معرفی کتاب آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز اثر معصومه صفایی راد

آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز

آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز

3.7
50 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

87

خواهم خواند

46

شابک
9786226837682
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز، نویسنده معصومه صفایی راد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز

نمایش همه
خون‌آورد؛ گفتگوی سید علی خامنه‌ای، مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی درباره قیام و انقلاب امام حسین علیه السلامرهنامه؛ اسلام ناب و اسلام آمریکاییرهنامه؛ غرب شناسی

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۴📚

35 کتاب

من از اون دسته آدم هایی هستم که اگه نمایشگاه نرم بی تعارف تابستونم نمی گذره🤗 متاسفانه ۴ تا از کتاب هام تو بهخوان نبود هارداسان از سوره مهر طهورا از معارف دختری که به دالان تاریخ افتاد از کتابستان معرفت و اینجا بدون تو نوشته همسر شهید بلباسی از نشر شهید کاظمی نشرهایی که رفتم و خرید کردم: ۱.انقلاب اسلامی (۱ تا ۴) ۲.مکتب حاج قاسم ۳.نشر شهید کاظمی (۵ تا ۱۳) ۴.سوره مهر (۱۴ و ۱۵) ۵.کتابستان معرفت (۱۶ تا ۲۰) ۶.معارف (۲۱) ۷.عهدمانا (۲۲ تا ۳۱) ۸.سایان ۹.حماسه یاران(۳۲ تا ۳۴) ۱۰. به نشر(۳۵) پ.ن:صبح ها خلوت تره. ما ۱۰ رفتیم و حدودا تا ۲ اونجا بودیم با اینکه ۴ ساعت نمایشگاه بودم احساس می کنم درست نگشتم از بس که بزرگه! خیلی دوست دارم یه بار برم بخش بین الملل رو فقط سر بزنم.🗺 خود شبستان رو هم کامل نرسیدیم. بعضی از غرفه ها مثل مهرستان و حماسه یاران و روایت فتح...(ولی از حماسه یاران به صورت مجازی خرید کردم) یکسری کتاب هم از بخش مجازی گرفتم و یا گفتم برام بگیرن

