یادداشتهای •fatemeh• (74) •fatemeh• 1404/3/31 خیابان الزهرا جلد 1 بهزاد دانشگر 3.6 3 دلم میخواد بدونم جلد بعدیش کی میاد :»»»»» سفر به فلسطین در ۷ اکتبر 🪄❤️🩹 وقتی منم پشت سر موشه در خونه رو باز کردم سرک کشیدم تا ببینم این فلسطینیا تو شهرک اسرائیلی چیکار میکنن منم با موشه اسیر شدم منم وقتی ابوجهاد داستان هیثم و تعریف میکرد کنارش نشسته بودم منم وقتی از تونل ها رفت و امد میکردیم بدنم درد میگرفت وقتی موشک شلیک میشد گوشم سوت میکشید و دستام و رو سر و گردنم گذاشتم منم تو بیمارستان مادری های مادر خالد و نگاه کردم و با صفیه خندیدم منم باهاشون فوتبال بازی کردم منم دلم خواست هنا رو ببینم منم وقتی خبر زدن بیمارستان و شنیدم دلم برا خالد ریخت که شهید شده.. منم تا برسیم بیمارستان دلم هزاربار خورد شد منم وقتی کفن ها رو چیدن تا کنفرانس خبری و برگزار کنن ، بغض تو گلوم شیشه شد و زخم کشید به گلوم منم با هیثم درد کشیدم منم... منم... منم... منم تو غزه ی فلسطین بودم... 🥀♥️ و شما هم اگر این کتاب و بخونید این تجربه ها رو میکنید... و این ، فوق العاده بود... :) 0 1 •fatemeh• 1404/3/31 فرکانس گمشده محمدرضا بازدار 3.0 1 ایده ی کلی داستان و تصور ایرانِ پیشرفته در کل جالب بود ولی شاید این کتاب ۳۰٪ ، کتاب ایده آل من و تشکیل میداد خیلی از دیتاها و اتفاق ها و... برام گنگ بود عربستان چجوری شد منطقه ویژه حجاز ، سرنوشت لبنان و یمن و فلسطین چیشد بعد از ۷ اکتبر، اسرائیل چی؟ نابود شد؟ هست؟ جبهه غرب کجاست؟ این ایران ایده آل و پر از فناوری و پیشرفت و... امام زمان نداره؟ ظهور کرده؟ نکرده؟ رهبر چی؟ کی راس قدرته؟ این رفاه و اسایش و بهشتِ تصور شده اگه مال ۵۰ سال دیگس ما پس علنا به امام نیاز نداریم ، داریم؟ چجوریه و امثال این سوال ها مغزم و به درد اورد ولی شهاب و دوست داشتم با همه ی کم و کاستی و ضعف و قدرت هاش ، بالاخره ادما همیشه قهرمانا رو دوست دارن ، ایده ی هدایتگری ، هوش مصنوعی ها ، پیشرفت های نظامی ، شهادت مسعود و ، ایده ی فرکانس غدیر هم زیبا بود :))) 🪴♥️ 0 1 •fatemeh• 1404/3/4 خاکستر گنجشک ها حامد عسکری 3.7 14 کمترین کاری که از دستم برمیاد ، اینه که راجب فلسطین بخونم و غمباد بگیرم ، بلکه یه روز از شرمندگی بمیرم... 0 10 •fatemeh• 1404/3/3 عشقالگر سيده مارال بابائى 2.9 7 شاید عوارض بالا رفتن سن و در اومدن از نوجوانی یا روبه رو شدن با واقعیت های زندگی باشه که مغزم نمیتونه عاشقانه ها رو درست و قشنگ و مثل قبل درک کنه و لذت ببره ــــــ یه طرف مغزم راجب این کتاب میگه که : بازم این عاشقانه های الکی و صورتی!! یه طرف دیگه میگه نه ، انقدرم سفت و خشن رفتار نکن ، قشنگ بود دیگه ، ی جاهایی به خودت اومدی دیدی داری لبخند میزنی 🥀❤️🩹 ----- بد نبود ، شایدم واقعا بد بود ، نه قشنگ بود خیلی بلاتکلیف خالص و آشوب گونه نظر میدم... وسطاش میخندیدم و جالب بود برام با همون اوجی که شروع شد ، تموم شد ، آب وسط داستان راه نیوفتاده بود... و البته ، میونه ی داستان هزار بار دلم پر کشید به قبل سال ۹۸ و بودن حاج قاسم ، یا برگردم لبنان وقتی سید حسن هنوز اونجا بود ، درسته نمیدونیم کجا ولی بود انقد خالی نبود دور و برمون ، میدونی خالی نیست ولی دله دیگه ، تنگ میشه و شایدم بغض گلوم و میگرفت واسه سوریه ایی که بچه هامون هنوز ازش برنگشتن و نگه داشتن اونجا رو ولی الان خاکش رو هواست :)) نمیدونم... حکمت این اتفاقا و واقعیت ها و زندگیا رو نمیدونم البته اگه میدونستم دیگه بنده نبودم به هرحال تشویش ناک کپشن نوشتم 🧠🩸🌧️ 1 44 •fatemeh• 1404/1/14 دنیای کوچک لیلا مرضیه قنبری 3.0 1 خب لیلا و شاهینم به خیر و خوبی و خوشی رفتن سر خونه زندگیشون رمان های اینجوری برا گذروندن وقت خوبه ولی هیچی به ادم اضافه نمیکنه و برعکس زندگی واقعی و میکوبه تو صورتت انقد که زندگی هایی که توشون تعریف میشه گل و بلبل و آخر عاقبت خوشه ولی نه دایی جان... واقعیت ی شکلات تلخ ۹۰٪ عه 🚬 0 6 •fatemeh• 1404/1/12 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 این این این عااااالیه محتوای کتاب اصلا به ظاهرش نمیخوره اول قصه ام به آخرش نمیخوره واااااقعا یه دنیای دیگست 🚬📜♥️ اصلااااا »»»»»»»»»»»»»» خیلی خوبه خیلیییی درباره ی یه پسر بچست که میفروشنش به یه قالیخونه و سرنوشت اون و از ساوه میاره عودلاجان تهران ، اونجا کار میکنه ، با شکور وقت میگذرونه تا با میرزا حسن رشدیه آشنا میشه و... و... و... عاااااااااح امان از این کتااااااب 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲 این که دو جلد دیگه داره باعث خوشحالیه... و آها ، از اونطرفم یه پسر تو زمانه الان داره میره ببینن این قصه ایی که توی دستنوشته ها بدستش رسیده واقعیه یا نه و نشونه هایی میبینه که...🗿🗿🗿 0 1 •fatemeh• 1404/1/9 کتاب ساحلی امیلی هنری 3.8 30 تموم شد...🍋 و این قصه قصهی فرصتی دوباره به زندگی دادن و عاشق شدنه... طعم ابمیوه تازه لیموشیرین و پرتقال میده و من عاشق لوکیشن هایی شدم که قصه توش اتفاق میوفتاد زیر بارون ، لب دریاچه ، تو جنگل..🌲 یاد میگیری میشه بدترین ها رو گذروند ولی یه شانس دوباره داد...:) 🪩🌟 0 1 •fatemeh• 1404/1/6 یاد او کالین هوور 3.8 86 این بچه دم دمای اذان صبح دیروز تموم شد... و سرشار شدم از حس و ذوق و اکلیل بعد مدت طولانی ایی کتاب نخوندن ، این کتابه ، چسبید... و کالین هوور و دوست دارم ، خلق میکنه شخصیت هایی که میتونم تو زندگیهاشون غرق بشم... 🎀✨🫧🥲 0 1 •fatemeh• 1404/1/2 بازگشت به حیفا غسان کنفانی 4.3 7 به نظر من از هرکسی غیر فلسطینیان و یهودیان بپرسی چرا روزگار قدس به این حال درامد میگویند : خود فلسطینی ها خواستند ، جا زدند ، فرار کردند ، پول گرفتن و زمین را رها کردند ، یا چمیدانم ، عرب اند دیگر... ولی فقط خود آن مردمانِ سرزمین زیتون میپانند در تاریخشان چه گذشت آنها میدانند و قوم یهود یهودی که همه چیز را عوض میکند ، حتی تاریخ را تا آنجایی که خودت هم باورت میشود فلسطینی ها خودشان سرزمینشان را رها کردند ، یهود ، همه چیز را عوض میکند... ولی واقعیت این است که آنها همیشه منتظرند تا به خانه های خود برگردند و دور نیست بازگشتنشان...