معرفی کتاب تیستوی سبزانگشتی اثر موریس دروئون مترجم لیلی گلستان

تیستوی سبزانگشتی

تیستوی سبزانگشتی

موریس دروئون و 2 نفر دیگر
4.5
114 نفر |
34 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

171

خواهم خواند

47

ناشر
ماهی
شابک
9789647948227
تعداد صفحات
146
تاریخ انتشار
1393/1/18

توضیحات

        
تیستوی سبز انگشتی از درخشان ترین رمان های نوجوان است، به زبان های بسیاری ترجمه شده و میلیون ها دوستدار در سراسر جهان دارد.
داستان این کتاب درباره پسرکی به نام تیستو است که در می یابد انگشتانش خاصیت سبزکننده دارند.

بذر هر گیاهی که با انگشتان تیستو تماس برقرار کند سبز می‌شود و به سرعت به گیاهی زیبا تبدیل می‌شود. تنها دوست و همدم او باغبان پیری  است به نام سبیلو که به تیستو می آموزد ویژگی منحصر به فرد انگشتان او می تواند تغییرات شگرفی در دنیای اطرافش ایجاد کند.

تیستو دست به کار می‌شود و با رویاندن گل و گیاه در بیمارستان، باغ وحش، زندان و محله فقیرنشینان، زشتی ها را به زیبایی بدل می کند. او با دستکاری در ادوات نظامی کارخانه پدرش در دهانه توپ ها و لوله تفنگ ها گل می رویاند و به این ترتیب از وقوع جنگ جلوگیری می کند.

در پایان داستان، مرگ سبیلو پرسش های بسیاری در ذهن تیستو ایجاد می کند که کسی نمی تواند به آن ها پاسخ بدهد. در نهایت، تیستو نردبانی از گل میسازد و از آن بالا می‌رود تا به باغبان که می گویند در آسمان است بپیوندد.

      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          معرفی‌نامه
تیستوی سبزانگشت، کتابی‌ست دوست‌داشتنی و شیرین برای همه‌ی سنین به قلمِ «موریس دروئون» نویسنده‌ی فرانسوی.
برای من کتابی‌ست کاملا هم‌رده و هم‌تراز با «شازده کوچولو» بدون هیچگونه اغراق و خواندنش در آخرین روزِ سال ۱۳۹۹ لبخند را به روی لبم آورد و من آن را برای شروعِ سال‌ جدید به فالِ نیک می‌گیرم.

نظرنامه
در ابتدا بابت ترجمه‌ی روانِ آقای «محمد غفوری» از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنم و همانندِ ایشان در مقدمه از زحماتِ خانمِ «لیلی گلستان» که برای نخستین بار در دهه‌ی پنجاهِ شمسی اقدام به ترجمه‌ی این اثرِ دوست‌داشتنی کرد نیز قدردانی می‌کنم.

برای توصیفِ کتاب از قلمِ مترجم در مقدمه وام می‌گیرم:
"داستانِ این کتاب درباره‌ی پسرکی به نام «تیستو» است که انگشتانش خاصیتی سبزکننده دارند و دست به هرچه که می‌برد سبز می‌شود و به سرعت گلی زیبا از آن می‌روید. تیستویِ‌ سبزانگشت آینه است. آینه‌ای که پسرکی کم سن و سال در برابر ما نگه می‌دارد تا نیمه‌ی تاریکِ خود، جنونِ جنگ، بی‌اخلاقی و تناقضمان را ببینیم و شرمنده شویم. روایتی که در تمامِ تلخی و شیرینی‌اش به ما تلنگر می‌زند که شاید انسان یعنی همین کودکان و اینکه شاید کودک پس از «آدم بزرگ» شدنش دیگر انسان نیست."

نقل‌قول نامه
"آدم‌بزرگ‌ها دیوانه‌ی این هستند که هرچه غیرقابلِ‌توضیح است را توضیح دهند. هرگاه اتفاقِ عجیب و غریب و غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد به هول و ولا می‌افتند. چنان‌چه اتفاقِ جدیدی در دنیا بیفتدِ کمرِ همت می‌بندند تا ثابت کنند که این چیزِ جدید،‌خیلی هم جدید نیست و یکی از همان چیزهایی‌ست که قبلا هم در مورد آن می‌دانستنه‌اند."