7

یادداشت‌ها

          خانم معصومه صفایی راد سفرنامه کامل و جامعی نوشته بودند از باکوی آذربایجان. همان اول کتاب با این واقعیت رو به رو شدم که سفرنامه نوشتن نسبت به قدیم کلی توفیر کرده و الانه قبل از سفر رفتن باید اینترنتی زیر و بم مقصد و کوچه پس کوچه های شهر را در گوگل مپ قدم زد و با کمک بوکینگ کرایه انواع هاستل و هتل دستت باشد و مهم تر اینکه با شبکه های اجتماعی، در شهر مقصد چندین و چند نفر پیدا کنی که پذیرای تو باشند و شهر را نشانت بدهند و از کشور و مردمشان برایت بگویند و این سبک سنجیده و حساب شده سفر رفتن برای منی که ترجیح میدهم با واقعیت شهر رو به رو شوم تا همه چیز را در اینترنت خوانده باشم، عجیب و جالب بود. و حتا آرزو کردم شرایط فرهنگی و خانوادگی طوری تغییر می کرد که چنین سفری برای من هم ممکن میشد و حین این خیالپردازی شهر رویایی و شکوه تماشایی خودم را انتخاب هم کردم!
خانم صفایی دهه اول محرم را به باکو سفر کرده‌اند و نه تنها به دیدن جاذبه های توریستی باکو از مرکز حیدرعلی اف وگیز گالاسی، شهیدلر خیابانی گرفته تا بی بی هیبت رفته اند بلکه به مساجدی که عزای شاه حسین را داشتند سرک کشیده و با زبان بی زبانی با آنها در محبت و غمی مشترک و اصیل هم اشک شده و نشان داده که هر زبان و هر شهری باشیم حتا کشوری که میخواهد به زور سکولار باشد و «تمیز مسلمان ها» در اقلیتند، باز هم دلمان برای حسین علیه السلام می‌تپد.
کار تحسین بر انگیز خانم صفایی این است که در کنار تجارب دست اول خودش بندهایی هم از سفرنامه هایی که در مورد آذربایجان نوشته شده جا به جا می آورد؛ در تایید خودش باشد یا در رد تجربه اش. شاید مهم ترین شان هم سفرنامه الکساندر دوماست و آیینی که از مسلمان ها و شبیه برگزار کردنشان در محرم آذربایجان دیده...
جز به جز کتاب ریز بینی و توجه دقیق خانم صفایی به اطراف و مسائل را می ستایم: دندان هایی با روکش طلا را که نشانه‌ای از دوران کمونیست است، میبیند! اینکه اپرا دارند و سینما ندارند! و سر بند همین موضوع به آثار نمایشی معروف آذری که پدر و مادرهای ما هم با آن خاطره دارند و صدها بار تماشایش کرده اند آرشین مال آلان و مشهدی عباد گریز می زند. به زبان و الفبایشان توجه می کند که اصطلاحات خاصشان را از روس ها وام می گیرند و در صد سال اخیر سه بار الفبایشان را عوض کرده اند! پوشش سنتی و مدرن زنان و چهره و مشخصه ظاهری ترک¬ها را توصیف می‌کند. متوجه میشود که محصولات توی مغازه ها "مید این آذربایجان " نیستند. به بازارهای قدیمیِ توصیه نشده به مسافران و محله های توریست نرو سر میزند. غذاها و تنقلاتشان را می چشد. به فخری قبرستانی می رود و از مجسمه ها، هنرها و موزه هایی می گوید که آذربایجان به زور میخواهد به خود منتسبشان کند. ایشان این دقت و ظرافت را داشته که متوجه شود مرکز علی اف تافته جدا بافته است و ساخته شده برای جذب توریست و مردم آذربایجان به آن تعلق خاطری ندارند.
این کتاب دانسته ها و اطلاعات مخاطب را نسبت به همه موضوعات مربوط به آذربایجان چند پله بالاتر می¬برد و چیزی از قلم نمی اندازد. از خاطرات نفت، از قره باغ و دعوای های سرش، از تاریخ آذربایجان می نویسد و حقیقتا که من هم با فکر اینکه تا همین پریروز مال ما بوده، وقایع را به خاطر نمی سپارم. از سیاست و الهام علی اف و خانواده اش، از نوع حکومت سکولار و ضد دینشان می نویسد که چه تلاش و همتی هم دارند برای تحریف تاریخ و هویت سازی مستقل از ایران! از عداوتی که سیاستمداران به ایران دارند و رسانه هایی که بر این آتش می دمند، مینویسد و از بازی سیاستمداران برای نگه داشتن ایران و دشمنانش توامان در کنار خود. 
و اتفاق دیگری که مهم ترین بخش سفرهاست و ما مسافرهای معمولی در گیر و دار ظواهر شهرها همیشه فراموش می کنیم و از جذاب ترین قسمت‌های سفرنامه‌هاست برای من، ارتباط گرفتن با مردم است. از کسانی که سفر تلخی به ایران داشته اند گرفته تا دخترهایی که از معصومه محجبه میترسیده اند! از پسرهای کشور همسایه در هاستل و هم سفره شدن با آنها و آن عاقله مرد آشپز در آخرین طبقه هتل! و همه این ارتباطات با «ترکی بیلمرم» ایشان و «نو انگلیسی» خیلی ها!
«آنجا که باد کوبد» سفرنامه فوق‌العاده ای ست که پسندیدمش!
        

