تیستوی سبزانگشتی

تیستوی سبزانگشتی

تیستوی سبزانگشتی

موریس دروئون و 1 نفر دیگر
4.6
81 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

132

خواهم خواند

37

شابک
9786000103736
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1396/12/13

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        تیستو پسربچه ای کوچک است با انگشتان جادویی. دست های تیستو می توانند هر گل و گیاهی را رشد دهند و بزرگ و پر از شکوفه و برگ سازند. تیستو در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده. وقتی او را به مدرسه می‎ فرستند تا درس بخواند و وقتی بزرگ شد، مدیریت کارخانه ی ساخت توپ های جنگی پدرش را بر عهده بگیرد، نمی تواند قبول کند که آدم ها دنیا را با اعتقاداتی از پیش ساخته شده، به او بشناسانند، ب
  تیستو پسربچه ای کوچک است با انگشتان جادویی. دست های تیستو می توانند هر گل و گیاهی را رشد دهند و بزرگ و پر از شکوفه و برگ سازند. تیستو در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده. وقتی او را به مدرسه می‎ فرستند تا درس بخواند و وقتی بزرگ شد، مدیریت کارخانه ی ساخت توپ های جنگی پدرش را بر عهده بگیرد، نمی تواند قبول کند که آدم ها دنیا را با اعتقاداتی از پیش ساخته شده، به او بشناسانند، بنابراین تصمیم می گیرند که تعلیم و تربیت او را به معلم خصوصی بسپارند. اما به زودی همه ی این داستان ها تمام می شود، چرا که قرار است جنگی بزرگ بین کشور آن ها و کشور همسایه اتفاق بیفتد و پدر تیستو باید کلی توپ و اسلحه برای جنگ بسازد.روز جنگ، اتفاق عجیبی هر دو کشور را غافلگیر می کند. درباره ی موریس دروئونموریس دروئون نویسنده و سیاست مدار در ۱۹۱۸ در پاریس به دنیا آمد. دروئون به عضویت آکادمی فرانسه (فرهنگستان فرانسه) در آمد و در سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۹۹ به عنوان دبیر دائمی این آکادمی فعالیت می کرد. او تحت تاثیر عمویش، ژوزف کسل به ادبیات روی آورد و آثاری از جمله تیستو سبز انگشتی، شاهان نفرین شده، اسکندر کبیر و گشتی های شبانه را خلق کرد. دروئون در ۱۴ آوریل ۲۰۰۹ در سن ۹۰ سالگی در پاریس درگذشت. جملاتی از کتاب تیستو سبز انگشتیآدم بزرگ ها درباره ی همه چیز فکرهای از پیش شناخته شده ای دارند که وادارشان می کند بدون فکر کردن حرف بزنند، و می دانیم فکرهای از پیش ساخته شده، عقاید نادرستی بوده است. این عقاید مال سال ها پیش است و معلوم نیست به دست چه کسانی ساخته و پرداخته شده است. این ها دیگر حسابی هم کهنه شده، ولی چون تعداد این عقاید و افکار زیاد است، و درباره ی همه چیز هم هست، کمتر اتفاق می افتد که کسی آن ها را عوض کند و یا تغییری درشان بدهد..
  ...more
      

