بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

آرتور کریستال و 1 نفر دیگر
3.7
77 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

130

خواهم خواند

117

در مراسم اهدای جایز? پن در توصیفش گفتند «آرتور کریستال آشوبگری دوست داشتنی و فتنه گری خودی است.» به نظر می آید کریستال، در قواعد ثابت مقاله نویسی آشوب به پا کرده و «جستار روایی» را چند قدم جلوتر برده است. جستار روایی، نقلِ مضمون است؛ نویسنده اطلاعات و تحلیلِ صرف نمی دهد، روایت خود را از تجربه و لمسِ مضمون در اختیار خواننده می گذارد.کریستال ذهنی زیرک، دقیق و عاری از پیش داوری دارد و این ویژگی ها از او مقاله نویسی ساخته که چه با او موافق باشیم چه نباشیم، نوشته هایش حال مان را خوب می کند.مشاهده گریِ دقیق و سرزندگیِ نوشته هایش به جستار و قالب های عرض? فکر حیاتی نو بخشیده است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

یادداشت‌های مرتبط به فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

            کتابی عالی در زمینۀ تجربۀ زندگی با کتاب‌ها و نقد و نویسندگی.

در بخش‌های آخر کتاب با توجه به اینکه هنوز سنم به سن نویسنده نرسیده و جزو افرادی هستم که اول فیلم دیده‌ام و بعد کتاب خوانده‌ام متوجه شدم واقعا کتاب‌خواندن خیلی دلنشین‌تر از دیدن فیلم همان کتاب است؛ چون عمیق‌تر می‌توان با شخصیت‌ها آشنا شد و خودمان می‌توانیم شخصیت‌ها و فضا را تخیل کنیم.

به‌علاوه اینکه اتفاقا به عنوان فردی که بعد از نوجوانی هیچ باوری به رمان و داستان نداشتم و تنها متون علمی را قبول داشتم، اما بعد متوجه شدم که زبان گفتن همان نکات علمی خیلی مهم است که بعداً توقع داشته باشیم بقیه و مخصوصا افرادی که با آن رشته به صورت تخصصی سروکار ندارند آن را بپذریند، یا اگر بخواهیم روی نوجوانان و کودکان اثر بگذاریم راهش همین ادبیات است، هنوز هم ادبیات داستانی را مفید و موثر می‌دانم. ادبیات همه چیز را ملموس می‌کند و زبان انسان را در گفتار لطیف می‌کند و در ادامه‌اش پذیرش گفتار لطیف از جانب دیگران بیشتر است.
          
لعیا عرب

1402/07/26

            تجربه جذاب و یکمی چالشی!
اولین نکته ای که از این کتاب جذبم کرد این بود که نمیدونستم چیزی وجود داره که نویسنده میتونه با اطلاعاتی و تجربیاتی که داره یک جور نقطه نظر از خودش ارائه بده ، و این کار جذاب یک جور سبک باشه ؛ که خب این برام خیلی جالب بود!
و این کتاب اولین جستاری بود که من خوندم(نتیجهٔ همراه شدن با گروه همخوانی که ازشون خیلی ممنونم!).
پنج جستار مفید و پربار که تو هر کدوم اطلاعات و مطالبی رو میگفت که یا اکثرا از بیان کردنشون ترس داریم یا بهشون حتی فکر نکردیم ؛ به شخصه برای من پنجره های زیادی رو باز کرد و تونستم به کمکش دید وسیع تری داشته باشم!
تو بعضی از جاها بخاطر حجم اطلاعات درباره نویسنده ها و آثارشون ؛  یکجور پراکندگی در کتاب ایجاد میشد که یکمی گیج کننده بود و اذیت میکرد ولی میشد به عنوان نکته مثبت هم ازش استفاده کرد(معرفی نویسنده ها و کتاب های خوب!).
در کل این کتاب باعث شد که با یه سبک کاملا جدید آشنا شم و بخوام از این نوع کتاب ها بیشتر بخونم!
پ.ن۱ : با این همه معرفی کتاب چه کنم!
پ.ن۲ : حرکتی که نشر اطراف در اول کتاب در رابطه با توضیح جستار و معرفی مترجم و نویسنده زد خیلی باحال بود.
          
            پدرم می‌گفت تو نویسنده شده‌ای که مجبور نباشی کار کنی. بیشتر نویسنده‌ها در برابر این اتّهام با بدخلقی می‌گویند: مگر نوشتن کار نیست؟ امّا حرف پدرم پُر بی‌راه نبود.

