یادداشت امیرمحمد حبیب پوریان

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن
« چه اتفاق
        « چه اتفاقی افتاد؟ که بر سر آن همه ظرفیت و توانایی اتصال به کتاب‌ها و ادراک قابلیت‌هایشان  نیستی و بی علاقگی پدید آمد؟» 
چون « افسوس که جسم انسان غم انگیز است، باید به روح پرداخت اما چه کنم که همه کتاب‌ها را خوانده‌ام» 
« البته که نخوانده او  کتاب نمی‌خواند می‌خواهد اما نمی‌تواند اما  مگر خواستن توانستن نبود.؟» 
جواب در ان زمانی است که  دیگر درد ها، حس‌ها، عاطفه‌ها، نفرت‌ها و کین‌ها، حب‌ها و مهربانی‌ها، نمایان شود، دیگر کسی به فکر خواندن نمایشنامه نیست، می‌تواند با یک کنترل تمام نمایشنامه‌ای را که ۱۰۰۰ صفحه است با صرف ۳ ساعت وقت ببیند، یا عشقی را که لیلی به مجنون دارد، در نت فیلیکس یا فیلیمو،  با یک سریال ترکی،  ببیند و تجربه کند و درک کند،  کاری که با کتاب نیاز به تصور دارد،  و سرانجام مغز داغ می کند و به خواب می روید،  یا اینکه خیلی بیشتر وقت می برد،،،،، اصلاً خواندن چیست وقتی دیدم وجود دارد؟ که دیدن را هم عقل عاقلی و صرف کردن وقت کم را هر انسان شاغلی بیشتر می‌پسندد اما این فقط یک  جستار کتاب به نام( چرا دیگر کتاب نمی‌خوانم) است. که البته برای دلایل دیگرش،  حتما بخوانید که خالی از لطف نیست، 

بگذارید بگویم که (آنکه حرف می‌زند همان نیست که می‌نویسد و آنکه می نویسد همان نیست که است) این فصل هم جستار ( وقتی نویسنده حرف می زند) است،  که جستار جالب و البته مهم برای مسابقاتی است که در کنار نوشتن، خواندن را قرار می دهند،  
« نویسنده‌ها استاد رنجند و رنج را به بقیه می‌سپارند»  فرازی مهم از جستار ( زندگی و نویسندگی) 
و اما جستار ( لذت گناه الود) که بی ربط به جستار اخر یعنی همان ( چرا کتاب نمی خوانم؟)  نیست ( که در بالا ذکر شده)، توصیه می کنم بعد لذت گناه الود،  چرا کتاب نمی خوانم را بخوانید، و بعد سراغ زندگی و نویسندگی بروید،،،،، 
و  در نقد هم،  با پی نوشت های زیاد گیج کننده اش،  کمی مشکل داشتم،  اما متن روان و خوب،  و البته پسندیدن جستار ها،  
نشان می دهد که ارزش خواندن را دارد، 

      
61

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.