معرفی کتاب لالایی برای دختر مرده اثر حمیدرضا شاه آبادی

لالایی برای دختر مرده

لالایی برای دختر مرده

3.9
113 نفر |
43 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

211

خواهم خواند

77

ناشر
افق
شابک
9789643695057
تعداد صفحات
156
تاریخ انتشار
1392/2/4

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
چرا گریه می کنی؟
وقتی زهره آن چه را که می دید برای دیگران شرح داد، هیچ  کس حرفش را باور نکرد. زهره این حرف را اولین بار به نزدیک ترین دوستش مینا گفت و بالاخره خبر در تمام شهرک پیچید.
زهره می گفت دختری را می شناسد که موهای خاکستری دارد، دست هایش از آرنج به پایین سوخته و از همه مهم تر صد سال پیش مرده است!

حمیدرضا شاه آبادی در هفده سالگی معلم شد و در کنار کار ادامه ی تحصیل داد و تاریخ خواند. رمان لالایی برای دختر مرده افتخارات بسیاری را از آن او کرد: برنده ی لوح زرین و دیپلم افتخار جشنواره ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اثر ویژه ی شورای کتاب کودک و رمان برگزیده ی جایزه ی شهید غنی پور. این رمان همچنین در سال 2008 در فهرست کتاب های خواندنی کتاب خانه ی مونیخ (کلاغ سفید) قرار گرفت.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به لالایی برای دختر مرده

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به لالایی برای دختر مرده

نمایش همه
لالایی برای دختر مردهمجموعه دروازه مردگان (3 جلدی با قاب)تابوت سرگردان

بهترین کتاب‌های تاریخی فانتزی ایرانی برای نوجوانان

8 کتاب

خیال از دیرگاه با رج به رج جان آدمیان گره خورده و از زمانی که انسان اولین داستان‌ها و افسانه‌ها را در گنجینه‌‌ی تاریخ نهفت پا به جهان واقع گذاشته است! چراکه از همان زمانه‌های دور انسان در کنار نیاز به پناهگاهی که او را از سرما و گرما و خطرات محیطی امنیت ببخشد به پناهگاهی از جنس تخیل نیاز داشت تا او را از جهان واقع که پر از غم و فقدان و اضطراب بود بیرون بکشد و به جهانی دیگر ببرد. در ایران اگرچه فانتزی از دهه‌ی ۱۳۰۰ پا به دنیای ادبیات گذاشته اما به دلیل فقدان زمینه‌های اجتماعی و تقلیدهای خام تا دهه‌ی ۷۰ بروز چندان موفقی نداشت. از اواخر دهه‌ی ۸۰ تا کنون اما روی دیگر سکه نمایان شده و نویسندگان قلم خیال به دست گرفته و ماهرانه در جهان فانتزی رجزخوانی می‌کنند. ژانر فانتزی-تاریخی نیز از این قاعده مستثنی نبود و آثار مهمی را به خود اختصاص داد. متن کامل این معرفی را می‌توانید در مجله‌ی میدان آزادی بخوانید: azsq.ir/mag/ID/2027

145

یادداشت‌ها

          ۴ ستاره
رده سنی: دبیرستان
*****
واقعا بین ۴ و ۵ ستاره مردد بودم. یه ستاره رو هم کم کردم به‌خاطر این که به نظرم مشخص بود که دنبال یه داستان دم دستی بوده که تاریخ رو روایت کنه.
اما امان از داستان... امان از داستان... چقدر انتخاب تلخی بود برای یه کتاب‌خوندن تفننی توی جاده... دو سه جا روضه اوج می گرفت و واقعا کتاب رو می‌بستم و بغض می‌کردم و...
چه‌ها که بر سر این خاک و این مردم نرفته... چه بلاهایی که خودمون به سر خودمون نیاوردیم...
*****
این طور که می‌گویند تخصص آقای شاه‌آبادی بیرون کشیدن قصه از دل حوادث تاریخی است. این کتاب هم دو روایت موازی دارد که یکی تاریخی و واقعی است (حکایت دختران قوچان) و دیگری معاصر و تخیلی از داستان زندگی چند دختر نوجوان هم‌مدرسه‌ای. داستان‌هایی موازی که از طریق یک کتاب و یک روح به هم وصل می‌شوند.

