید منتظر و امیدوار بمونم که سریع تر جلد بعد برسه💔

      

        این جلد کاری کرد که همه بابت همه بد و بیراه هایی که به کاردن گفتم عذاب وجدان بگیرم🤡
متاسفانه آرتش واقعا ناامید کننده بود ولی داستانش برای منی که ناامیدانه دنبال یه دلیل برای موندن تو الف هیم بودم قشنگ بود .
      

        و پایان رسمی جست و جوی خفنمون در الف‌هیم؛
این جلد بنظرم ضعیف ترین جلد سه‌گانه بود ، از هالی بلک که با کلیشه شکنیش جذبم کرد این پایان بعید بود .. می‌دونی ؟ زیادی شیرین بود ، زیادی خوب ، زیادی بدون تلفات.
با این حال لذت بردم و امتیازم به مجموعه کتاب قطعا بیشتره بخونیدش و از شب های دنیای پریان لذت ببرید🧚