🫒🕊️ 0 0 •fatemeh• 1403/11/15 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 114 تموم شد 🎆 و تونست من و بعد از چند ماه دوری ، دوباره به دنیای کتاب و خیال برگردونه خیلیییییی قشنگ بود 🐣💜 ی امتیاز کم دادم بابت این که شاهکار نیست ، صرفا خیلیییی قشنگه 🥹 خیلیا خیلی اصلا احساس و خیال پردازیش و... »»»»»»»»»» میچسبه به کف دستت ورقه های کتاب و میخکوبت میکنه که بفهمی ته داستان چی میشه زوج رن و تور و بیشتر از شن و رز دوست دارممم 🔮🪐 اره خلاصه... بخونید :))))) یکم این که الان جلد سوم نیومده و باید تو خماری بمونم فقط اذیتم میکنه 🦥 0 2 •fatemeh• 1403/11/2 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 94 کلماتش نه از روحم جدا شد و نه ورق هایش از حرکت ایستاد... زندگی را خواندم و دیدم و تصور کردم زندگی واقعی... 🩵 مثل چای که با قند میشود خورد و نبات و گاه عطر دارچین و گل محمدی را ازش شنید و گاه طعم گسی را حس کرد...☕ احوالات زندگی مستوره و امیریل را به دور از تصورات زرد و صورتی تعریف میکرد و در خط به خط این کتاب ، مهر خوابیده بود ، عشق ، بندگی ، و گاه به رسم دنیا مزه ی تلخ ناامیدی و شوری اشک را هم میشد چشید 🦋 اما در پایان ، لبخند بود که به لب ماند... لحظاتم حلال شدند و برای تکرار ، به بارها خواندن می ارزد... 0 7 •fatemeh• 1403/9/26 کاخ تنهایی لویی والانتن 3.4 3 دوست داشتم بخونمش 💜 ارائه ی دانشگاه باعث شد بالاخره صفحه هاش و ورق بزنم... زندگی نامه و رمانیه که ثریا قراره تعریفش کنه روونه ، قشنگه ، چون توی بطن یسری جریانات بوده جزئیاتی که نقل میکنه جالبه مخصوصا وقتی از کودتا میگه 🚬 و جریان عشق و عاشقی ناکامی که داره ، غصه آوره :) و نکته ی آخر خیلی نمیشه بهش استناد کرد ، باید خوند و رد شد ، چون یسری چیزاش اصلا سندیت نداره ، یسریش اشتباهه ، یسری... خلاصه داستان زیاد داره 😂😂 و این که هنوز دست و دلم به کتاب نمیره بلاک شدم 😂🚬 0 2 •fatemeh• 1403/7/20 سفر به سرزمینهای غریب سونیا نمر 4.0 19 من ادمِ سفرنامه خونی نیستم...!! قبل از این کتاب الی رو خوندم ، خیلی خوشم اومد ولی برای این که طعم خوبش تو رگ و خونم بمونه ، طرف سفرنامه ی دیگه ایی نرفتم تا این کتاب که از سر اجبار تو مترو شروع کردم به خوندن...♥️ تا هند و فلسطین و مصر و صحراهای عربستان و جزایر و حبشه و عدن و یمن رفتم سایه به سایهی قمرِ عجیب 🌔 درداش و رنجاش و شادی هاش نگاهای عاشقانش به ناخدا شوق و ذوق هاش با احمد و مادرانه هاش برای نجمه...💕 همه رو دیدم و دلم میخواست همونجا ، زیر سایش زندگی کنم و صدافسوس منباب تموم شدنِ کتاب... این لحظه های خوبِ با قمر بودن و به خودتون هدیه بدید :))) مرسی شمیم برای این کتاب 🩵 0 5 •fatemeh• 1403/7/19 اثریا نیما اکبرخانی 4.0 30 اصلا فکر نمیکردم اینجوری باشه..!!!🚬 این کتاب و یهویی دیدم ، محشر بود... اَثْریا انقد کشش داشت و جذاب و غم دار بود که از سر تموم شدنش میخوام بزنم زیر گریه... دلم براشون تنگ میشه ، برا پوریا ، مجتبی ، هادی و سعید و امید...🩵 ابعادی از جنگ و نشون داد که همیشه میدونستم وجود داره ولی چیزی ازش نخونده بودم آدم هایی و از سوریه نشون داد که میدونستم هستن ولی هیچوقت ندیده بودمشون و چه خوب گفته بود و نوشته بود آقای اکبر خانی... پیشنهاد میکنم بخونید :)))) حتما بخونید... و من شنیدمش از طاقچه ، با صدای سام قریبیان ❤️🩹🎧 0 7 •fatemeh• 1403/7/13 تاوان عاشقی محمدعلی جعفری 4.0 90 حالا من هم مثل بقیه جگرگوشه ای در غزه دارم...