یادداشت سبحان افشار

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن
        فقط روزهایی که می‌نویسم شامل پنج جستار از آرتور کریستال دربارۀ نوشتن و خواندن است. کتاب با توضیحات مترجم درمورد کم‌نام‌ونشانی نویسنده آغاز می‌شود. البته کم‌نامی که نه؛ چون نام کریستال به‌عنوان جستارنویس، فیلمنامه‌نویس و ویراستار شناخته‌شده است و او توانسته در سال 2010 جایزۀ بهترین جستارنویس سال را در آمریکا به دست بیاورد. اما کم‌نشانی چرا؛ چون همان طور که مترجم می‌گوید، حتی اطلاعات تاریخ تولد آرتور کریستال نیز در دسترس نیست. مجموعه‌جستارهای کتاب هم پیوستگی مطلوبی دارند، هم کوتاه و خوش‌خوان‌اند؛ فقط می‌ماند پاورقی‌ها که برای خواندن هرکدام باید یک سفر چندین‌وچندصفحه‌ای به آخر هر جستار داشته باشی و به‌احتمال زیاد در همان جستار دوم یا سوم از پا خواهی افتاد و بی‌خیال دقیق خواندنشان می‌شوی. 
زبان آرتور کریستال، همراه‌کننده و البته شیطنت‌آمیز است. همراه‌کننده به این دلیل که وقتی از نویسندگی حرف می‌زند، حتی اگر کلامش گزنده باشد و یک جورهایی بیفتد به جان نویسندگان، باز هم می‌توانی حس کنی که او قرار نیست چیزی را از ریشه و بیخ‌وبُن بَرکَنَد و برعکس، قصد دارد پیش‌فرض‌های غلط رایج را به چالش بکشد تا بلکه نویسندگان بتوانند در برابر این پیش‌فرض‌ها نفس راحتی بکشند. 
اما جنبۀ شیطنت‌آمیز کریستال نیز در کنایه‌های پرتکرار او در گوشه‌وکنار متن‌ها به چشم می‌آید. از همان خطوط ابتدایی جستار اول، مخاطب با کنایه‌های کریستال روبه‌رو می‌شود؛ جایی که او در توصیف وضعیت بد مالی‌اش و برای تأکید بر اینکه اگرچه قرار است درمورد ارتباط نویسندگی و بی‌پولی حرف بزند اما اوضاع او از این هم بدتر است، می‌گوید: «نویسنده‌بودن فقط بخشی از این کارنامۀ اقتصادی اسفناک را توجیه می‌کند». 
جستار سوم کتاب با عنوان «وقتی نویسنده حرف می‌زند» و زیرعنوان «چرا بهتر است خالقان متون محبوبمان را نبینیم»، نمونۀ خوبی برای درک همراه‌کنندگی و شیطنت زبان کریستال است. بازیگوشی آرتور کریستال در همان انتخاب موضوع و عنوان متن مشخص است. «وقتی نویسنده حرف می‌زند» ابتدا عنوان باشکوهی به نظر می‌رسد و این انتظار را به وجود می‌آورد که قرار است چند صفحه‌ای دربارۀ اتفاقات شگفت‌ای بخوانیم که با حرف زدن نویسندگان رخ می‌دهد؛ اما کریستال با زیرعنوان جالب خود، نظرش را صریح و صادقانه بیان می‌کند: «شاید بهتر باشد نویسندگان حرف نزنند»! البته که از نظر من، این زیرعنوان، عنوانش را باشکوه‌تر هم می‌کند. 
در دل جستار نیز وقتی نظرش را شرح می‌دهد، می‌بینیم که خیلی بی‌راه هم نگفته است و این‌گونه است که مخاطب رفته‌رفته درک می‌کند که مفاهیم مرکزی مورد بحث کریستال، همان مفاهیم آشنایی هستند که شاید خود نیز بارها در ذهن مرور کرده یا با آن مواجه شده باشد. 
در نهایت، احتمالش کم است که کتاب فقط روزهایی که می‌نویسم را بخوانید و دلتان نخواهد سری هم به دیگر مجموعه‌جستارهای نشر اطراف بزنید؛ اتفاقی که جذابیت قالب جستار روایی نقش بسیار زیادی در آن دارد.
      

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.