بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کامران محمدحسینی

@tarikhgozar

49 دنبال شده

48 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                کتاب «تشیع بازنگری شده» نوشته لیاقت تکیم  را می‌توان مقدمه‌ای به زبان انگلیسی در شناخت جریان‌های اصلاح (reform) گرای دینی در حوزه فقه شیعی، بخصوص در قلمرو فرهنگی ایران  دانست.
 نویسنده با فضای فکری و فرهنگی ایران آشنا است و ایده اصلی کتاب را در مدت حضورش در شهر قم و دیدارهایش در این شهر به دست آورده است و از جدید‌ترین آثار پدید آمده در عرصه روشنفکری دینی در زبان فارسی با خبر است. نام و آرای تعداد زیادی از فقها و مجتهدان نوگرا و پژوهشگران دینی در کتاب آمده و تقریبا همه محتوای کتاب طرح دوباره نظرات پژوهشگران دینی نوگرای شیعی است و از آن میان نویسنده بیش از همه از آرای ابوالقاسم فنایی و نظریه او درباب تقدم اخلاق بر دین تاثیر پذیرفته است.

اجتهاد، نص‌گرا یا اخلاق‌گرا؟
دلمشغولی اصلی نویسنده ناسازگاری برخی احکام فقهی با فهم اخلاقی روزگار است؛ ناسازگاری‌هایی که در عرصه‌های حقوقی گوناگون از جمله حقوق اقلیت‌ها، زنان، محیط زیست و شیوه حکمرانی نمود می‌یابد. از آن میان حقوق زنان اهمیت بیشتری برای او دارد و این را می‌توان از مثال‌های کتاب که بیشترشان درباره حقوق زنان و احکام فقهی مرتبط به آنان است دریافت. او تاریخ و تطور علم اصول و اجتهاد در تشیع را بررسی می‌کند و ابزارها و مفاهیمی از اجتهاد سنتی را که می‌توانند ابزارهای تفسیری کارآمدی برای رفرم در فقه شیعی باشند معرفی می‌کند. اما او این ابزارها را کافی نمی‌داند و از لزوم تغییرات بنیادین در سازوکار اجتهاد و ابزارها و لوازم این تغییر سخن می‌گوید. 
با اینکه علمای شیعه در طول زمان فتواهای گوناگونی ارائه کرده اند و گاه فتوای پیشینیان را نقض کرده اند اما هیچ یک در بازنگری احکام به قواعد اخلاقی توجه نکرده‌اند و تنها بر مرجعیت قرآن و روایات و قواعد خاص زمان و مکان تمرکز دارند و به همین دلیل به تفاوت‌ها دراحکام جزیی بسنده کرده اند. از این رو است که نویسنده ابزارهای کهن اجتهاد شیعی را برای سازگاری با پیچیدگی‌های دنیای امروز کافی نمی‌داند چرا که اجتهاد به شدت محدود به نص است. تصویری که نویسنده در طول کتاب از اجتهاد بازنگری شده شیعی ارائه کرده، اجتهادی است که کمتر وابسته به نصوص دینی و بیشتر متکی بر عقل و اخلاق است. قرآن بیش از آنکه از احکام و قوانین سخن بگوید از اخلاق سخن گفته است.  
از ويژگی‌های قرآن این است که قانون و اخلاق در آن به هم آمیخته است به حدی که حتی عبادات هم به دستورات اخلاقی آمیخته است و قانون در واقع ظهور و نمود امر اخلاقی در موقعیت انضمامی است. اما اصول اخلاقی که می‌تواند در فقه دخیل باشد کمتر مورد توجه و بحث در علم اصول فقه قرار گرفته است. فقها جنبه اخلاقی قرآن را نادیده گرفته و در عوض آن را تنها همچون متنی برای استخراج احکام قانونی خوانده اند. فقهای مسلمان بیش از آنکه نگران به سرانجام رساندن خواست‌های اخلاقی وحی الهی باشند، درگیر سازوکار استنباط احکام قانونی بوده اند. از همینجا است که موارد متعددی از تنش و تعارض بین احکامی که از متن استخراج شده و احکامی که از عقلانیت اخلاقی استنباط شده وجود دارد.

اجتهاد نو
فصل پایانی کتاب طرح و توصیفی است از پدیده اجتهادگران نو. اجتهاد نو اجتهادی است که کمتر به متن وابسته است. نگاه تاریخی به متن مقدس، هرمنوتیک فهم متن مقدس و بازگشت به اخلاق از انواع تلاش‌هایی است که متفکران دینی و اصلاح‌گران در اجتهاد بدان‌ها تکیه کرده‌اند. تفسیر متن مقدس پایان ناپذیر است و هیچ تفسیر کامل و تمامی وجود ندارد. اجتهاد نو روش‌هایی را بسط می‌دهد که بر اساس آن بتوان فقه را بر پایه اهداف اصلی شریعت اسلامی مانند عدالت، برابری، ازادی، و احترام به جایگاه رفیع انسان مورد بازنگری قرار داد. 

فهرست کتاب:‌
فصل اول: The Concept of an Islamic Reformation 
فصل دوم:  Usul alFiqh and Ijtihad in Shiism
فصل سوم: Islamic Reformation and the Tools of Ijtihad
فصل چهارم: Reason and Ethics and an Islamic Reformation
فصل پنجم: The NeoIjtihadist Phenomenon

یادداشت بلند من در معرفی کتاب در شماره دوم فصلنامه معرفت شیعه منتشر شده اما هنوز این شماره مجله به فضای مجازی نیامده است.
        
                وقتی آیت‌الله خمینی در دی ماه سال ۶۶ نامه‌ای را در نقد خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله خامنه‌ای نوشت، بحث از محدوده اختیارات حاکم اسلامی ابعاد تازه‌ای یافت.
آیت‌الله خمینی در این نامه تاکید کرد که اختیارات حکومت اسلامی فراتر از «احکام فرعیه الهیه» است وگرنه حکومت بی‌معنا می‌شود. مثلا حکومت می‌تواند در املاک خصوصی به قصد خیابان‌کشی تصرف کند، به خدمت سربازی الزام کند، مالیات بگذارد و از خرید و فروش برخی چیزها جلوگیری کند. حتی می‌تواند از هر امری چه عبادی یا غیر عبادی که جریان مخالف مصالح اسلام است جلوگیری کند.
در همان سال دبیرخانه ائمه جمعه سمیناری برگزار کرد تا به گفته خودشان، فتوای تازه آیت‌الله خمینی را تبیین و شبهات احتمالی را برطرف کنند. این کتاب حاصل آن هدف و آن سمینار است.

