چه کرده است آقای خسروی در این کتاب.
خواننده در ابتدای کتاب با یک روایت گنگ و ناشناخته طرف است، اما چند صفحه که میگذرد ماجرای داستان آشکار میشود. آوردن چند روایت موازی، آن هم بدون اشاره و تصریح به آن هم ابهامبرانگیز است و هم جذاب. یک نثر قدیمی با ویژگیهای امروزی با داستانهای تودرتو که در عین اختلافها و تکثر، حرف واحدی دارند. واقعاً حیرتانگیز بود و ارزش خواندن داشت. فقط کاش پایان منسجمتری میداشت.
اما میترسم باز سراغ کتابهای خسروی بروم. میترسم هیچکدام به این اندازه خوب نباشند.
پ.ن:
گرچه این سوالات فرعی است ولی یکی از سوالات متن این است که «قدیس» برای امروز ما چه دارد؟ و دیگری اینکه عصاره و وجه مشترک ادیان چیست؟