اثریا

اثریا

اثریا

4.0
51 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

92

خواهم خواند

39

شابک
9786000332815
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1399/6/29

توضیحات

        از جنگ که برگردی، زندگی تقسیم می شود به دو بخش. قبل از جنگ و بعد از جنگ. اینکه قبل از جنگ کی بودی و چی بودی و چه طوری فکر می کردی اصلاً مهم نیست. بعد از جنگ، توی خونه از چیزی نمی ترسی. اینم یه مشکله. آدم ها باهات هم دل نمی شن، فکر می کنن تو سنگی، سفتی، سردی. کم کم از جمع ها دور می شوی. وقتی دور بشی تازه می فهمی ترسیدن برای زندگی اجتماعی چقدر لازم است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به اثریا

اثریا
بریدۀ کتاب

صفحۀ 104

وارد ترمینال که شدیم اغلب خودشونو می‌کشیدن کنار. بو می‌دادیم؛ بوی خون, بوی عرق، بوی گوشت سوخته و دود، بوی مرگ، بوی جنگ. لعنت بهش! بوی شیرین جنگ. جنگ، نزدیکی به مرگ و نشستن روی خاک آدما رو بی‌آلایش می‌کنه. آدما تو اون شرایط با هم مهربون‌تر می‌شن. دمشق خیلی از جنگ دور شده. به همون نسبت که خطر نداره باقی آثار جنگو هم نداره. آدمام، بسته به فاصله‌شون تا جنگ، عوض می‌شن، از دمشق بدم می‌آمد. «دمشق مرکز تجمع چند تا گروهه. اول بازنشسته‌هایی که ایران کاری نداشتن یا جایی نبوده که بذارنشون یا زیادی غرغر می‌کردن یا... خلاصه بهشون گفتن برید سوریه. ایثا هم که بی کار! البته که کاربرد رزمی ندارن؛ ولی خوب جنگ کلی هم کار غیررزمی داره که باید انجام بشه و چه بهتر که از نیرویی استفاده کنن که کاربرد رزمی از بیخ نداره. دومین گروه جوانان جویای نام. این گروه به راحتی گروه اول، با همون دیدار اول قابل تشخیصن؛ یقه‌های سفید و بسته، لباس‌های اتودار و صد البته تمیز و معطر مو و ریش همیشه کوتاه و مرتب. اخه اینجا آرایشگاه مجانیه. اینام خودشونو خفه می‌کنن. پوست خوب. اوایل برای خودمم باورش سخت بود. اما اینا بار سنگینشون خودکاره و کاغذ آچهار و عمومی‌ترین فضاهایی که توش می‌رنم نمازخونه‌ست و سالن غذاخوری. اغلب حرم نمی‌رن. چون ممکنه به وقت انتحاری بیاد. البته اینکه تا حالا نیومده چندان مهم نیست مهم اینه که هميشه ممکنه بیاد. به جاش هر روز از پشت پنجره اتاق‌هاشون, رو به حرمین سلام می‌دن.

5

لیست‌های مرتبط به اثریا

نمایش همه

یادداشت‌ها

20