بخشی از مقالات، ترجمه و خلاصه کتاب‌هایی است در اثبات اصل ولایت فقیه. نوشته‌هایی از منتظری، مشکینی، جوادی آملی. برخی مقالات نیز حاصل سخنرانی در این سمینار و معطوف به نامه مورد بحث است: سخنرانی صانعی،‌ موسوی اردبیلی، فلسفی و مهندس میرحسین موسوی.

میرحسین موسوی که در آن زمان نخست وزیر بود از تجربه‌هایش می‌گوید و خلاصه سخنش این است که روحانیت جلوی سیاستگذاری‌های دولتی را با انواع بهانه‌های شرعی سد یا در آن اخلال می‌کند. مثلا دولت می‌خواهد برای حمایت از صادرات روستایی، تعرفه گمرک شهری و روستایی را متفاوت یا نرخ مالیات را تبعیضی بگذارد. اعتراض می‌شود که این کار عادلانه نیست. به این ترتیب بسیاری از طرح‌های قانونی یا اجرایی، که در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب و اسلام طراحی شده، بلاتکلیف مانده است. 
در چنین شرایطی موسوی اختیارات فرافقهی حکومت اسلامی را راه حل دشواری‌های عرصه حکومت‌داری دینی می‌داند. به تعبیر او فتوای امام نشان می‌دهد که حکومت اسلامی در عرصه اجرایی هیچ بن‌بستی ندارد. 
به گفته او معنای بیانات اخیر آیت‌الله خمینی این بود که «قدرت ولایت در نظام حکومتی ما در تمام زمینه‌ها قابل اعمال است، چرا که مقصد نهایی حکومت اسلامی حفظ مصالح اسلام و مسلمین است و این امر از همه فروع دیگر بالاتر است.» 

آنان که کتاب را تهیه کرده‌اند نگران مسائلی بوده‌اند و در صدد پاسخ به پرسش‌هایی. سخنرانی‌هایی که چاپ شده همگی در تایید اختیار نامحدود حکومت اسلامی استدلال می‌کنند. مفهوم کلیدی مصلحت نظام یا حکومت اسلامی است. اما سازوکار تشخیص مصلحت چیست؟‌ این پرسش در ذهن برخی از سخنرانان بوده است، هرچند محل گفتگوی آشکار قرار نمی‌گیرد. مثلا حجت‌الاسلام فلسفی در سخنرانی‌اش توصیه‌هایی خطاب به کسانی که قرار است مصلحت را تشخیص دهند و مدیریت اجرایی را در دست داشته باشند، مطرح می‌کند.
معلوم است که همه مصالح را قرار نیست  ولی فقیه به تنهایی تشخیص دهد و اجرا کند. کار به دست دولت و مجلس خواهد بود. با این حساب معنای اختیارات حکومت اسلامی دقیقا اختیارات کدام بخش از حاکمیت است؟
میرحسین موسوی در سخنرانی خود کمتر از واژه ولایت فقیه یاد می‌کند و بیشتر از حکومت اسلامی یا اختیارات دولت اسلامی سخن می‌گوید. آشکار است که خواست او اعتبار دادن به تصمیمات کارشناسانه دستگاه‌های اجرایی یا قانونگذار در برابر برداشت‌ها و احکام رایج فقهی است. با این حال او یک یا دو بار از از ولایت فقیه یاد می‌کند. به نظر او با این فتوای آیت‌الله خمینی، مفهوم ولایت فقیه دیگر مبهم نیست و محدوده (نامحدودی) قدرت حکومت اسلامی مشخص می‌شود قدرتی که به تعبیر موسوی «والا، مطلق و وسیع» است و تحت تاثیر هیچ عاملی مشروط نمی‌شود. 
به یاد بیاوریم که دولت چپ‌گرای میرحسین موسوی به نیروی فرا فقهی ولایت فقیه نیاز داشت تا با تکیه بر مفهوم مصلحت بر روحانیت راست‌گرای سنتی غلبه کند. اما او این پرسش را مطرح نمی‌کند یا به عمد آنرا نادیده می‌گیرد که اگر بین تصمیم (به تعبیر او کارشناسانه) دولت و نظر ولی‌فقیه اختلافی باشد، اختیارات نامحدود حکومت اسلامی به کام کدام یک خواهد بود؟
        
                کتاب ادعا میکند: ایران در عصر قاجار در حال گذار از فرماسیون فئودالیسم به سرمایه‌داری بود، گام‌های نسبتا بلندی هم برای چنین گذاری برداشته شد اما در نهایت این حرکت به کمال نرسید.  
شرایط عمومی هر اقتصاد سرمایه‌دارانه و تولید کارخانه‌ای افزایش جمعیت، افزایش شهرنشینی و گسترش زیرساخت است. در ایران عصر قاجار این هر سه زمینه رشد یافت اما نه چندان که به کار شکل‌گیری تولید کارخانه‌ای بیاید. تحول هر یک از این شاخص‌ها در عصر قاجار در فصل‌های اولیه کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.

ناکامی ایرانیان در گذار از فئودالیسم به اقتصادی سرمایه‌داری کارخانه‌ای، دو عامل داشت، دولت فئودال و امپریالیسم که بر سر منافع خود متحد شدند. دولت که به شدت به پول نقد نیاز داشت، زمین‌های خالصه را می‌فروخت و مناصب را در ازای پول واگذار می‌کرد. به دلیل مالیات‌های ظالمانه زمین‌های زیادی غصب شد و دهقانان از ابزار کارشان خلع ید مشدند و مجبور به مهاجرت به شهرها و یا کشورهای همسایه بودند. 
در کانون تحلیل نویسنده از موانع رشد اقتصادی ایران عصر قاجار، نقش امپریالیسم قرار گرفته است. نویسنده در فصلی به تفصیل نقش مداخلات اروپایی‌ها بخصوص انگلستان و روسیه در ایران را بررسی کرده است. اروپایی‌ها همه کار کردند تا اقتصاد و صنعت ایران را نابود کنند. ایران در نیمه دوم سده نوزدهم به تولید کننده مواد خام تبدیل شد و صنعت در رقابت با کالاهای تجاری اروپا تضعیف شد. حتی تجارت ایرانیان نیز به دلیل امتیازهایی که تجار اروپایی با حمایت دولت‌هایشان به دست می‌آوردند رو به افول گذاشت.
رشد اقتصاد پولی،‌ دربار را به پول نقد محتاج کرده بود و کسری بودجه باید به نحوی تامین می‌شد. این شد که بازی اعطای وام و دریافت امتیازهای تجاری و اقتصادی آغاز شد و رقابت انگلیس و روسیه در این بازی اقتصاد ایران را به تباهی کشاند. 