7

          کتاب قبلی نویسنده، سفر به بوسنی، توقعم را حسابی بالا برده بود و این کتاب به آن اندازه نبود. ایده‌ی اضافه کردن سفرنامه‌های قدیمی ، ایده‌ی خوبی بود و تقریبا به جز موارد معدود، به موضوع می‌خورد و می‌نشست.
اسامی متعدد زیاد بود و کمی گیج کننده. مخصوصا که بعضی بی‌ربط هم بودند و مثلا اگر مخاطب نمی‌فهمید که دعوت فلانی و بهمانی رد شده، چیزی از دست نمی‌داد.
نویسنده می‌توانست به جای پرداخت زیاد به جزئیات روابطش با میزبانان، بیشتر روی جزئیات شهر باکو تمرکز کند. البته فکر میکنم به قول خودش، ده روز برای آن شهر زیاد بوده و تقریبا حرف زیادی برای گفتن نمانده که سفرنامه وارد حواشی می‌شود.
از یک جایی کتاب دیگر حرفی برای گفتن ندارد و تکراری می‌شود.
بعضی کلمات و اصطلاحات هستند که نیاز به توضیح بیشتر دارند و نباید صرفا روی اطلاعات مخاطب حساب باز کرد.
در کل کتابی هست که اطلاعات خوبی درباره تاریخ آذربایجان و سیاست حکومتش در تقابل با شیعه و مسلمانان و ایران می‌دهد و ارزش یک بار خواندن را دارد.

        

10

          امتیاز من: ۲.۵

برای یه پروژه کاری این کتاب رو بعد از مدت‌ها از کتابخونه‌م در آوردم و شروع کردم.
از چیزی که انتظار داشتم جذابیت کمتری داشت. وقتی قبل از خوندن بهش فکر می‌کردم تصورم این بود که سفر تنهایی یک دختر مجرد به باکو، اون هم در محرم حتما پر از کشف‌های جدیده و نمای خوبی از عزاداری‌های باکو در ذهنم ایجاد میکنه، ولی خب چیز زیادی دستگیرم نشد.

چند تا چیز تو کتاب اذیتم کرد. یکیش خرده‌گیری‌های پی در پی و کنایه‌های نویسنده به ایرانی‌ها بود، از طرفی خودش خرده می‌گرفت اما گاهی که بقیه توریست‌ها یا هم هاستلی‌هاش به ایران و ایرانی‌ها خرده می‌گرفتن معلوم بود بهش بر میخوره و میره تو خودش و گارد می‌گیره.

اون تیکه‌هایی که از سفرنامه‌های قدیمی لابه‌لای کتاب گنجونده شده بود به خودی خود ایده جالبی بود ولی درست جا نیفتاده بود و یجاهایی این وسط انگار به زور وصله‌ی متن شده بود.

نکته بعدی اینکه یجاهایی نویسنده اطلاعاتی که درباره آذربایجان خونده بود (مطالعات و پژوهش‌هاش) رو به صورت خیلی خشک وارد سفرنامه کرده بود که آدم رو خسته می‌کرد. یعنی مشخص بود مطالعه و تحقیق‌ها بعد از سفر بوده و انگار این اطلاعات وارد جریان سفر نشده و بعدش هم درست و حسابی به سفرنامه وصل نشده، انگار شما این بخش‌ها رو نخونید چیزی از دست نمی‌دید یا اگر جدا بخونید هم انگار ویکی پدیای اون فرد یا مکان رو خوندید.

در کل نکته لذت‌بخش کتاب شجاعت و جسارت نویسنده بود برام و به همین دلیل دوست دارم بقیه سفرنامه‌های ایشون رو هم مطالعه کنم.
        

5

          ﷽
این چهارمین سفرنامه‌ای‌ست که از ابتدای سال می‌خوانم،در یکی از استوری‌های معرفی کتاب گفتم  یکی از برنامه‌های کتابخوانی امسال، خواندن سفرنامه اس و  روزبه‌روز لیستم از اسم سفرنامه‌ها پُرتر می‌شود! 

از کتاب به صرف قهوه و پیتا با قلم نویسنده آشنا شدم،آنجا با گروهی رفته بودند به بوسنی و اینجا تک‌ و تنها یک دهه را مهمان باکو شده است،هدف از مسافرت دیدن باکو در دهه اول محرم! روایت روزهای سفر خیلی خوب است و صد البته روان، تکه‌هایی مناسب از سفرنامه‌های قاجار در بین سطرها آمده که کتاب را خواندنی‌تر کرده‌؛نمیدانم ولی حس می‌کنم نویسنده به نتیجه‌ای که انتظار داشته از این سفرش نرسیده،البته آنچه دیده و پشت سر گذاشته و در  کتاب روایت کرده است،شناخت نسبتا خوب و قابل قبولی از باکو و حکومتش می‌دهد،شاید هم روزی نویسنده کنار ساحل دریای خزر برای خودش مداحی از علقمه و علمدار پخش کرده و پای دریا نشسته به شنیدن روضه دریا...

