یادداشتهای ریحانه نوری (42) ریحانه نوری 1404/5/20 آرزوی بزرگ یک ابر کوچک تام لیچتنهلد 4.3 12 تصویرها و پرداخت داستان خیلی بانمک و گوگولی بود:) مهم نیست چقدر کوچولو موچولو باشی مهم اینه بدونی هر کس برای یک رسالت و کاری ساخته شده که باید پیداش کنه. 0 2 ریحانه نوری 1404/5/18 قرمز قرمز قرمز والری گورباچف 3.5 8 ایده کتاب جالب بود. حل یک معما و رسیدن به جواب میتونه خیلی برای بچه ها جالب باشه. حالا جواب چیه؟ میشه بارش فکری کرد و یه عالمه جواب پیدا کرد تا به پاسخ رسید. 0 0 ریحانه نوری 1404/5/15 روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل برانون تامس 3.9 7 کتاب خوبی برای شناخت روایت و پژوهش تو این حوزه است. فصل های اولش برای من مفید تر بود. ترجمه خوبی داشت و متن روانی داشت. 0 0 ریحانه نوری 1404/5/13 لهجهها اهلی نمیشوند خالد مطاوع 4.1 38 از آخرین روایت شروع کردم به اول بعد سخن مترجم و بعد هم سخن ناشر. تجربه جالبی بود چون وقتی سخن ناشر و مترجم را میخواندم ذهنم ارجاع پیدا میکرد به تک تک جستارهایی که خوانده بودم. راستش ناداستان های ترجمه کمتر به دلم میشینه چون فکر میکنم خوندن ناداستان تجربه ی حس: عه منم همینطور یا آینده نگری و یا کاتارسیس ارسطو باشه و این نیاز به نزدیکی فرهنگی و احساس همدلی با نویسنده داره. شاید تو خیلی از جستارهای ترجمه اگر من اون آهنگ، فیلم، مکان و یا حتی طعم غذا رو تجربه کرده باشم احساس خیلی نزدیک تری به متن پیدا کنم و منظور نویسنده رو بهتر بفهمم. (چیزی که تو داستان های ترجمه کمتر بهش نیاز پیدا میشه تا ناداستان) . خلاصه از این کتاب بیشتر از همه جستارهای مربوط به نویسنده های فلسطینی به خصوص روایت " فراموش کرده بودم چقدر کوچک است" رو دوست داشتم. تو این جستار فلسطین، فلسطین مظلوم و رنج دیده نبود. تو فلسطین زندگی جریان داشت. مادربزرگی داشت که مثل همه مادربزرگ ها بامزه و مهربون بود. دور هم غذا میخوردند، مهمانی میرفتند، بچه ها بازی میکردند و البته از دشمنی مشترک حرف میزدند. این جستار تجربه جدیدی از برخورد با این کشور بود... 0 37 ریحانه نوری 1404/5/12 سنگی نشستهبود ساکت و آرام رضی هیرمندی 4.2 8 داستانی فلسفی با جملات کوتاه و پیامی عمیق که بزرگ ترها را هم به فکر فرو میبرد. از این داستان ها که باید یک کتاب کار و یک عالمه سوال و جواب کنارش داشته باشی تا بعد از خواندن کتاب درباره اش بحث کنید. با خواندنش یاد داستان فیل در تاریکی مولانا افتادم که یکی از نتیجه هایش این بود که هر کس از زاویه خودش به مسائل نگاه میکند و هیچ کس هم اشتباه نمیکند. اگر بعدش با کودک درباره مفهوم آن گفت و گو میکنید، کتاب خیلی خوبی است. اگرنه ممکن است برای بچه ها کمی بی معنی باشد! 0 5 ریحانه نوری 1404/5/6 قلبی بزرگ تر از جهان (با CD) (برگزیده داستان صلح 2010) (تصویرگر مهکامه شعبانی) عرفان نظر آهاری 4.1 5 داستان، برگزیده داستان صلحه اما از جنگ چیزی گفته؟ نه نویسنده از "انسان" گفته و از قلبی که اگر به بزرگی جهان باشه دیگه جایی برای جنگ نمیمونه. نویسنده از صلح و جنگ درونی میگه که: تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز... حالا اگر هر کس چراغ خودش رو روشن کنه جایی برای جنگ و تاریکی نمیمونه و صلح از درون ما و از دوست داشتن خودمون شروع میشه و به دیگری میرسه و دیگرها جهانی میشن و قلب ما هم به بزرگی جهان . تصویرها عالی بودند، عالی. و البته فکر میکنم برای مخاطب کودک شاید یکم نامفهوم باشه اما برای من بزرگسال خیلی لطیف بود. جای کتاب های خانم نظرآهاری در بی نهایت َطاقچه خالی بود که خداروشکر تا حدودی پر شد:) 0 8 ریحانه نوری 1404/5/6 کرگدن ها هم عاشق می شوند عرفان نظرآهاری 4.4 19 مثل کتاب های دیگه خانم نظر آهاری لطیف و شاعرانه و حال خوب کن. عشق و دوست داشتن مفهمویه که بین آثار کودک و نوجوان کمی مغفول مونده و چه چیزی بهتر از این مفهوم برای نوشتن... 0 6 ریحانه نوری 1404/5/1 چروکس کله غازی: داستانی درباره ی تنهایی، ته نشینی و موز متیوگری گوبلر 4.3 17 خیلی دوست داشتنی و با نمک بود. و البته همه ما چروکس کله غازی هستیم. 0 7 ریحانه نوری 1404/4/31 روزی که مداد شمعی ها دست از کار کشیدند درو دیوالت 4.6 19 در مطب دکتر و در هوای 42 درجه خواندن این کتاب فقط میتوانست لبخند به روی لبم بیاورد. خیلی بامزه و خنده دار بود. هم عکس ها و هم متن. کتاب های نامه ای خیلی حال خوب کن اند و این کتاب هم تو لیست کتاب های نامه ای من رفت. 0 2 ریحانه نوری 1404/4/28 از طرف فرزند کوچک شما؛ این بار فرزندان از پدر و مادر روایت می کنند فاطمه لیالی 3.9 32 من این کتاب رو با یک طرح جلد و دبیر مجموعه دیگه خوندم!! یکی از ضعف های اینجور کتاب ها اینه که هم روایت عالی دارند و هم ضعیف و خب خوندن همه روایت ها برای پیدا کردن اون روایت و تجربه عالی ارزشش رو داره. راستش یه دلیل اینکه این کتاب رو مثلا کمتر از کتاب آن سوگ پسندیدم این بود که موضوعش کلی بود و زوایه کمتر مشخصی داشت و همین کلی بودن و پراکندگی شاید باعث ضعف کتاب، نسبت به کتاب های دیگه این مجموعه شده بود. و یه دلیل دیگه اش به نظرم اینه که نوشتن روایت های ناب مصائب فرزند بودن شجاعت زیادی میخواد. روایت های عموی چهارم، مشتری، فرزند بی فرود و من مادر نیستم رو از همه بیشتر دوست داشتم. 0 9 ریحانه نوری 1404/4/27 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 به پیشنهاد دوستم خواندم. راستش چندان دوستش نداشتم و به جز دو سه مورد ما بقی برایم خیلی معمولی بود. بیشتر شبیه محتوای مجازی در کانال ها و وبلاگ ها بود و به قول نویسنده بیشتر برای حال خوب آدم ها چاپ شده بود!! نوشته هایی که پیام آشکار دارند را خیلی دوست ندارم. بگذارید خودمان بفهمیم... 0 3 ریحانه نوری 1404/4/15 فتح خون سید مرتضی آوینی 4.7 108 فتح خون روایتی از دل تاریخ اما گره خورده به آینده است. نویسنده در حین روایتگری، آینه دست گرفته تا خودمان را در بند هر زمان و مکان که هستیم بار دیگر ببینیم. فتح خون فقط روایت عاشورا سال 61 نیست روایت گر انسان در عاشورای خویش است. قلم نویسنده در این کتاب خوش خوان است و به جان کتاب نشسته است. لقمه ای کوچک مناسب ایام محرم برای آنهایی که دلشان بند کاغذها هم هست. 0 26 ریحانه نوری 1404/4/12 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 34 شش تک نگاری درباره دیدن وزیستن کتاب واقعیت های زندگی بود از تمام چیزی هایی که ما شاید تجربه کردیم تک نگاری هایی از زندگی خود نویسنده و از حرفه اش یعنی عکاسی. نویسنده کار و زندگی اش را به هم گره زده و حقیقت های زندگی را از لابه لای عکاسی بیرون کشیده. او از فراموشی گفته، از خیال، سکوت و لذت و ما آدم ها دوست داریم چیزهایی که حسشون کردیم و تجربشون کردیم رو یکی برامون بنویسه و از خوندنش و رسیدن به لحظه عاااا... منم همینطور لذت ببریم. نویسنده خیلی بی پروا خودش رو رها کرده. خیلی رها و همینه که تو دوست داری کتاب رو ادامه بدی و داستانش رو بشنوی. 