نویسنده فصل بزرگی از کتاب خود را به تحلیل طبقاتی مخالفت‌ها، قیام‌ها و مبارزاتی که علیه حکومت و امپریالیسم صورت گرفت اختصاص داده است. شورش‌هایی که همگی علیه اتحاد امپریالیسم و دولت فئودال داخلی بود. مبارزات از شکل‌گیری در قالب مذهبی (جنبش بابی و بعدا به رهبری علما در جنبش تنباکو) آغاز شدند و کم کم شکل اجتماعی‌تری یافتند و به انقلاب مشروطه رسیدند.
        
                کتابی در تاریخ داعش با تمرکز بر روند سازمانی تشکیل آن.  یکی از محورهای اصلی کتاب شرح اختلاف القاعده و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. نویسندگان گزارشی نسبتا جامع از عقاید و ایدئولوژی و استراتژی‌های از این سازمان‌ها به دست می‌دهند و نویسندگان و کتاب‌ها و مراجع فکری‌ آنها را معرفی می‌کنند. نویسندگان همچنین نظراتی درباره عوامل و زمینه‌های ظهور این سازمان‌ها دارند.
با خواندن این کتاب اطلاعات نسبتا کاملی از تاریخچه گروه‌های جهادگرای سلفی اخیر و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به دست می‌آورید و با نظریه‌پردازان اصلی این جریانات و افکارشان آشنا می‌شوید. 
در ادامه سعی می‌کنم خلاصه‌ای از ایده‌های اصلی کتاب بنویسم:

نویسندگان کتاب تقریبا در سراسر کتاب بر جنبه واکنشی ظهور جریانات جهادگرای ضد شیعی تاکید می‌کنند. به این معنا که گسترش جریانات جهادی ضد شیعی نتیجه سرخوردگی سنی‌های عراق از فعالیت سیاسی بود. با گسترش نفوذ ایران در عراق، که آمریکا هم از آن حمایت می‌کرد، و کنارگذاشته شدن سنی‌ها از  عرصه سیاسی عراق، احساسات هویت‌گرایانه سنی تشدید شد. به نظر نویسندگان جذب اهل سنت عراق در سیاست هیچ‌گاه به طور جدی پی‌گیری نشد و این به پایداری جهادگرایی در عراق کمک کرد. این همان شرایطی است که نویسندگان از آن با عنوان بحران سنی یاد می‌کنند. 

گروه داعش از دل این تغییرات شکل گرفت: در ابتدا ابو مصعب الزرقاوی گروهی در عراق تشکیل داد به نام توحید و جهاد. پس از مدتی این گروه با ائتلاف با القاعده، تبدیل به شاخه القاعده عراق شد. دولت اسلامی عراق از دل القاعده عراق سر برآورد. دولت اسلامی که میل به هضم دیگر گروه‌ها به داخل خود داشت، پس از مدتی وارد سوریه شد و اعلام کرد که جبهه النصره به دولت اسلامی پیوسته و دولت اسلامی عراق و شام تشکیل شده است. جهبه النصره که شاخه سوری القاعده بود چنین ادغامی را نپذیرفت. القاعده مرکزی هم داعش را تایید نکرد و از آنها خواست که تنها در عراق فعالیت کنند. اختلافات تنها در مسائل سازمانی و ریاست جهادگران نبود. ریشه‌هایی در استراتژی‌ها و عقاید داشت. 

تاریخی که این کتاب از جهادگرایی روایت می‌کند از دودستگی در اخوان المسلین آغاز می‌شود. شاخه‌ای از اخوان المسلمین به رهبری سید قطب که جهاد و جنگ با دولت‌های مستقر در کشورهای اسلامی را راهبرد خود می‌دانستند، پدران جهادگرایان بعدی بودند. سید قطب دولت‌های ملی یا دست‌نشانده در کشورهای اسلامی را به دلیل دنباله‌روی از ایدئولوژی‌های غربی حکومت‌های جاهلی و کافر می‌دانست.  هدف این جهادگرایان برپایی دولت اسلامی بود. نسل بعدی جهادگرایان (دهه هشتاد و نود میلادی) بر مبارزه در میدان جهانی با دشمن خارجی یعنی شوروی و سپس آمریکا تاکید می‌کردند. نماینده این نسل جهادگران در افغانستان و القاعده بودند. نسل پس از آن‌ها در عراق با گروه ابو مصعب الزرقاوی سر برآوردند. اینان بر مبارزه با دشمن نزدیک تاکید می‌کردند و فرقه‌گرا بودند و با تاثیر پذیری از نوشته‌های کسانی مانند ابوعبدالله المهاجر یا ابوبکر الناجی خشونت زیاد در مبارزات را توجیه می‌کردند.
در واکنش به گسترش قدرت شیعیان در عراق، الزرقاوی آنان را همکاران دشمن کافر (آمریکا) معرفی می‌کرد. رویه‌ای که دولت اسلامی عراق و شام نیز دنبال کرد. بسیاری از سنی‌ها به این رویه اعتراض کردند و  حتی گروهی از شخصیت‌های سلفی جهادگرا با هدف گرفتن عموم شیعه مخالفت کردند.
القاعده در زمان اسامه بن لادن اختلافش را با زرقاوی و دولت اسلامی پنهان میکرد اما در زمان الظواهری و هنگامی که داعش وارد سوریه شد اختلافات بالا گرفت.  القاعده تاکید کرد که فرقه ها از جمله شیعیان هدف مبارزه نیستند و اعلام کرد که دیگر هیچ ارتباطی با داعش ندارد. کار از جنگ در سطح بیانیه ها هم بالاتر رفت و به درگیری نظامی داعش با دیگر گروههای جهادی و ترور شخصیت‌های آنان کشیده شد.
        