در طول دورۀ نویسندگی خلّاق، چند بار به استادیار گفته بودم که علاقه به کتاب‌های معمّایی-پلیسی دارم و ایشان لطف کردند و این کتاب را به‌علّت یکی از جستارهایش که دربارۀ داستان‌های جنایی و هیجان‌انگیز است، به من معرّفی کردند. نخستین تجربۀ من دربارۀ «جستار» بود و به یاد ندارم که پیش از این، چیزی به نامِ جُستار مطالعه کرده باشم و اگر مطالعه کرده باشم، به یاد ندارم.
کتاب شامل پنج جستار از یک جستارنویس معروف آمریکایی است که تجربۀ طولانی‌مدّتی از خواندن و نوشتن دارد. قبل از ورود به نوشته‌های ایشان، توصیه می‌کنم حتماً پیش‌گفتار و سخن مترجم خوانده شود، سپس به صفحۀ ۱۱۸ مراجعه شود. در این صفحه، سه اصطلاح توضیح داده شده، که به نظر می‌رسد قبل از مطالعۀ جستارهای آرتور کریستال، خوب است از معنای آن‌ها اطّلاع داشته باشیم: مقاله؛ جستار؛ جستار روایی.
همان‌گونه که در سخن مترجم ذکر شده، جستار شامل عقاید شخصی نویسنده است و طبعاً جستارهای روایی این کتاب شاملِ عقاید شخصیِ آرتور کریستال است و نویسنده نیز در این جستارها در پیِ استفاده از منابع علمی و دانشی برای اثبات آن‌ها نیست (چنین کاری، رسالت مقالات علمی است). از آنجا که نوشته‌ها عقاید شخصی کریستال هستند، ممکن است ما با بعضی از آن‌ها موافق نباشیم؛ مانند اظهار نظر دربارۀ تنبلی (جستار اوّل) یا ارزش داستان‌های ژانر (جستار دوم) یا نظرهای دیگر. با اینکه من نیز نمی‌توانم بگویم همۀ محتوای این کتاب را تأیید می‌کنم، فکر می‌کنم می‌توانم بگویم برای جستار خوانی، تجربۀ جالبی بود.
در بعضی از جستارها (مانند جستار چهارم) متن برایم کمی سنگین بود و در هنگام مطالعه، دشواری بسیاری احساس کردم و نمی‌دانم ناشی از سنگین بودن موضوع جستار بود یا ناشی از ترجمه.
ارجاعات و استنادهای متن به این شیوه در کتاب درج شده‌اند که در پایان یادداشت درج شده‌اند و این کمی برای من سخت بود که در هنگام مطالعۀ متن، برای یک یا چند ارجاع، به پایان یادداشت رجوع کنم و فکر می‌کنم اگر به شیوۀ پاورقی وارد می‌شدند، مطالعهْ راحت‌تر بود.
          
            فقط روزهایی که می‌نویسم شامل پنج جستار از آرتور کریستال دربارۀ نوشتن و خواندن است. کتاب با توضیحات مترجم درمورد کم‌نام‌ونشانی نویسنده آغاز می‌شود. البته کم‌نامی که نه؛ چون نام کریستال به‌عنوان جستارنویس، فیلمنامه‌نویس و ویراستار شناخته‌شده است و او توانسته در سال 2010 جایزۀ بهترین جستارنویس سال را در آمریکا به دست بیاورد. اما کم‌نشانی چرا؛ چون همان طور که مترجم می‌گوید، حتی اطلاعات تاریخ تولد آرتور کریستال نیز در دسترس نیست. مجموعه‌جستارهای کتاب هم پیوستگی مطلوبی دارند، هم کوتاه و خوش‌خوان‌اند؛ فقط می‌ماند پاورقی‌ها که برای خواندن هرکدام باید یک سفر چندین‌وچندصفحه‌ای به آخر هر جستار داشته باشی و به‌احتمال زیاد در همان جستار دوم یا سوم از پا خواهی افتاد و بی‌خیال دقیق خواندنشان می‌شوی. 
زبان آرتور کریستال، همراه‌کننده و البته شیطنت‌آمیز است. همراه‌کننده به این دلیل که وقتی از نویسندگی حرف می‌زند، حتی اگر کلامش گزنده باشد و یک جورهایی بیفتد به جان نویسندگان، باز هم می‌توانی حس کنی که او قرار نیست چیزی را از ریشه و بیخ‌وبُن بَرکَنَد و برعکس، قصد دارد پیش‌فرض‌های غلط رایج را به چالش بکشد تا بلکه نویسندگان بتوانند در برابر این پیش‌فرض‌ها نفس راحتی بکشند. 
اما جنبۀ شیطنت‌آمیز کریستال نیز در کنایه‌های پرتکرار او در گوشه‌وکنار متن‌ها به چشم می‌آید. از همان خطوط ابتدایی جستار اول، مخاطب با کنایه‌های کریستال روبه‌رو می‌شود؛ جایی که او در توصیف وضعیت بد مالی‌اش و برای تأکید بر اینکه اگرچه قرار است درمورد ارتباط نویسندگی و بی‌پولی حرف بزند اما اوضاع او از این هم بدتر است، می‌گوید: «نویسنده‌بودن فقط بخشی از این کارنامۀ اقتصادی اسفناک را توجیه می‌کند». 
جستار سوم کتاب با عنوان «وقتی نویسنده حرف می‌زند» و زیرعنوان «چرا بهتر است خالقان متون محبوبمان را نبینیم»، نمونۀ خوبی برای درک همراه‌کنندگی و شیطنت زبان کریستال است. بازیگوشی آرتور کریستال در همان انتخاب موضوع و عنوان متن مشخص است. «وقتی نویسنده حرف می‌زند» ابتدا عنوان باشکوهی به نظر می‌رسد و این انتظار را به وجود می‌آورد که قرار است چند صفحه‌ای دربارۀ اتفاقات شگفت‌ای بخوانیم که با حرف زدن نویسندگان رخ می‌دهد؛ اما کریستال با زیرعنوان جالب خود، نظرش را صریح و صادقانه بیان می‌کند: «شاید بهتر باشد نویسندگان حرف نزنند»! البته که از نظر من، این زیرعنوان، عنوانش را باشکوه‌تر هم می‌کند. 
در دل جستار نیز وقتی نظرش را شرح می‌دهد، می‌بینیم که خیلی بی‌راه هم نگفته است و این‌گونه است که مخاطب رفته‌رفته درک می‌کند که مفاهیم مرکزی مورد بحث کریستال، همان مفاهیم آشنایی هستند که شاید خود نیز بارها در ذهن مرور کرده یا با آن مواجه شده باشد. 
در نهایت، احتمالش کم است که کتاب فقط روزهایی که می‌نویسم را بخوانید و دلتان نخواهد سری هم به دیگر مجموعه‌جستارهای نشر اطراف بزنید؛ اتفاقی که جذابیت قالب جستار روایی نقش بسیار زیادی در آن دارد.
          
