معرفی کتاب فلسفه ملال اثر لارس اسوندسن مترجم افشین خاکباز

فلسفه ملال

فلسفه ملال

لارس اسوندسن و 1 نفر دیگر
3.6
43 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

52

ناشر
نشر نو
شابک
9786007439463
تعداد صفحات
224
تاریخ انتشار
1399/4/30

توضیحات

        ملال همواره به نوعی با انسان همراه بوده است.کیرگور می گوید «خدایان ملول بودند و بنابراین انسان را آفریدند.آدم از تنهایی ملول بود و بنابراین حوا را خلق کرد.از آن زمان،ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی که جمعیت رشد می کرد،ملال نیز بیشتر می شد».این پدیده که در دوران پیشامدرن به اشراف و برخی طبقات خاص محدود بود از دوران رومانتیسم گسترش یافت و به تدریج به یکی از ویژگی های انسان مدرن تبدیل شد.ملال مردم را از درون می خورد و همچون غبار، بی آنکه ببینیم می آید و می رود و همچون خاکستر بر دست و چهره مان می نشیند.برخی ملال را ریشه تمام شرها مینامد،برخی دیگر آن را امتیاز انسان مدرن و حتی وجه تمایز انسان و حیوان می دانند و گروهی دیگر،بر این باورند که ملال انسان را از انسانیت تهی می کند.برخی ملال را ثمره کوچ معنا از زندگی انسان مدرن می دانند و برخی دیگر،آن را چیزی می دانند که به معنای بزرگ نهفته ای اشاره دارد.ملال به معنای هستی سروکار دارد و همین کافی است تا اسونسن،آن را موضوع فلسفه بداند.او در این کتاب می کوشد با رویکردی بینا رشته ای و با بهره گیری از متونی از رشته های فلسفه،ادبیات،روانشناسی،الهیات و جامعه شناسی و بررسی آرای فیلسوفانی همچون سنکا،کانت،کیرکگور،نیچه و هایدگر و تحلیل مسائلی همچون رابطه ملال با رمانتیسم و مدرنیته،کارو فراغت،و مرگ و زندگی،ما را به درک بهتری از ابعاد مختلف این مفهوم و نقشی که در زندگی ما ایفا می کند و واکنش ها ی مختلفی که می توان در برابر آن نشان داد برساند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فلسفه ملال

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به فلسفه ملال

نمایش همه

یادداشت‌ها

بابک فروغی

بابک فروغی

6 روز پیش

          کتاب فلسفه‌ی ملال، واقعاً کتاب ارزشمند، عمیق، مهم و (لااقل برای من) تا حدودی سخت‌خوان است و برام کاملاً مشهوده که چقدر دقیق و بادقت نوشته شده و احتمالاً چه پروژه‌ی سنگینی بوده تالیف و گردآوری این کتاب. نکات زیادی ازش یاد گرفتم، ولی با این وجود قویاً احساس می‌کنم اون‌قدری که باید، کتاب رو درک نکردم و کاملاً باهاش همراه نشدم که مقصر این عدم همراهی هم خودم هستم و شاید یه سری پیش‌نیازهایی برای این کتاب لازم بود که من نداشتمشون. با این وجود، برای من هم کتاب مفید و جدی‌ای بود، و شاید یه روزی دوباره بخونمش. 

یادمه تو کتاب «انسان در جستجوی معنا»، نویسنده به یه نکته‌ای اشاره کرده بود با این مضمون که انگار توی اردوگاه کار اجباری، روزها دیرتر از هفته‌ها و ماه‌ها می‌گذشتند. این همیشه برای من نکته‌ی قابل درک و در عین حال عجیبی بود، تا این‌که یه جایی از کتاب فلسفه‌ی ملال به چرایی این مسئله رسیدم. دوست دارم به عنوان حسن ختام این چند خط به این نکته بسنده کنم و اون بخش از کتاب رو این‌جا بیارم:
تأملات کانت در باب ملال، آشکارا پیشگام نظریه‌ی ملال توماس مان است که در فصل چهارم کوه جادو با نام «جستجویی در باب حس زمان» بیان شده است:
درباره‌ی سرشت کسالت (tedium) برداشت‌های اشتباه بسیاری رواج دارد. به‌طور کلی تصور بر این است که جذابیت و تازگی محتوای زمان همان چیزی است که باعث «گذر زمان» می‌شود و به عبارت دیگر، زمان را کوتاه می‌کند. در حالی که کسالت و پوچی جریان زمان را مهار و محدود می‌کند. این جمله، با ملاحظاتی صحیح است. تهی‌بودگی و یکنواختی درواقع دارای این ویژگی هستند که گذر لحظه و ساعت را کند و طاقت‌فرسا می‌کنند. ولی می‌توانند واحدهای زمان بسیار طولانی را نیز به‌شدت کوتاه و فشرده سازند و به هیچ برسانند. و برعکس، محتوای سرشار و جذاب می‌تواند به ساعت و روز پرِ پرواز ببخشد و با این همه، به گذر زمان سنگینی، وسعت و استحکامی می‌بخشند که سبب می‌گردد سال‌های پرحادثه، بسیار آرام‌تر از سال‌های ضعیف و لخت و تهی‌ای بگذرند که باد گذشته بر آن‌ها می‌وزد. بنابراین آنچه کسالت می‌نامیم کوتاه‌سازی غیرعادی زمان به سبب یکنواختی است. فضاهای بزرگ زمان، که با یکنواختی بی‌وقفه‌ای گذشته‌اند، به‌گونه‌ای درهم‌فشرده و مچاله می‌شوند که قلب ما از ترس می‌ایستد؛ وقتی هر روزی مثل سایر روزهاست، پس انگار که همه‌ی آن‌ها یک روزند و این همسانی تمام‌عیار سبب می‌گردد تا طولانی‌ترین زندگی نیز کوتاه جلوه کند.
        

0