                بخشی از این کتاب مقاله تعدد زوجات مطهری است (که به شکل‌های گوناگون چاپ شده) و  در توجیه چندزنی (چند همسری مردان) و حتی تاکید بر ضرورت آن است. مطهری چند تفسیر از تعدد زوجات را نادیده می‌گیرد یا رد می‌کند:
الف) گفتمان سنتی تعدد زوجات را یک سنت اسلامی به شمار می‌آورد. چیزی که سیره پیامبر و امامان نیز بوده است. 
ب) گفتمان فمینیسم چندزنی را ظلمی بر زنان می‌دانست و یک نمونه از سلطه ناعادلانه مردان بر زنان (مردسالاری). 
ج) بخشی از گفتمان علمی روانشناختی هم بر تفاوت ویژگی‌های روانی/ذاتی مردان و زنان تاکید می‌کند. اینکه مردان در امور جنسی تنوع‌طلبند. برخی علما (مثل طباطبایی در المیزان) این شیوه استدلال را پذیرفته‌اند.

مطهری در برابر این نظرگاه‌ها سعی می‌کند پدیده تعدد زوجات را به شیوه‌ای متفاوت بازنمایی کند.
او استدلالش را بر یک ضرورت اجتماعی بنا می‌کند. شیوه‌ای که هم علمی است و هم نوعی جبر در آن نهفته است. تاکید بر ضرورت اجتماعی، راه را برای  تفسیرهای فرهنگی از پدیده می‌بندد. همین تفسیر فرهنگی از ماجرا است که گفتار مطهری، خواسته یا ناخواسته، آن را مغفول می‌گذارد.

به گفته مطهری چند‌زنی نه حقی برای مردان است و نه حتی امتیازی برای آنان. بر عکس این حق زنان است؛ حق زنانی که همسر ندارند. این حق از کجا می‌آید؟ از یک واقعیت اجتماعی: فزونی تعداد زنان بر مردان. بر اساس این واقعیت اگر مردان تنها یک زن داشته باشند، بخشی از زنان همسر نخواهند داشت. یعنی از حق طبیعی همسر داشتن محروم می‌مانند. به گفته مطهری این «خیانت به بشریت است». پس چه باید کرد؟ 
دو راه حل وجود دارد: 
نخست راهی که غرب طی کرده است. راهی که به گفته مطهری به نفع مردان است: روابط نامشروع خارج از چارچوب قوانین خانواده. راهی که هم بی‌اخلاقی است هم علیه حقوق زنان. 
راه دوم راه اسلامی است. راهی که به نفع مردان نیست چون آنان را متعهد به حقوق زنان در مقام همسر می‌کند. 
معنایی که در تفسیر مطهری از پدیده چندزنی جابجا می‌شود، معنای حق است. به گفته او  چندزنی نه تنها حق مردان نیست بلکه وظیفه آنان است. بر عکس چندزنی حق و امتیازی برای زنان است،‌ نه مردان.
استدلال مطهری بر ادعای فزونی تعداد زنان در سن ازدواج نسبت به مردان در سن ازدواج استوار است. ادعایی که نیاز به ارائه شواهد تجربی دارد. اما دست مطهری از شواهد علمی کافی خالی است. او به چند سرشماری در برخی کشورها اشاره می‌کند که نشان می‌دهند تعداد زنان در سن ازدواج بیش از مردان است. منبع او نشریه جمعیت شناسی سازمان ملل متحد در سال 1964 است و برخی منابع متفرقه مانند روزنامه و کتاب‌هایی که به صورت پراکنده از فزونی تعداد زنان سخن گفته‌اند. در گفتار او فزونی زنان بر مردان تقریبا امری بدیهی فرض شده است. از نظر او آنچه درباره جنگ‌ها و کشتار مردان در آن‌ها و نیز مقاومت زنان در برابر بیماری‌ها می‌دانیم تقریبا موضوع را روشن می‌کند.

اگر استدلال مطهری درست باشد، در زمان و جامعه‌ای که تعداد مردان در سن ازدواج از زنان در این سن بیشتر باشد (اتفاقی که کاملا محتمل است)، چندشوهری امری اخلاقی و حق طبیعی مردان خواهد بود.  اما مطهری پیشاپیش تمهیدی علیه این نتیجه اندیشیده‌ است.
او در بخشی از کتابچه خود در شرح علل شکست اشتراکیت جنسی و چندشوهری به گفتمان روانشناختی تکیه می‌کند. او که در برابر گفتمان روانشناختی با این عقیده که روحیه مرد با تک‌همسری ناسازگار است به شدت مخالفت می‌کند، درباره چند شوهری می‌نویسد:‌ چند شوهری هیچ‌وقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علت آن این است که مرد طالب شخصِ زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاری‌های او. مطهری برای اثبات این ادعا به آثار روانشناسان غربی استناد می‌کند. به عبارت دیگر او چندشوهری را ناممکن می‌داند چون با روانشناسی زن ناسازگار است (استدلال روانشناختی) اما چندزنی را مجاز می‌داند نه به دلیل اینکه با روانشانسی مردان سازگار است بلکه به این دلیل که یک ضرورت اجتماعی است (استدلال جامعه‌شناختی). 
بدین ترتیب مطهری مجبور است شیوه استدلال بر اساس ضرورت اجتماعی را که خودش به آن برتری داده، چند صفحه جلوتر بی‌اعتبار کند و به استدلال روانشناختی تمسک جوید.
        
                یادنامه‌ها تاریخ جمع‌های پریشان شده و گوشه‌ای از روابط اهل فرهنگ را روایت می‌کنند.
این یادنامه از آن نمونه‌های ملال‌انگیز نیست. چندان در یاد و خاطره‌نویسی زیاده‌روی نشده و مقالات گردآوری شده در کتاب هم خواندنی است. کتاب در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است. نزدیک سی سال پیش.