یادداشت‌ها

تیستو یک پ
          تیستو یک پسر بلوند و چشم آبی است که هیچ نقصی توی زندگی‌اش نیست. یک جایی توی زندگی متوجه می‌شود که انگشتان سبزی دارد و با کمک همین انگشتان سبز و روح پاک کودکی به جنگ زشتی‌ها و بدی‌های جامعه می‌رود و خیلی هم موفق هست. همه چیز زیبا و درخشان است تا وقتی که یک جایی آن دور دورها بین این‌طرفی‌ها و آن طرفی‌ها جنگ درمی‌گیرد. جنگ بر سر بیابانی است که هیچ چیز ندارد، هیچ چیز الا نفت. سر آقای پدر شلوغ می‌شود چون کارخانه اسلحه سازی دارد و حالا هم به این طرفی‌ها سلاح می‌فروشد و هم به آن‌طرفی‌ها. تیستوی مهربان که نمی‌تواند ویران شدن خانه‌ها و بی‌‌پدر شدن بچه‌های دیگر را ببیند توی همه سلاح‌ها گل می‌کارد و جنگ سر نمی‌گیرد و آقای پدر متحول می‌شود و کارخانه اسلحه سازی‌اش می‌شود کارخانه گل سازی. 
داستان قرار است صلح‌طلب و ضد جنگ باشد و خب موفق هم هست، خیلی هم لطیف و شاعرانه است. تمام یادداشت‌های کتاب هم مثبت است و همه عاشق کتاب شده‌اند. من هم اگر یک مادر اروپایی بودم حتما عاشقش می‌شدم و داستان را چندین بار برای بچه‌های بلوند و چشم رنگی‌ام می‌خواندم تا بفهمند چقدر جنگ بد است و صلح چقدر لطیف و زیباست. ولی دست بر قضا من وسط خاورمیانه مادری می‌کنم، تکه‌ای از همان جاهایی که نویسنده بیابان بی آب و علفی خوانده که فقط نفتش مهم است. صلحی که در کتاب از آن صحبت شده برای بچه‌های مو مشکی من جز خواری و بی‌وطنی هیچ ندارد. اینجا اگر جلوی دشمن نرمش کنی و گل تقدیمش کنی، بدون ذره‌ای رافت خانه‌ات را با خاک یکسان می‌کند. اینجا سلاح اسباب تجارت نیست، یک جورهایی ضامن بقاست و زیر سایه‌ همین قدرت نظامی‌است که بچه‌های من توانسته‌اند تابستان توی باغچه کوچکشان سبزیجات بکارند و سبزی انگشتان خودشان را ببینند.
کتاب خوبی‌است ولی فکر و ایده‌اش به کار خاورمیانه نمی‌آید که هیچ، مضر هم هست. 
پ.ن: ببینید توی عکس این‌طرفی‌ها و آن‌طرفی‌ها چقدر کوچک و حقیر و بی‌هویت‌اند. حتی کشورشان هم اسم درست و حسابی ندارد. نمی‌دانم، شاید هم من سخت می‌گیرم.

        

10

          معرفی‌نامه
تیستوی سبزانگشت، کتابی‌ست دوست‌داشتنی و شیرین برای همه‌ی سنین به قلمِ «موریس دروئون» نویسنده‌ی فرانسوی.
برای من کتابی‌ست کاملا هم‌رده و هم‌تراز با «شازده کوچولو» بدون هیچگونه اغراق و خواندنش در آخرین روزِ سال ۱۳۹۹ لبخند را به روی لبم آورد و من آن را برای شروعِ سال‌ جدید به فالِ نیک می‌گیرم.

نظرنامه
در ابتدا بابت ترجمه‌ی روانِ آقای «محمد غفوری» از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنم و همانندِ ایشان در مقدمه از زحماتِ خانمِ «لیلی گلستان» که برای نخستین بار در دهه‌ی پنجاهِ شمسی اقدام به ترجمه‌ی این اثرِ دوست‌داشتنی کرد نیز قدردانی می‌کنم.

برای توصیفِ کتاب از قلمِ مترجم در مقدمه وام می‌گیرم:
"داستانِ این کتاب درباره‌ی پسرکی به نام «تیستو» است که انگشتانش خاصیتی سبزکننده دارند و دست به هرچه که می‌برد سبز می‌شود و به سرعت گلی زیبا از آن می‌روید. تیستویِ‌ سبزانگشت آینه است. آینه‌ای که پسرکی کم سن و سال در برابر ما نگه می‌دارد تا نیمه‌ی تاریکِ خود، جنونِ جنگ، بی‌اخلاقی و تناقضمان را ببینیم و شرمنده شویم. روایتی که در تمامِ تلخی و شیرینی‌اش به ما تلنگر می‌زند که شاید انسان یعنی همین کودکان و اینکه شاید کودک پس از «آدم بزرگ» شدنش دیگر انسان نیست."

نقل‌قول نامه
"آدم‌بزرگ‌ها دیوانه‌ی این هستند که هرچه غیرقابلِ‌توضیح است را توضیح دهند. هرگاه اتفاقِ عجیب و غریب و غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد به هول و ولا می‌افتند. چنان‌چه اتفاقِ جدیدی در دنیا بیفتدِ کمرِ همت می‌بندند تا ثابت کنند که این چیزِ جدید،‌خیلی هم جدید نیست و یکی از همان چیزهایی‌ست که قبلا هم در مورد آن می‌دانستنه‌اند."

"آدم‌ها به هرچیزی عادت می‌کنند، حتی به شگفت‌انگیزترین چیزها."

"امروز یاد گرفتم که وقتی قلبی غمگین باشد، علمِ پزشکی نمی‌تواند کاری انجام دهد. فهمیدم که ادم برای خوب شدن، اول باید میل به زنده‌ماندن و زندگی کردن داشته باشد."

"ژیمناست گفت: گریه کن تیستو، گریه کن. گریه برایت خوب است. آدم بزرگ‌ها جلوی گریه‌شان را می‌گیرند اما این کار غلط استِ اشکشان در تنشان یخ می‌زند و همین قلبشان را سنگ و سخت می‌کند."