در کل اگر مثل من اهل سفرنامه باشید، به نظرم خواندنش خالی از لطف نیست و حداقل قدر روضه های خانگی و بی دردسر خودمان را میدانید .
        

1

عین راء

عین راء

3 روز پیش

          خلاصه نظرم در مورد کتاب این است که سفرنامه یا می بایستی نکات نشنیده و ندیده و اعجاب آور را بیان کند یا می بایستی داستان و واقعه خاصی در آن سفر باشد و این کتاب، به جز یک بخش کوتاه، تقریبا فاقد این دو نکته بود. یعنی اگر من بودم، این کتاب را در فضای مجازی منتشر می کردم و در قالب سی چهل پست مثلا و کتابش نمی کردم. نه اینکه نکته و داستان خاصی نداشته باشد که دارد ولی شاید انتظار من بالاتر بود.

نویسنده ماجرای سفر ده روزه اش به آذربایجان در دهه محرم را بیان می کند. نحوه سفر نویسنده، مشاهداتش از زندگی مردم و روزمرگی هایشان، از نوع دینداری شان و ...، جالب است. خلاصه اش آن که بالاخره نویسنده نتوانست آن طور که دلش می خواهد محرمش را بگذراند. 

یک قسمت کتاب که واقعا انگشت به دهانم کرد آنجا بود که نویسنده ناخواسته با مردی میانسال در آپارتمان آن مرد قرار گذاشت! خیلی سعی کرد بین رسم دینداری و ادب جمع کند ولی من خودم از خواندن این قسمت، متعجب و هراسناک شدم! از قضا این قسمت هم تنها قسمتی بود که به نظرم تعلیق داشت. بقیه قسمت ها، نه. 

ادغام نوشته ها با نوشته های قدما، کار جالبی بود. من پسندیدم این حرکت را.

کتاب جمع و جوری است و زود خوانده می شود. 

عکس های کتاب در چاپی که دست من بود واضح نیفتاده بود! 

کتاب را از یکی از رفقا امانت گرفتم و نظرش را در انتهای کتاب نوشته بود. او به سفر به باکو فکر می کرد و این کتاب را دریچه ای واقعی برای سفر می دانست و منی که خیلی خیالی برای سفر ندارم و دوست هم ندارم مسافرت را، طبیعتا دنبال نکات شگفت و تعلیقم که این کتاب خیلی آن ها را نداشت. پس از منظر دوستم این کتاب دریچه خوبی است برای سفر به باکو و از منظر من، کتاب را نخواندید هم خیلی چیزی را از دست ندادید و البته که خواندنش برخی نکات در مورد کشور مسلمان آذربایجان را به انسان می افزاید.
        