بخش یادها، یادداشت‌های دوستان جهانبگلو است و مرور خاطراتش، یادداشت‌هایی از مصطفی فرزانه، گلی امامی، صادق بریرانی، شاهرخ مسکوب و دیگران. در ادامه چند طرح و نقاشی و بعدش مقالاتی منتشر شده که فهرستشان را در اینجا می‌آورم شاید، شاید کسی را به کار آید:

نشانه‌های نمایشی در حماسه یادگار زریران (خجسته کیا)
اسب چوبین تروا - ترجمه بخشی از کتاب سیرنابخردی (حسن کامشاد)
در ستایش جزئیات - نگاهی به داستان کوتاه مردگان جیمز جویس - (آذر نفیسی)
سلطان ولد و مثنوی ابتدا نامه او (محمد علی موحد)
دیدار از اقتصاد ایران در میانه قرن نوزدهم - گزارشی از یادداشت‌های کنت دو شوشوار در 1860 از اقتصاد ایران (علی همدانی)
نگاهی به دارالفنون (هوشنگ ساعدلو)
زبان فارسی در استان خوزستان بر اساس سرشماری 1365 (چنگیز پهلوان)
جور ناشران در دُرقوزآباد - نقدی بر عملکرد ناشران کتاب - (کریم امامی)
گاندی و مسأله آموزش (رامین جهانبگلو)
معیارهای عدالت از نظر رالس (محمدحسین تمدن)
در میان شرغ و غرب - بخشی از مصاحبه داریوش شایگان با رامین جهانبگلو 
چامسکی به تعبیر دکارت (شاپور اعتماد)
انقلاب دکارتی (حسین معصومی همدانی)
مرگ (توماس مان)
تصویر دیگر - یادداشت کوتاهی درباره مرگ - (بابک احمدی)
        
                چه در سنت ملی و مذهبی ایرانی و شیعی و چه در سنت غربی، که از طریق سینمای هالیوودی همه‌جا حاضر است، ظلم‌ستیزی و احقاق حق از راه جنگیدن ممکن می‌شود. مثلا در ایران امروز، هم ادبیات رسمی و حکومتی بر روحیه جنگاوری تاکید می‌کند و هم ادبیات مخالف آن. اما آنچه گاندی در این کتاب گفته یکسره از جنسی دیگر است. گاندی از مبارزه با ظلم از راه تحمل رنج شخصی سخن می‌گوید. او از ارزشمندی رنج بردن  و از معنای دیگری از آزادی سخن می‌گوید.

بحث از خشونت‌پرهیزی تنها یکی از بحث‌های کتاب است که در کنار دیگر گفتارها، نوعی جهان‌بینی را تشکیل می‌دهد که برپایه درک خاصی از هستی و انسان استوار است. 
این کتاب دوازده فصل دارد:
سرگذشت من، مذهب و حقیقت، وسایل و هدفها، اهیمسا یا راه عدم خشونت، انضباط شخصی، صلح بین‌الملل، انسان و ماشین، فقر در میان فراوانی، دموکراسی و مردم، آموزش، زنان، گوناگون.

برای نمونه این چند خط از کتاب را بخوانید:
«مقاومت مسالمت آمیز، روش به دست آوردن حقوق از راه تحمل رنج شخصی است و درست صورت مخالف مقابله و مقاومت با اسلحه است.... مثلا حکومت کنونی قانونی وضع کرده است که شامل من هم می‌شود. اما من آن را دوست ندارم. اگر با زور خشونت حکومت را مجبور به لغو این قانون سازم چیزی را به کار برده ام که می‌توان آن را نیروی جسمی و مادی خواند. اما اگر از این قانون اطاعت نکنم و کیفری را هم که برای سرپیچی تعیین شده بپذیرم، نیروی روحی خود را به کار برده ام که شامل قربانی ساختن خویش می‌شود. 
هر کس قبول دارد که قربانی ساختن خود در مقامی بی‌نهایت عالی‌تر از قربانی ساختن دیگران قرار دارد. به علاوه اگر نیروی تحمل رنج برای منظورهای نادرست و غیر عادلانه به کار رود، تنها شخصی که آن را به کار می‌برد رنج خواهد کشید و به خاطر اشتباهات خود دیگران را به رنج نمی‌افکند. »
...
«تحمل رنج قانون انسانی است. جنگیدن قانون درندگان جنگل است. اثر تحمل رنج بی‌نهایت نیرومندتر از قانون جنگل است. زیرا موجب تغییر یافتن طرف مخالف و باز شدن گوش او می‌شود که در غیر این صورت همواره برای شنیدن صدای عقل کر خواهد ماند.»
        
                برخی ایده‌های اصلی کتاب: 

یک. درونمایه اندیشه سیاسی (و اصولا هرگونه اندیشه فلسفی و حکمی) در ایران آمیخته به رویکرد عرفانی و منظر شهودی است. به همین دلیل است که فیلسوفان ایرانی هر قدر هم که عقل‌گرا باشند (مشایی‌ها) به هر حال دستی هم بر تصوف و عرفان دارند. (فارابی و ابن سینا) متفکران ایرانی حکمت را دست یافتن به معرفت می‌دانند و خود را به مانند متفکران غربی پایبند روش‌های مشخص و ثابت (عقلانی) نمی‌کنند و هر جا لازم بدانند از دایره عقلانیت خارج می‌شود و به وادی عرفان و شهود و سلوک گام می‌نهند و نتایج آن را معتبر می‌دانند. 

دو. در اندیشه ایرانی و اسلامی دانش بر قدرت مقدم است. (برگرفته از تحقیقات فیرحی) در نتیجه همیشه معرفت بر قدرت برتری داده می‌شود و هم حکما، هم فقها و هم عرفا کسی را بهترین فرد برای قدرت سیاسی می‌دانند که معرفت داشته باشد. این معرفت نزد عرفا معرفت حاصل از سلوک عرفانی و راه یافتن به عالم قدسی است. معرفتی که مراتبی است. بالاترین معرفت از آن انسان کامل است. او در نظام هستی شناختی همچون مظهر اسم اعظم الهی است و از دیگران برتری دارد. انسان کامل صلاح حال دیگران را می‌داند. در نتیجه شایسته حکومت است. این همان نظریه برتری ولایت است که همیشگی است. پیوند این اندیشه با اندیشه شیعی از نسفی آغاز می‌شود. و بعدها  در عرفای شیعی دیگر مثل حیدر آملی و سپس ملاصدرا تکام می‌یابد.