♥️ آلا و غسان حیدر آلایی که انگار گوشت و پوست و استخوانش با جنگ و بمب و درد هم آغوش شده و غسان حیدری که همین حال ، قهرمانِ روزهای سیاهِ این جنگ است... و بغضِ آخر ، برای خلیل ، خلیل ساحوری ، همان جوانِ چشم رنگی که با آرزوی قدس و سواحل مدیترانه ، در قم آرام گرفت...🌊 برایِ عزیزِ آلا برایِ بهانه هجرتِ آلا...🪽 این قصه نهایت نداشت ، آلا و غسان هنوز زنده در غزه نفس میکشند 🌱 و قدس ، هنوز آزاد نیست... روزی میرسد که قدسِ عزیز آزاد ، برگِ زیتون ها دوباره سبز ، و لبخند روی لب کودکان جان میگیرد ، و این قصه آن روز به پایان میرسد... 🫒🕊️ 0 4 •fatemeh• 1403/7/12 از چیزی نمی ترسیدم: زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی 1335 تا 1357 قاسم سلیمانی 4.5 177 خواندنِ قلم شما ، دلتنگی را برایم جگرسوز تر کرد... قلم شما ظریف و زیبا بود و انگار نه انگار کتاب را سرداری نوشته است که رُعب و وحشت را به جان حرامیانِ منطقه انداخته و هنوز هم نامش ، عکسش و نگاهش برایِ مزاحمان منطقه ترس را تداعی میکند... 🩵🎧 پن: ولی حاجی همه این خوندنا با بغض همراه بود :) داغ نبودنت هنوز اشکام و گرم میکنه... 0 5 •fatemeh• 1403/7/6 درگاه این خانه بوسیدنی است زینب عرفانیان 4.7 57 امشبی که کتاب تمام شد قصه را از گم شدن رسول و علیرضا ادامه دادم گم شدنشان مصادف شد با حمله به بیروت و بی خبری از سیدحسن دلم برای سید و رسول و علی باهم شور میزند صدای قلبم را میشنوم 🥀 بغض گلوگیر میشود و خدا خدا میکنم که سید سالم و خبری از آن دو نیز بشنوم... ولی یاد گرفتم پایِ کارِ این انقلاب و صاحبش بمانم... خون ریخته و خون میدهیم ، چه رسول و علیرضا و داوود باشد ، چه سید حسن و جوانانِ لبنان ، تا علم این انقلاب به دست مهدیِ زهرا برسد... ✨🤍 این کتاب بوسیدنی بود ، مثل درگاه خانهشان ، بخونید و بشنوید که قلبتان قنج رود و اشکتان روان شود و نگاهی از صاحبانِ این خانه روزیتان شود :))))🕯️ 0 4 •fatemeh• 1403/7/2 زیر نگاه آسمان سیدمحمدرضا دربندی 3.1 2 روایتِ زینب ، در شام غریبان ، زیر نگاهِ آسمان🌧️ کوتاه و مختصر و زیبا... زینب ، گریزی میزند به سالهای حضور پدربزرگ در دنیا و برگ به برگ ورق میزند ، زندگی اش را همراه مادر ، پدر ، حسن و حسین... و باقی روایت ، از شامِ غریبان و بوی پارچه های سوخته است 🕯️ کاش احساسِ در قلم اندکی بیشتر بود و به جای کلمه برادر ، نامشان را میشنیدم ، حسین و حسن ، و عباس احساس را چون جان ، به کلمات میدهند♥️✨ 0 1 •fatemeh• 1403/7/1 آرام جان محمدعلی جعفری 4.3 45 عزیزِدل... عزیزِ مظلوم... عزیزِ غریب... امید است این کلمات ، با نگاه صاحبش ، به دل شما هم بنشیند ♥️✨ نسخه ی صوتی کتاب ، دلنشین بود... 0 0 •fatemeh• 1403/6/28 اسیر سرنوشت کالین هوور 3.2 3 واقعا همونی بود که راجبش خوندم کالین هوور ، از کلیشه هم رمانِ قشنگ مینویسه... داستان خیلی خارقالعاده ایی نیست ولی من جریان و قلمش و دوس داشتم 🥹💕♥️🌕 قصه ی لیک و ویل ، که بعد آشنایی باهم متوجه میشن ، شاگرد و معلم در یک مدرسه هستن... و حالا سرنوشتِ این رابطه ، با فهمیدن این موضوع ، و سرطانِ مادرِ لیک عوض میشه...✨ 0 0