            و این هم اولین تجربه‌ی خوندنِ «جُستار روایی» (و کلاً جُستار).
‌
جُستار روایی چی هست؟
اولاً این‌که داستان محسوب نمی‌شه، یعنی غیرداستانیه، ولی یه‌جورایی می‌تونیم ساختارهای داستانی یا یه سری «روایت‌هایی» رو توی متن ببینیم.
‌
و کلاً هدف نویسنده از نوشتن جُستار روایی اینه که در مورد یه موضوعِ واقعیِ «خیلی خیلی خاص و مشخص» دیدگاه شخصی‌اش رو بیان کنه و برای این کار، از یه زبان نسبتاً طنزآمیز و داستانی بهره می‌گیره.
‌
حالا این کتاب شامل یه سری جُستارهای روایی در مورد خوندن و نوشتن می‌شد.
که یعنی فقط برای افرادی جالب خواهد بود که به نوشتن و خوندن علاقه‌ی زیادی دارن. وگرنه ممکنه خیلی هم براشون جالب نباشه.
 
‌
موضوعات «خیلی خاص» این کتاب شامل این موارد می‌شد که مثلاً:
‌
-چرا بعضی «نویسنده‌ها» فقط توی فکرِ نوشتن هستن ولی هیچ‌وقت واقعاً نمی‌رن که چیزی بنویسن؟ این تنبلی از کجا می‌آد؟
‌
-آیا خوندن ادبیات ژانری و کلاً ادبیاتی که هدفش صرفاً سرگرم کردن مخاطبه، کار عبث و بیهوده‌ایه و باید فقط ادبیات فاخر و درست‌حسابی بخونیم؟
‌
-چرا نویسنده‌ها توی دنیای واقعی این‌قدر آدم‌های معمولی‌ای به نظر می‌آن و معمولاً ناامیدمون می‌کنن؟
‌
-چرا بعد از بیست سال کتاب خوندن یا بیشتر، کم‌کم همه‌ی کتاب‌ها به نظرمون تکراری میان و علاقه‌مون به کتاب‌ها کم‌رنگ می‌شه؟
‌
و...

در کل برای من خیلی جالب بود و دوستش داشتم :)~
چیزِ متفاوت و جدیدی بود و شبیه‌ش رو نخونده بودم.
‌و خیلی از موضوعات کتاب هم قبلاً برای خودم سؤال شده بود و جالب بود که در موردشون می‌خوندم.
‌
نکته‌ی نهایی: هر جُستار حدود ۱۰، ۲۰ صفحه بیشتر نیست و می‌شه سریع خوندنش.
‌‌
پی‌نوشت: نیم‌ستاره بابت یکی از جُستارها که کمتر باهاش ارتباط برقرار کردم، کم کردم.