سه. نظریه انسان کامل را بعدها ملاصدرا هم در فلسفه خود وارد می‌کند. ملا صدرا هم از سفر چهارگانه انسان سخن می‌گوید. انسان کامل ملا صدرا بعد از اسفار اربعه به خلق باز می‌گردد و بهترین فرد برای ریاست مدینه است. اما در عین حال نه نسفی و نه ملاصدرا قدرت سیاسی انسان کامل را بالاجبار نمی‌دانند. بلکه این ولایت باید به اختیار از سوی مردم انتخاب شود. 

چهار. تفکر عرفانی و شهودی همواره در ایران وجود داشته است و فیلسوفان نیز همیشه به سوی تفکر عرفانی سیر می‌کردند. تفکر عرفانی در دوره صفویه با تشیع و با فلسفه آمیزش یافت. ملاصدرا آمیزش فلسفه و عرفان را تئوریزه کرد و بعد فقها هم به عرصه تفکر عرفانی وارد شدند و پس از مدتی در عصر معاصر عرفا اصلا از حوزه‌های علمیه بیرون آمدند.
        
                امروزه راه‌اندازی یا کار با استارتاپ‌ها تبدیل به ارزش شده است، چه در ایران، که با نام‌ تازه (دانش‌بنیان) آن را بومی می‌کنند، و چه در جامعه جهانی شده. 
استارتاپ‌ها نه تنها با ارزش‌هایی همچون مناسبات آزاد، خلاق بودن، محیط دوستانه و فناورانه بودن شناخته می‌شوند بلکه به نظر می‌رسد با خواست مراکز قدرت و دولت‌ها سازگار نیستند. از‌این‌رو در جوامع غیر دموکراتیک استارتاپ‌ها حتی نوعی راه آزادی هم به شمار می‌روند.
 اما نویسنده این کتاب از منظری انتقادی به استارتاپ‌ها می‌نگرد. او آنها را همسو با سیاست‌های نئولیبرال دولت‌ها از جمله دولت‌های ایران می‌بیند. نویسنده در این کتاب با بررسی سازوکار اقتصادی این شرکت‌ها  بر این موضوع تاکید می‌کند که برخلاف آنچه به نظر می‌رسد سرمایه‌گذاران عمده  استارتاپ‌ها همان بانک‌ها و بنگاه‌های بزرگ هستند و استارتاپ‌ها اساسا در خدمت گردش سرمایه مالی و اعتباری‌اند؛ یعنی بر خدمات و سرگرمی تمرکز دارند و نه بر تولید صنعتی.

کتاب محتوایی تخصصی دارد و فهم کاملش و داوری درباره استدلال‌هایش نیاز به حوصله و دانش اقتصادی دارد، چیزی که من نداشتم. اما خواندن غیر‌حرفه‌ای آن هم مفید است؛ دست‌کم برای آشنایی با منظرهای مخالف با گفتمان‌ اقتصادی رایج.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            ژانت آفاری استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا در این کتاب سعی دارد، از زاویه جدیدی به موضوع انقلاب مشروطه نگریسته و برخلاف بسیاری از منابع و مآخذی که در این خصوص درصددند تا از دریچه خاصی به مشروطه ایرانی بنگرند، دیدگاه نو و تازه ای را پیش روی مخاطب خود قرار دهد. پژوهش وی در این کتاب، به نوعی ورای دیدگاه های تک بعدی به انقلاب مشروطه و نقش افراد، گروهها، دسته جات و شرایط پیرامونی است. آفاری با بهره مندی حداکثری از منابع به زبان های مختلف شامل اسناد، نشریات، کتب، مشروح مذاکرات، خاطرات و ... و همچنین استفاده از روش تحقیق درست و نگاهی بدور از اغراق گویی های خودمحورانه و یکسونگرانه(مانند توجه صرف به ابعاد سیاسی انقلاب و یا نقش افراد، انجمن ها، گروه های سیاسی و..‌. به صورت تک بعدی) به بررسی انقلاب مشروطه به صورت همه جانبه پرداخته و به ابعاد چند طبقه ای، چند فرهنگی و چند ایدئولوژیکی آن توجه نموده است‌. از نظرگاه وی، انقلاب مشروطه ایران، صرفا یک انقلاب سیاسی نبوده بلکه انقلابی اجتماعی و فرهنگی همراه با جنبه های مهم رادیکال است و بنابراین، ابعاد قومی، طبقاتی و جنسیتی نهضت، نه تنها امور مبهم، جزئی و بی اثری در رویدادهای سیاسی نبوده بلکه برعکس، این جنبه ها در بطن انقلاب وجود داشته و در جهت گیری های آن، تاثیر بسزایی داشته است. از این رو وی در کتاب خود با بهره گیری از منابع بیشمار، سعی در بررسی موضوعات اثر گذاری در انقلاب مشروطه دارد که گاه به دلیل عدم تسلط مشروطه پژوهان بر منابع و یا نگاه کلی نگرانه به موضوع و گاه یک سویه و دلایلی از این دست، چندان مورد توجه و تحلیل تاریخی قرار نگرفته است. 

از نگاه بنده کتاب دارای نکات مثبت و مفیدی است که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت و من به چند مورد آنها اشاره می کنم. اول، استفاده از منابع داخلی و خارجی به صورت توامان و همچنین بهره گیری از منابع دست اولی که گاها تا بحال مورد استفاده و مداقه قرار نگرفته که شرح دستیابی به این منابع به صورت موجز در مقدمه کتاب اشاره شده است. دوم بررسی دقیق منابع کمتر مورد استفاده قرار گرفته شده از سوی مشروطه پژوهان ایرانی که حاوی مطالبی است که در سیر حرکت مشروطه خواهی و همچنین مباحث مربوط به دوره استبداد صغیر و عملکرد مجاهدان قابل توجه ویژه است. به عنوان نمونه نکات مورد توجه در فصل ۹ کتاب در خصوص نگرش سوسیال دموکرات های اروپا، روسیه، روزنامه های اروپایی و روسی و همچنین اشخاص مهم چون کائوتسکی و لنین نسبت به بحران ایران، استبداد صغیر و مساله تبریز. سوم تلاش وی برای دوری از نگاه یک جانبه و پرداختن به ابعاد و زوایای مختلف انقلاب به صورت کلی و جزئی. چهارم  بررسی موضوعاتی کمتر پرداخته شده در بررسی سیر حرکت مشروطه خواهی و پس از آن. به عنوان مثال، توجه ویژه به انجمن های زنان و ریشه های نهضت زنان در ایران در فصل هفت و نکته پنجم، تلاش در جهت نگاه از پایین به مسائل و رخدادهای پیش و پس از مشروطه و به نوعی بهره مندی از نگاه جدید به تاریخ یعنی تاریخ مردم و مردمی نامه نویسی.