0 6 ریحانه نوری 1404/4/12 آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز معصومه صفایی راد 3.8 32 سفرنامه و عکس های به کوبا به همراه سفرنامه الکساندر دوما کتاب، سفرنامه نویسنده در دهه محرم به کوباست. نویسنده در این ایام به غیر از دیدن مکان های مختلف به دنبال فرهنگ محرم و جستارهایی در این باره است. کار جالب نویسنده استفاده از سفرنامه قاجری در متن کتاب است که به خوبی به مقایسه این دو دوره پرداخته است. زاویه دید سفر با توجه به ایامی که این سفر انجام شده ایده تازه ای هست که تو سفرنامه های بعد این نویسنده هم تکرار شده. 0 8 ریحانه نوری 1404/4/11 ادبیات تطبیقی کودکان ایمر اسالیوان 0.0 1 کتاب برای کسانی که کار پژوهشی برای کودک و نوجوان انجام میدهند خیلی مفید است. به خصوص پژوهش درباره کتاب های ترجمه شده. تنها نکته ترجمه اینگونه کتاب های پژوهشی است که چندان چنگی به دل نمیزند و آن را سخت خوان تر میکند. البته این کتاب نسب به کتاب های دیگر این حوزه ترجمه خیلی روانی داشت. 0 2 ریحانه نوری 1404/4/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 87 نا از ما میگوید. از کدخدای ملت؛ کسی که به دنبال ما شدن ما بود. کتاب که تمام شد در بهتی بزرگ رفتم از اینکه چقدر دورافتاده و غریب. جایی میگوید سرنوشت من مثل غریبی مسلم در کوفه است و چقدر عراق شهر نا امنی است برای دل بستن. چهل و اندی سال خیلی کم است برای این همه عالم بودن، این همه مبتکر بودن در عرصه دین، این همه کتاب نوشتن و زندگی با این برکت که حتی کسی که میخواهد او را دستگیر کند میگوید حیف کسی مثل شما که زیر خاک رود. سید در آخرین دیدار با دخترش میگوید این بذر اگر بیست سال بعد به بار بنشیند برای من کافیست و اگر خون من مردم را بیدار کند من به آن راضیم. وقتی کتاب را مطالعه میکردم خیلی در فکرم پرسه میزد. انگار تاثیر خود سید بود که میگفت اصل مطالعه فکر کردن است اگر فکر نکنید و فقط بخوانید ذهنتان محدود میشود و نمیتوانید نوآور باشید. اما قلم، نویسنده فقط روایت میکند آن هم در هم ریخته آن هم نه چندان روشن. اما خوب است. چرا؟ چون در 200 صفحه زندگی چهل ساله انسان صد ساله ای را میگوید که تو هیچ اطلاعی از آن در دست نداری و سر آخر با زندگی آن آشنا میشوی. طراحی گرافیک، رنگ و فونت قلم، اسم کتاب، عکس های هر فصل از نوآوری ها و جذابیت کتاب است. بیست و ششم آذر ماه هزارو چهارصد ویک 0 2 ریحانه نوری 1404/4/11 من صندلی نیستم راس بوراک 4.0 28 شاید بیش از 20 بار برای بچه های فامیل خوانده باشمش. و البته بیش از 19 بارش فقط برای یک بچه بوده:) تصویر های جذاب، ایده نو، طنز متن، نوشته های کوتاه و قابل فهم نتیجه گیری پایانی و رفت و برگشتی آخر کتاب همه باعث جذابیت این کتاب شده اند. کتاب میگوید حرفت را بزن بچه و با صدای بلند از خودت بگو... 0 3 ریحانه نوری 1404/4/11 کور سرخی عالیه عطایی 4.1 68 اسمش کور سرخی است روایت هایی از جان و جنگ همان صفحه اول را که باز کردم بلند گفتم چه قشنگ. دوستم گفت چی چه قشنگ؟ گفتم: «نوشته مرا با سنگ پیمانی است با هم طاقتی» او هم تایید کرد. نویسنده خیلی خوب همراهت میکند و با خودش میبردت در دنیای خودش یعنی دنیای جان و جنگ. من آن لحظه که دندان های پدرش دست او را میفشرد واقعا دردم گرفت و بلند آه کشیدم. ماجرای عقرب های خارجی که نمیفهمیم و خودمان را جایش نیش میزنیم. داغ پسرعمو و رویای از آستین بیرون زده خیلی به جان مینشست. داستان خاله انار و زبانی که برای حق گویی، برای تربیت و خیلی چیزهای دیگر بریده شد. نویسنده خیلی خوب بلد است تو را همراه کند هر چند اگر درد او درد تو نباشد باز هم میفهمی اش. کورسرخی به کسانی برمیگردد که خون های ریخته شده و ظلم های کرده را نمیبینند و چشم هاشان از این همه خون کور شده. پ. ن: این یادداشت را سه سال پیش نوشتم و کتاب را از دوستم امانت گرفته بودم. اما آنقدر دوستش داشتم که باز برای خودم خریدم و بار دیگر اگر خواندم شاید یادداشت جدیدتری برایش نوشتم. 0 26 ریحانه نوری 1404/4/10 وقتی دلی محمدحسن شهسواری 4.1 46 نوجوان که بودم که این کتاب رو خوندم و خیلی دوستش داشتم. چیزی که یادمه و برای من خیلی جالب بود بعد انسانی و اخلاقی شخصیت های داستان بود که من رو تا مدت ها تحت تاثیر قرار داده بود. 0 2 ریحانه نوری 1404/4/8 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 165 (جای خای سلوچ؛ سوگی رنج آور برای جای خالی کسی که نیست) سوگ در معنای فقدان به هر نوع از دست دادنی تعبیر میشود حتی اگر این از دست دادن از جنس مرگ نباشد. جای خالی سلوچ داستانی است که از دست دادنی از جنس سوگ عزیز را روایت میکند با این تفاوت که سلوچ نمرده است. آنچه که داستان را شکل میدهد در پی همین از دست دادن و ترک کردن است. رفتن سلوچ گره اصلی داستان است که سبب اتفاقات تلخ و رنج های آینده میشود. با رفتن سلوچ آن حس تعلقی که در مرگان نسبت به سلوچ وجود داشت سر باز میکند. مرگان که تا آن زمان شاید رابطه فراموش شده ای با همسرش داشت با رفتن او جای خالی او را حس میکند و این فقدان سبب رنجش های روحی ای میشود که با سختی های زندگی در جامعه مردسالار، فقر، بی عدالتی و... همراه شده و آن را تشدید میکند. مرگان همواره سعی میکند درد و رنج ناشی از فقدان را بروز ندهد و اما در باطن از این درد گذر نکرده و گاه این درد به صورت خشمی است که بر سر فرزندان خود به خصوص عباس یا مردهای دیگر خالی میکند. سه فرزند او یعنی عباس، ابروا و هاجر واکنش های متفاوتی در برابر این سوگ از خود نشان میدهند. داستان با فصل های سال پیش میرود و گذر از این فصل ها با توجه به ویژگی هایی که دارند معنادار است. خانواده سلوچ با گذر از یک دوره سعی در تغییر زندگی خود و انطباق زندگی با شرایط جدید بدون حضور سلوچ را دارند. ازدواج هاجر، تغییر شغل ابروا و عباس و کارهایی که نشان از امید و سرزندگی دارد؛ نشانه هایی است که نشان میدهد این خانواده میخواهد خود را با شرایط جدید وفق بدهد. امیدواری به آینده نشانه ای است برای تغییر شرایط موجود از طرف مرگان و بچه های سلوچ حتی اگر گذشته بسیار سخت و رنج آور بوده است جای خالی سلوچ ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی دارد که دولت آبادی هنرمندانه همه این تعابیر را فقط با رفتن سلوچ برای ما روایت کرده است. روایتی که فقدان و احساس تعلق به فرد از دست رفته در آن شخصیت های داستان را از نظر روان شناختی تحت تاثیر قرار داده است. 0 4