0

باید سوژه
          باید سوژه سفر طوری باشه که خلاقیتش خواننده رو به سمت خودش بکشونه. 
این اتفاق باید در نوشتن سفرنامه هم بیفته تا یک اثر ماندگار باشه. 
اینو خودم دیگه فهمیدم.
قلم و زبونم در نقد خیلی رُک و صریح شده یه جوری که حس میکنم بعضیا ناراحت میشن اما فکر می‌کنم نقد نباشه پیشرفتی رخ نمیده 
آذربایجان کشوری همسایه که در شمال غرب کشور ایران خوشگل و ناز خودمون قرار داره.
با جمعیتی که غالب مذهبی تشیع رو در بر داره.
نویسنده "آنجا که باد کوبد" در دو جمله اولی که نوشتم سعی کرد و خلاقیت به خرج داد
سوژه سفری؟ این بود که دهه اول محرم (به نظرم ۱۴۴۰ یا ۱۴۴۱ هجری قمری ، حدود ۵ سال پیش) به آذربایجان سفر کرده برای ثبت گزارش از مراسمات مذهبی محرم در این کشور.
خوب سوژه ای شد. مخاطب رو به سمت خودش میکشونه.
خلاقیت در سفرنامه نویسی؟
این کتاب رو از "به صرف قهوه و پیتا " بیشتر دوست داشتم 
چون گزارش ها در اینجا قشنگتر بود.
اما خلاق چرا؟
ایشون یک کتاب که به کوشش استاد رسول جعفریان توسط نشر علم چاپ شده که بالغ بر ۵۰ سفرنامه حج دوران قاجاری را در خود جا داده ، مطالعه کرده ، دقت کرده و خواسته اون گزارش های در سفرنامه گذشتگان رک با سفر روز خودش تطبیق بده.
جالب اینجاست گاهی از مهربانی و مرام مردم آذربایجان حرف میزنه بعد زیرش یه گزارش از قدیمی ها میاره که از اخلاق مردم آذربایجان ناراضی بودند
شد نقضی بر اون گزارش یا بهتر بگیم
شد گزارشی از پیشرفت اخلاقی رفتاری مردم یک کشور.
این واقعا خلاق بود و به نظرم بسیار جذاب
و اینکه هرجا هم تکه ای از سفرنامه های سابق رو آورده ارجاع داده یک شماره زده و در صفحه پایانی کتاب اسم آن فرد سفرنامه نویس رو آورده.
الکساندر دوما یک سفری به قفقاز داشته و درباره امام حسین، عاشورا و همچنین مراسم شبیه‌خوانی یا همان تعزیه خوانی سفرنامه را نوشته که به کتاب ضمیمه شده.
کلا خلاق، جذاب و خواندنی بود.
شما سفرنامه خوانی رو دوست دارید؟
سفرنامه ای که خوندید و لذت بردید چی بود؟

        

10

          با این سفرنامه از طریق یادداشت یکی از دوستان بهخوانی آشنا شدم. سفرنامه‌ی یه خانم جوون و محجبه‌ که تنهایی به باکو سفر می‌کنه و با افراد مختلفی آشنا می‌شه. توی این سفرنامه‌ با مسائل مذهبی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی آذربایجان تا حدی آشنا می‌شیم (البته عمدتاً تمرکزش روی مسائل مذهبیه).
‌
چیزهایی که این سفرنامه رو دوست‌داشتنی می‌کنه:
۱. زبان طنز و خودمونی،
۲. بخش‌هایی از سفرنامه‌های قدیمی که لابه‌لای متن اصلی سفرنامه گنجونده شده‌ن،
۳. عکس‌های جالب،
۴. روایت خوب،
۵. و اطلاعات جالبی که قبلاً چیزی در موردشون نمی‌دونستم. 
‌
‌این تقریباً سومین سفرنامه‌ایه که خوندم (و اولین سفرنامه‌ی ایرانی). و باید بگم که خوندن‌ یه سفرنامه‌ی خوب، واقعاً تجربه‌ی منحصربه‌فردیه :)
‌
‌و در آخر، نمی‌شه از یک سفرنامه توقع داشت تا اطلاعات خیلی دقیق و گسترده‌ای در مورد یک کشور بهمون بده. در نهایت، ما فقط از دریچه‌ی چشم یک آدم خاص -با عقاید، پیش‌داوری‌ها و ایدئولوژی خاصِ خودش-، و در یک زمان و یک موقعیت خاص با اون کشور آشنا می‌شیم و بنابراین، هر سفرنامه‌ای محدودیت‌های خودش داره. در واقع، سفرنامه بیشتر گونه‌ای از روایته تا این‌که گونه‌ای از دایرة المعارف جغرافیایی باشه.
‌
و با تمام این‌ها، من از خوندن این سفرنامه لذت بردم، همون‌طور که از خوندن یک داستان خوب می‌شه لذت برد :)~
        

28

گیلانه 🌱

گیلانه 🌱

5 روز پیش

          حالا که بی‌خوابی به سراغم آمده دلم خواست اینجا یک یادداشت به یادگار بگذارم.
این کتاب اولین سفرنامه ای بود که به مناسبت روز تولدم از یک دوست دور ولی نزدیک هدیه گرفتم. در هوای شرجی گیلان و شرایطی که ساعت ها برق قطع بود نشستم به خواندن. 
روایت صمیمی و جزئیات دعوت‌کننده اش با من کاری کرد که ساعت ها بخوانم و بخوانم و ظرف چند ساعت تمامش کنم. لحن نوشتاری خانم صفایی راد چیزی در خودش دارد که آدم را به دنبال خودش می‌کشد.. شبیه یک دوست مهربان و بی تکلف.
این کتاب درواقع کشف علاقه مندی من به حوزه سفرنامه بود.