هر دو داستان بی‌نهایت تلخ‌اند به قدری که در حین خوانش تقریبا 2 ساعتهٔ کتاب چند باری کتاب را با بغض بستم تا گریه‌ام نگیرد. هر چند به نظر می‌رسد که شق معاصر داستان صرفا یک داستان دم دستی است تا بهانه‌ای به دست نویسنده برای روایت تاریخ بدهد، با این حال به خاطر موضوع بکر و پرداخت خوب نویسنده کتاب به شدت خواندنی‌ست و اتفاقا دقیقا برای طیف سنی نوجوان نوشته شده است.
*****
موارد لحاظ شده در رده‌بندی:
۱- داستان شدیدا تلخ است.
۲- خودم حس ژانر وحشت نداشتم ولی بعضی از خواننده‌ها کتاب را در این ژانر دسته‌بندی کردند!
۳- یکی از تم‌های اصلی داستان درباره برخی مشکلات دخترهای نوجوان است. چندتایی دختر نوجوان که به خاطر شرایط سخت از خانه فرار می‌کنند هم در داستان دیده می‌شوند. ممکن است از نظر برخی خانواده‌ها به منزله تشویق برای فرار از خانه تلقی شود.
        

6

          خب، آیا واقعا رمان نوجوان بود؟ نمی‌دونم، خیلی پُر و کامل و بالغ بود. یعنی که کاش همه‌ی رمان‌های نوجوان این‌چنین بودن!
این رمان برای من خیلی جالب بود؛ اول چون درگیر یک تحقیق و ماجراجویی جالب می‌کنه آدم رو که مسلماً دوست داری بدونی به چی ختم خواهد شد. دوم چون من از ماجرای دختران قوچان تا به حال هیچ جایی نخوانده بودم و می‌شه گفت واقعا به اطلاعاتم هم اضافه کرد، که این همون چیزی‌ه که از هر کتاب خوب و مفیدی انتظار می‌ره.
مرموز بودن یک سری اتفاقات توی این رمان، این کشش رو در آدم به وجود می‌آورد که بشینی پاش و یک روزه به پایان برسونیش.ولی پایان! کمی برام مبهم بود. درسته ما فهمیدیم که کلیّت ماجرا چی بود، ولی خود داستان برام عجیب تموم شد. نمی‌دونم، شاید فقط من همچین حسی دارم!
و البته اضافه کنم که دلم براشون کباب شد، برای حکیمه و حکیمه‌ها. چقدر تاریخ می‌تونه دردناک باشه.
بخوانیدش که تا هم بهتون اضافه بشه هم درگیر تمام اتفاقات و عجایب و تلخی‌هاش بشین.
        

0

          «ما برای آنکه درست جلو برویم، باید پشت سرمان را بشناسیم.»


حمیدرضا شاه‌آبادی و جهان‌بینی‌اش برای من محترم و دوست‌داشتنی‌اند.
رسالتِ روایت تاریخ و آنچه که بر مردمانِ بی‌صدا در سال‌های دور و نزدیک ایران گذشته است.
دو داستان موازی؛ یکی ماجرای دختران قوچانی (که پیش از خواندن این کتاب از آن بی‌اطلاع بودم) که در دورهٔ قاجار به‌دلیل ظلم حاکم قوچان، پدرهای‌شان ناچار به فروش آنها به سواران ترکمنِ اهل شوروی می‌شده‌اند و دیگری اشاره‌ای به برخی دخترانِ امروز ایران که ممکن است نسخهٔ امروزین دخترکان قوچانی باشند.
کتاب را اصلا مناسب نوجوان متوسطه اول نمی‌دانم. یعنی حتا به نوجوان متوسطه دوم هم سخت پیشنهادش می‌کنم.
ولی حتما به همهٔ پدران، مخصوصا پدران دختردار توصیه‌اش می‌کنم.
در ضمن، رمان ایرانی که پایان‌بندی‌ قَدَر داشته باشد، ستودنی است. و کشیده‌ای که با جملهٔ پایانی کتاب به صورت‌تان می‌نشیند!
کتاب را در نمی‌دانم چندمین ماراتن کتابخوانی حلقه کتاب مبنا خواندم. خداوند ارابابانش را حفظ کند :)
        

33

        گویا زمان قاجاریه، تقریبا اوایل مشروطه، در پی خشکسالی و فشار والی برای چند برابر کردن مالیات، مردم قوچان که از پس مالیات های سنگین برنمی آمده اند، دخترکان سه تا ده ساله ی خود را برای کنیزی به ترکمن ها می فروخته اند. مجلس مشروطه که از این اتفاق مطلع می شود، گروهی 4 نفره را برای تحقیق در این مورد به قوچان می فرستد که البته گروه و گزارشش هیچ وقت به تهران برنمی گردد. 
داستان کتاب در مورد همین اتفاق است. بسیار قوی نوشته شده و شخصیت پردازی محشری دارد.
عالی.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2