"آدم‌ها به هرچیزی عادت می‌کنند، حتی به شگفت‌انگیزترین چیزها."

"امروز یاد گرفتم که وقتی قلبی غمگین باشد، علمِ پزشکی نمی‌تواند کاری انجام دهد. فهمیدم که ادم برای خوب شدن، اول باید میل به زنده‌ماندن و زندگی کردن داشته باشد."

"ژیمناست گفت: گریه کن تیستو، گریه کن. گریه برایت خوب است. آدم بزرگ‌ها جلوی گریه‌شان را می‌گیرند اما این کار غلط استِ اشکشان در تنشان یخ می‌زند و همین قلبشان را سنگ و سخت می‌کند."

کارنامه
طبقِ روالِ گذشته من کتاب‌ها را با کتاب‌های مشابهِ خودشان مقایسه می‌کنم و مرجعِ قابلِ مقایسه در موردِ این کتاب برای من «شازده کوچولو» هست و چون برای آن کتاب ۵ستاره منظور کردم بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی برای این کتاب نیز ۵ستاره منظور می‌کنم و خواندنِ این کتابِ دوست‌داشتنی را به تمامِ دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

عیدی‌ نامه
پیشاپیش فرا رسیدنِ نوروزِ ۱۴۰۰ را به دوستانِ عزیزم تبریک عرض می‌کنم و برایتان سالی متفاوت‌ از گذشته توام با آرامش، سلامتی، ثروت و قلبی سراسر از خوشی  آرزو می‌کنم و به عنوانِ عیدی نسخه‌ی پی‌دی‌اف کتاب را ساختم و در کانال قرار دادم. 
جهت دانلود می‌توانید از لینک زیر آن‌را دانلود نمایید و از خواندنِ آن در تعطیلاتِ نوروز ۱۴۰۰ لذت ببرید:
https://t.me/reviewsbysoheil/164
        

1

نعیمک

نعیمک

1403/12/25

          حس‌وحال خواندن «خودِ» کتاب تیستو برایم جالب بود. کتابی که من دارم برای قبل انقلاب بود و اینکه کتابی برای کانون باشد و این همه از عمرش گذشته باشد حس عجیبی داشت. کیفیت و قطع کتاب خیلی خوب بود و هنوز وقتی کتاب‌های قدیمی کانون را می‌بینم نمی‌دانم چه شکلی با آن کیفیت خوب چاپ می‌کردند. 
کتاب را دوست ندارم. برای من در دستۀ کتاب‌های «شعار»ی است که نویسنده می‌خواهد چیزی یاد بدهم و آنچه بلد است و ذهن روشنش را دربرمی‌گیرد در ادبیات کودک به حلقم بریزد. در واقع گونه‌ای از ادبیات که همیشه تعریف ادبیات می‌شود. دقیقاً شکلی از ادبیات که کتاب‌خوان و نویسنده را در دسته‌ای بالاتر از دیگران قرار می‌دهد چون می‌تواند یاد بدهد یا آن قدر با فهم و کمالات است که می‌تواند چیزهایی بخواند که در آن چیزی هست؛ و نه از جرف‌های سطحی. کتاب تلاشی است برای اینکه حرف‌های گنده‌گنده بزند که عجیب هم نیست و بخشی از ادبیات همین بوده، و هست. . حالا هم به شکلی مدرن‌تر بچه‌ها را درگیر ذهنیات خودمان‌ می‌کنیم و با تصویرسازی زیباتر حرف‌های آموزنده می‌زنیم. از نظر داستانی بسیار ساده و سرراست قصه‌اش را روایت می‌کند. با دل خوش پندش را می‌دهد و قصه را تمام می‌کند. اتفاق جالب برای تصویرسازی‌ها بود که کمی ترسناک و خشک به نظر می‌رسند اما حس عجیبی داشتند. تکنیک ساده و زوایای نقاشی شده و قطع‌ها جالب بود و یک تصویری از کتاب برایم می‌ساخت که واقعاً کمک‌کننده بود.
        

0