در این میان علی رغم آن که کتاب مذکور به لحاظ نگاه دقیق و موشکافانه نویسنده به موضوع و بهره مندی از روش تحقیق درست، استفاده از منابع مفید، دست اول و کمیاب، در بسیاری از موارد در جایگاه بالاتری نسبت به دیگر پژوهش های مربوط به انقلاب مشروطه قرار می‌گیرد اما به لحاظ دید تاریخی، کتاب مذکور دارای ایرادات کوچکی است که به دو مورد آن اشاره می نمایم.
جدا از برخی اشتباهات جزئی و کوچک در زمان چاپ و یا ترجمه کتاب در خصوص نام اشخاص  و یا تاریخ وقایع که در متن ایجاد شده است، یکی از نکات مورد توجه بنده که در این کتاب به صورت گذرا به آن پرداخته شده بود، کم رنگ بودن نقش اصفهان و در درجه بعد گیلان و رشت در دوره استبداد صغیر در کنار دیگر شهرها علی الخصوص تبریز است. این امر به واسطه حضور نیروهای اصفهانی در فتح تهران و همچنین حضور شخصیت هایی چون سردار اسعد در حوادث بعدی و تشکیل کابینه، حاضر اهمیت بسیاری است. این در حالی است که آفاری تمرکز خود را به موضوع محاصره تبریز به واسطه اهمیت آن در آشنایی اروپاییان و دیگر کشورها با مساله مشروطه و استبداد در ایران و نقش ویژه سوسیال دموکرات های روسیه و مجاهدین باکو و قفقاز و ارمنیان داشناک و هنچاک در تحولات بعدی و شکل گیری حزب دموکرات مجلس دوم قرار داده و از این رو، توجه بیشتر به حوادث شهرهای مذکور ضروری است. دوم اینکه، نگاه آفاری به مسائل انقلاب مشروطه و دیدگاه وی نسبت به شرایط، حوادث و رخدادهای سویه مردمی، منجر به مغفول ماندن و  کمتر پرداختن به عملکرد دولت، دربار و شخص محمدعلی شاه در زمان مشروطه و استبداد صغیر است. توجه پررنگ تر و ویژه تر به این سویه از تاریخ مشروطه نیز می تواند در غنای هرچه بیشتر تحلیل وی موثر و مفید باشد در آخر اینکه، نگاه ویژه آفاری به دموکرات ها و بررسی موشکافانه عملکرد آنان به ویژه توجه خاص به روزنامه آنان یعنی ایران نو و حلاجی دیدگاه های نویسندگان آن، به نوعی کفه ترازوی تحلیل و بررسی را به نفع این گروه سنگین تر نموده؛ حال آنکه توجه به روزنامه های اعتدالیون و تمرکز بیشتر بر روی دیدگاه های این گروه نیز، می توانست نگاه متعادل تری را پیشکش خوانندگان نماید.

به رغم وجود این نکات، کتاب آفاری به دلیل استفاده از روش تحقیق مناسب، بهره مندی از منابع مفید، نگاه همه جانبه و تحلیل و تبیین دقیق و موشکافانه، جزء پژوهش های مهم در خصوص انقلاب مشروطه به شمار می آید.
          
مخاطبمؤلف!

پیدایش شیوه‌های نوینِ نقد در قرن بیستم، نگاه‌ها را از سوی پدید آورندۀ آثار به سمتِ ابعادِ دیگر سوق داد. حالا دیگر مؤلف یکه‌تاز میدان نیست و چیزی که ما با آن مواجه هستیم، نه یک « اثر » بلکه یک « متن » است.

کتاب‌های مرتبط 1

            زندگی برای خواندن یک کتاب بد خیلی کوتاه است. 
-جیمز جویس-

پس به دوستانم پیشنهاد می‌کنم، به پند آقای جویس خوب گوش کنند و کتاب‌های عموسلمان که درد و بلاهاش هزار بار بخوره تو فرق سر یک مشت جاهل، تروریست و عقب‌مانده با مغزهای پوسیده رو بخونند.

این کتاب پس از شاهکار «بچه‌های نیمه‌شب»، دومین کتابی بود که از «سلمان رشدی» خواندم. این اثر نیز همانند بچه‌های نیمه‌شب به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده بود و تلفیقش با تکنیکِ «پس و پیش کردن زمان» که استاد بلامنازعش گابوی نازنین است، به جذابیت‌ هرچه بیشترش انجامید. 

شرم با بچه‌های نیمه‌شب، تفاوت‌هایی نیز داشت:
ما در بچه‌های نیمه‌شب با داستانی تقریبا حماسی طرفیم و  با همه‌ی ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های یک حماسه، اما در شرم، فارغ از حجم کمتر کتاب، درسته که داستان در ابتدا با عمرخیام شروع می‌شود... عمرخیامی که از سه مادر به دنیا می‌آید، در نیشابور زندگی می‌کند و تا شش سالگی از سینه‌های مادرانش شیر می‌نوشد، اما برخلاف نگاه ابتدایی، داستان در مورد رقابت سیاسی بین دو خانواده‌ است، اصلا شاید برای این‌که عمرخیام در داستان یک نیم‌چه قهرمان است، موفق شد که بیش از همه عمر کند و شاید اگر یک قهرمان واقعی بود، سرنوشت دیگری می‌داشت.

نویسنده قطعا در حال روایت داستان‌ها و کشمکش‌های سیاسی در کشور پاکستان است، اما خود می‌گوید اینجا پاکستان نیست، البته با توجه به بلاهایی که بر سرش آورده‌اند، کاملا مشخص است که دلیلش از این حرف چیست. 

