بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت کامران محمدحسینی

                کتابی در تاریخ داعش با تمرکز بر روند سازمانی تشکیل آن.  یکی از محورهای اصلی کتاب شرح اختلاف القاعده و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. نویسندگان گزارشی نسبتا جامع از عقاید و ایدئولوژی و استراتژی‌های از این سازمان‌ها به دست می‌دهند و نویسندگان و کتاب‌ها و مراجع فکری‌ آنها را معرفی می‌کنند. نویسندگان همچنین نظراتی درباره عوامل و زمینه‌های ظهور این سازمان‌ها دارند.
با خواندن این کتاب اطلاعات نسبتا کاملی از تاریخچه گروه‌های جهادگرای سلفی اخیر و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به دست می‌آورید و با نظریه‌پردازان اصلی این جریانات و افکارشان آشنا می‌شوید. 
در ادامه سعی می‌کنم خلاصه‌ای از ایده‌های اصلی کتاب بنویسم:

نویسندگان کتاب تقریبا در سراسر کتاب بر جنبه واکنشی ظهور جریانات جهادگرای ضد شیعی تاکید می‌کنند. به این معنا که گسترش جریانات جهادی ضد شیعی نتیجه سرخوردگی سنی‌های عراق از فعالیت سیاسی بود. با گسترش نفوذ ایران در عراق، که آمریکا هم از آن حمایت می‌کرد، و کنارگذاشته شدن سنی‌ها از  عرصه سیاسی عراق، احساسات هویت‌گرایانه سنی تشدید شد. به نظر نویسندگان جذب اهل سنت عراق در سیاست هیچ‌گاه به طور جدی پی‌گیری نشد و این به پایداری جهادگرایی در عراق کمک کرد. این همان شرایطی است که نویسندگان از آن با عنوان بحران سنی یاد می‌کنند. 

گروه داعش از دل این تغییرات شکل گرفت: در ابتدا ابو مصعب الزرقاوی گروهی در عراق تشکیل داد به نام توحید و جهاد. پس از مدتی این گروه با ائتلاف با القاعده، تبدیل به شاخه القاعده عراق شد. دولت اسلامی عراق از دل القاعده عراق سر برآورد. دولت اسلامی که میل به هضم دیگر گروه‌ها به داخل خود داشت، پس از مدتی وارد سوریه شد و اعلام کرد که جبهه النصره به دولت اسلامی پیوسته و دولت اسلامی عراق و شام تشکیل شده است. جهبه النصره که شاخه سوری القاعده بود چنین ادغامی را نپذیرفت. القاعده مرکزی هم داعش را تایید نکرد و از آنها خواست که تنها در عراق فعالیت کنند. اختلافات تنها در مسائل سازمانی و ریاست جهادگران نبود. ریشه‌هایی در استراتژی‌ها و عقاید داشت. 

تاریخی که این کتاب از جهادگرایی روایت می‌کند از دودستگی در اخوان المسلین آغاز می‌شود. شاخه‌ای از اخوان المسلمین به رهبری سید قطب که جهاد و جنگ با دولت‌های مستقر در کشورهای اسلامی را راهبرد خود می‌دانستند، پدران جهادگرایان بعدی بودند. سید قطب دولت‌های ملی یا دست‌نشانده در کشورهای اسلامی را به دلیل دنباله‌روی از ایدئولوژی‌های غربی حکومت‌های جاهلی و کافر می‌دانست.  هدف این جهادگرایان برپایی دولت اسلامی بود. نسل بعدی جهادگرایان (دهه هشتاد و نود میلادی) بر مبارزه در میدان جهانی با دشمن خارجی یعنی شوروی و سپس آمریکا تاکید می‌کردند. نماینده این نسل جهادگران در افغانستان و القاعده بودند. نسل پس از آن‌ها در عراق با گروه ابو مصعب الزرقاوی سر برآوردند. اینان بر مبارزه با دشمن نزدیک تاکید می‌کردند و فرقه‌گرا بودند و با تاثیر پذیری از نوشته‌های کسانی مانند ابوعبدالله المهاجر یا ابوبکر الناجی خشونت زیاد در مبارزات را توجیه می‌کردند.
در واکنش به گسترش قدرت شیعیان در عراق، الزرقاوی آنان را همکاران دشمن کافر (آمریکا) معرفی می‌کرد. رویه‌ای که دولت اسلامی عراق و شام نیز دنبال کرد. بسیاری از سنی‌ها به این رویه اعتراض کردند و  حتی گروهی از شخصیت‌های سلفی جهادگرا با هدف گرفتن عموم شیعه مخالفت کردند.
القاعده در زمان اسامه بن لادن اختلافش را با زرقاوی و دولت اسلامی پنهان میکرد اما در زمان الظواهری و هنگامی که داعش وارد سوریه شد اختلافات بالا گرفت.  القاعده تاکید کرد که فرقه ها از جمله شیعیان هدف مبارزه نیستند و اعلام کرد که دیگر هیچ ارتباطی با داعش ندارد. کار از جنگ در سطح بیانیه ها هم بالاتر رفت و به درگیری نظامی داعش با دیگر گروههای جهادی و ترور شخصیت‌های آنان کشیده شد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.