خانم صفایی راد شاید خودشان ندانند - شاید که نه حتما- ولی کتاب های ایشان به طور جالبی در خاطرات ِ تیک دار من جا دارند. مثلا کتاب استانبولچی که در اولین بازدیدم از نمایشگاه کتاب تهران  از همسر جان هدیه گرفتم و همان روز تا آخر شب تمامش کردم :)

 این همراهی باعث صمیمیت و آشنایی قلبی من با قلم ایشان شده به گونه ای که هر جا اسم سفرنامه باشد اول به دنبال اسم "معصومه صفایی راد" می‌گردم تا ببینم کتاب جدیدی منتشر کرده اند یا خیر.
متشکرم 

        

3

          من کلا آدم سفرنامه خوندن نیستم. یکی دو تا رو هم که خوندم بنا به جوگیری و موج راه افتاده بود. متاسفانه هنوز سفرنامه‌های آقای ضابطیان رو هم نخوندم - به محض اینکه پول خرید کتاباش دستم بیاد می‌خونم. برای همین نمی‌دونم یه سفرنامه خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه. پس هر چی می‌نویسم کاملا برداشت‌های شخصیه و شاید عرف سفرنامه همون باشه که من بهش ایراد گرفتم.

اول از همه صداقت خانم صفایی رو دوست داشتم. اینکه نوشته این سفر من و از زاویه دید منه پس لزوما شامل همه چیز نمیشه. البته که این نکته همون اول کار نگرانم کرد چون تو سفرنامه اربعین غفارحدادی دقیقا از همین "من"ها اذیت شدم و ولش کردم. اما خانم صفایی‌راد تونسته بود تعادل رو نگه داره. ما سفرنامه‌ای رو از دیدگاه و با توجه به دغدغه‌های این مسافر می‌خونیم اما انقدر نیومده جلوی دوربین که عملا چیزی از مناظر پشت سرش معلوم نباشه. در واقع در بیشتر متن ما کنار نویسنده هستیم نه پشت صفحه موبایلش.
نکته جالب بعدی قسمت‌هایی بود که از سفرنامه‌های مسافرین دوران قاجار به باکو لابه‌لای متن خانم صفایی و متناسب با حرف و شرح خودش نشسته بود. مثلا نظر محمدحسین حسینی فراهانی یا سیدالذاکرین یا صنیع الدوله رو درباره آب و هوا و مردم و تجارت باکو می‌خوندیم. حالا اینها کی هستن؟ نمی‌دونم! از فهرستی که ته کتاب بود فقط همین اسامی بودن و من فقط ناصرالدین شاه رو بینشون می‌شناختم. نمی‌دونم چرا یه توضیح کوچیک همون آخر کتاب ننوشته بودن.
ایراد دیگه این بود که هیچ جا ننوشته بود این سفر چه سالی انجام شده ولی با توجه به شواهد و قرائن باید برای سال ۹۷ یا ۹۸ باشه. قطعا همه این موارد گنگ از نت قابل جستجوست اما آیا نباید یه کتاب تا حد ممکن ما رو از جستجو درباره اطلاعاتی که درونش اومده بی‌نیاز کنه؟
سفرنامه دوما هم که در تکمیل متن خانم صفایی ترجمه شده بود خیلی جذاب بود. کلا این الحاقات قدیمی سفرنامه مدرن ایشون رو نمکین کرده بود و آدم لذت می‌برد از خوندنش. 

به امید روزی که شیعیان آذربایجان آزاد بشن.

        

19

0