سلمان رشدی نویسنده‌ای‌ست که دغدغه دارد، او مهاجرت کرده اما همچنان ذهنش درگیر است... درگیر مصائب و معضلات مهاجرت، افکار و فرهنگ یک مهاجر در محل زندگی جدیدش، مذهب، سیاست و ... او در این اثر به شرم پرداخته است، البته «شرم» به معنی واقعی‌ش در «شرق» نه صرفا معنی آن کلمه در غرب. شرم در غرب و در شرق معنای متفاوتی دارد و او در کتابش به این مهم اشاره می‌کند که برای شناختن یک کشور یا فرهنگ، باید به سراغ لغات ترجمه‌نشدنی‌اش رفت.

اعتراف می‌کنم:‌ از نظر ساختار و استحکام رمان، شرم یک لول از بچه‌های نیمه‌شب پایین‌تر بود اما وقتی در نیمه‌ی دوم کتاب، عموسلمان یک دنده‌ی معکوس به موقع کشید، و با وارد کردن سیاست در قالب یک طنزِ کاملا کنترل شده و نه لوده‌گی به ماجراهایی که در دنیای واقعی پاکستان به وقوع پیوسته پرداخت، به داستانش غنایی دوچندان بخشید، نظرم کاملا عوض شد. اگر این اتفاق نمی‌افتاد نمره‌ی ۴ از ۵ را عادلانه می‌دانستم، اما حالا نمره‌ی «۴.۵» را برایش عادلانه می‌دانم.

نکته:
نسخه‌ی ترجمه‌ی کتاب را با متن انگلیسی تطابق داده‌ام و خوشبختانه آقای مهدی سحابی از سانسور فرار کرده است.
تنها در فصل هشتم کتاب مترجم از سه نقطه استفاده کرد: 
"لازم نیست از من بپرسی شب عروسی چه اتفاقی می‌افتد. مجسم کن که یک مار ماهی..."
در متن انگلیسی آمده بود که: «مجسم کن یک مار ماهی به درونت می‌رود.» و خب با توجه به اشاره‌ای که به شب عروسی شده، خواننده می‌تواند سه نقطه را در جمله‌ی دوم پر کند.

بیست و هفتم بهمن‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
          
            آقای پورنامدریان را با «خانه‌ام ابریست» شناختم. کتاب فوق‌العاده‌ای بود؛ مفید و منسجم. هر کس بپرسد چه کتابی برای شناخت نیما می‌شناسی، بی‌بروبرگرد همین اثر را پیشنهاد می‌کنم. 
بعد مدتی خبردار شدم که آقای پورنامدریان کتابی دارد دربارهٔ شاملو. مشتاق شدم بخوانمش. به هوای قلم پورنامدریان از این کتابفروشی به آن یکی و بعد آن یکی دیگر رفتم. امّا یافت نشد. تا اینکه در کتابخانهٔ دانشگاه چشمم به کتاب افتاد و امروز که این سطور را می‌نویسم خواندن کتاب را به انجام رسانده‌ام. البته مطالعهٔ کتاب مستمر و منسجم نبود. امتحانات ترم وقفه انداخت در خواندنم. به ترتیب فصل‌ها هم پیش نرفتم. درهرحال با هر چند و چونی که بود، کتاب خوانده شد.

همیشه نگاهم به شاملو با بی‌میلی همراه بوده. برعکس اخوان که به شخصیتش علاقه دارم، شخصیت شاملو جذبم نمی‌کرد. همین باعث شد کمتر از او بخوانم. برای من که با وزن عروضی انس گرفته بودم، منثور بودن بعضی اشعار شاملو هم دافعهٔ دیگری بود. 
امّا سفر در مه دیدگاهم را تعدیل کرد. باعث شد از دریچهٔ دیگری به شاملو نگاه کنم و با شعرش ارتباط بگیرم. توجهم به کلیدهای تأویل و شگردهای بلاغی و موسیقایی شعرش جلب شد. از همه مهم‌تر از شعرش لذت بردم. البته هنوز از شخصیت شاملو خوشم نمی‌آید. :) 

پیشگفتار کتاب دربارهٔ نقد ادبی و زبان‌شناسی و تعریف شعر در ادبیات فارسی بحث می‌کند تا می‌رسد به تحول نیما و سپس شعر شاملو. فصل بعد به تجربه‌های پیش از هوای تازه می‌پردازد. تجربه‌هایی که چیزی به ارزش هنری شاملو نمی‌افزاید. پس از این، کتاب به شعر شاملو از هوای تازه تا دشنه در دیس اختصاص دارد. نخست از عاطفه و اندیشهٔ شعر وی می‌گوید و در ضمن آن چندشعر را تحلیل می‌کند. سپس تخیل، زبان، بلاغت و موسیقی شعر شاملو را بازمی‌نمایاند. در پایان کتاب نیز تأویل و تحلیل چند شعر دیگر شاملو جای گرفته است. 

قبل از این کتاب، مقدمه و موخرهٔ محمد حقوقی در برگزیدهٔ اشعار شاملو(مجموعهٔ شعر زمان ما از انتشارات نگاه) را خوانده بودم. سفر در مه در مجموع از نوشتهٔ حقوقی بهتر است. اما به نظرم یک ویژگی کتاب گاهی باعث ملال‌ می‌شود؛ اینکه پورنامداریان چندین صفحه را اختصاص می‌دهد به شاهدآوردن غیرمفید. مثلا تمام کلمات امروزی‌ای که شاملو به کاربرده را ردیف می‌کند. با وجود این، کتاب هنوز ارزش خواندن را دارد. 

در پایان این نوشتار، دو موضع از کتاب را نقل می‌کنم(از چاپ چهارم، سال۱۳۹٠)؛ 

برخورد عنادآمیز با فرهنگ گذشته یکی از اسباب جلب‌نظر بسیاری از مخاطبان شعر شاملو و نیز یکی دیگر از جنبه‌های خلاف عادت اوست. ص ۷۷

در شعر نو فارسی به طور اعم و شعر شاملو به طور اخص محور عمودی خیال بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در شعر شاملو، عاطفه در یک یا چند بیت تمام نمی‌شود و هر جزء شعر برای خود مستقل از سایر قسمت‌ها نیست؛ کل شعر است که احساس و عاطفهٔ شاعر را بیان و منتقل می‌کند. شاملو حتی وزن شعر را که برجسته‌ترین عنصر در شعر قدیم است از آن سبب کنار می‌گذارد که عقیده دارد جریان خود به خودی شعر و زایش طبیعی آن را به هم می‌زند. ص ۳٠۵