کارنامه
طبقِ روالِ گذشته من کتاب‌ها را با کتاب‌های مشابهِ خودشان مقایسه می‌کنم و مرجعِ قابلِ مقایسه در موردِ این کتاب برای من «شازده کوچولو» هست و چون برای آن کتاب ۵ستاره منظور کردم بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی برای این کتاب نیز ۵ستاره منظور می‌کنم و خواندنِ این کتابِ دوست‌داشتنی را به تمامِ دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

عیدی‌ نامه
پیشاپیش فرا رسیدنِ نوروزِ ۱۴۰۰ را به دوستانِ عزیزم تبریک عرض می‌کنم و برایتان سالی متفاوت‌ از گذشته توام با آرامش، سلامتی، ثروت و قلبی سراسر از خوشی  آرزو می‌کنم و به عنوانِ عیدی نسخه‌ی پی‌دی‌اف کتاب را ساختم و در کانال قرار دادم. 
جهت دانلود می‌توانید از لینک زیر آن‌را دانلود نمایید و از خواندنِ آن در تعطیلاتِ نوروز ۱۴۰۰ لذت ببرید:
https://t.me/reviewsbysoheil/164
        

1

          معرفی‌نامه
تیستوی سبزانگشت، کتابی‌ست دوست‌داشتنی و شیرین برای همه‌ی سنین به قلمِ «موریس دروئون» نویسنده‌ی فرانسوی.
برای من کتابی‌ست کاملا هم‌رده و هم‌تراز با «شازده کوچولو» بدون هیچگونه اغراق و خواندنش در آخرین روزِ سال ۱۳۹۹ لبخند را به روی لبم آورد و من آن را برای شروعِ سال‌ جدید به فالِ نیک می‌گیرم.

نظرنامه
در ابتدا بابت ترجمه‌ی روانِ آقای «محمد غفوری» از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنم و همانندِ ایشان در مقدمه از زحماتِ خانمِ «لیلی گلستان» که برای نخستین بار در دهه‌ی پنجاهِ شمسی اقدام به ترجمه‌ی این اثرِ دوست‌داشتنی کرد نیز قدردانی می‌کنم.

برای توصیفِ کتاب از قلمِ مترجم در مقدمه وام می‌گیرم:
"داستانِ این کتاب درباره‌ی پسرکی به نام «تیستو» است که انگشتانش خاصیتی سبزکننده دارند و دست به هرچه که می‌برد سبز می‌شود و به سرعت گلی زیبا از آن می‌روید. تیستویِ‌ سبزانگشت آینه است. آینه‌ای که پسرکی کم سن و سال در برابر ما نگه می‌دارد تا نیمه‌ی تاریکِ خود، جنونِ جنگ، بی‌اخلاقی و تناقضمان را ببینیم و شرمنده شویم. روایتی که در تمامِ تلخی و شیرینی‌اش به ما تلنگر می‌زند که شاید انسان یعنی همین کودکان و اینکه شاید کودک پس از «آدم بزرگ» شدنش دیگر انسان نیست."

نقل‌قول نامه
"آدم‌بزرگ‌ها دیوانه‌ی این هستند که هرچه غیرقابلِ‌توضیح است را توضیح دهند. هرگاه اتفاقِ عجیب و غریب و غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد به هول و ولا می‌افتند. چنان‌چه اتفاقِ جدیدی در دنیا بیفتدِ کمرِ همت می‌بندند تا ثابت کنند که این چیزِ جدید،‌خیلی هم جدید نیست و یکی از همان چیزهایی‌ست که قبلا هم در مورد آن می‌دانستنه‌اند."

"آدم‌ها به هرچیزی عادت می‌کنند، حتی به شگفت‌انگیزترین چیزها."

"امروز یاد گرفتم که وقتی قلبی غمگین باشد، علمِ پزشکی نمی‌تواند کاری انجام دهد. فهمیدم که ادم برای خوب شدن، اول باید میل به زنده‌ماندن و زندگی کردن داشته باشد."

"ژیمناست گفت: گریه کن تیستو، گریه کن. گریه برایت خوب است. آدم بزرگ‌ها جلوی گریه‌شان را می‌گیرند اما این کار غلط استِ اشکشان در تنشان یخ می‌زند و همین قلبشان را سنگ و سخت می‌کند."

کارنامه
طبقِ روالِ گذشته من کتاب‌ها را با کتاب‌های مشابهِ خودشان مقایسه می‌کنم و مرجعِ قابلِ مقایسه در موردِ این کتاب برای من «شازده کوچولو» هست و چون برای آن کتاب ۵ستاره منظور کردم بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی برای این کتاب نیز ۵ستاره منظور می‌کنم و خواندنِ این کتابِ دوست‌داشتنی را به تمامِ دوستانم پیشنهاد می‌کنم.
        

0