امیر زارعی

@amir27z

15 دنبال شده

24 دنبال کننده

                      
                    
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

                خاتون و قوماندان، روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون است. 
علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ۱ مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد و ۹ اسفند ۱۳۹۳ در سوریه، شهر درعا شهید شد. او فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود. او تمام زندگی‌اش را رزمنده بود و در جبهه‌ها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، دوباره به افغانستان رفت. در این میان با ام البنین ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آن‌ها به امغان آورد. 
وقتی بحران سوریه، آغاز شد، او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد در نبرد با جبهه النصره شهید شد. آرامگاه او در مشهد است.
«قوماندان» در زبان فارسی دری و به لهجه‌ی افغانستانی به معنای فرمانده است و «خاتون» عنوانی است که «ابو حامد» همسر خود را با آن خطاب قرار می‌‌دهد…
در بخشی از این کتاب چنین می‌خوانیم:
((بارها این سخن علیرضا را برای خودم و آنها تکرار می‌کردم که ما در سه جبهه می‌جنگیم: «جنگ اول با خودمان است که هوای نفس را بکشیم و از تعلقات دنیا دل بکنیم؛ جبههٔ دوم جنگ با مزدوران اسرائیل و آمریکاست و جبههٔ سوم اینجاست؛ در شهر و کوچه و خانه‌های خودمان که به مردم ثابت کنیم ما برحقّیم و برای خدا می‌رویم». تأکید علیرضا این بود: «قِسم سوم جنگ، سخت‌تر است». من داشتم در جبههٔ سوم می‌جنگیدم، بدون آنکه فَیر کنم یا جراحت بردارم.))
        
                کتاب عصرهای کریسکان نوشته‌ی آقای کیانوش گلزار راغب، خاطرات امیر سعیدزاده یکی از رزمندگان جنگ ایران و عراق را به تصویر کشیده است. در این اثر با سرنوشت غمناک و ناراحت کننده او همراه می‌شویم تا به عمق فجایع ضد انقلاب دموکرات و کومله پی ببریم.
راوی این کتاب امیر سعیدزاده یکی از خاص‌ترین رزمندگان جنگ تحمیلی، است؛ دلیل این خاص بودن این است که او در هیچ سازمانی عضو نیست. او نیرویی آزاد به‌حساب می‌آید، با این وجود او در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی حاضر می‌شود و همچنین برای شناسایی به مأموریت‌های خارج از کشور نیز می‌رود. امیر سعید زاده از رزمندگان کرد و سنی‌مذهب دفاع مقدس بوده است. او بعد از این عملیات‌ها و فعالیت‌ها وارد سپاه می‌شود. سعیدزاده قبل از انقلاب، توسط نیروهای ساواک، مورد بازجویی قرار می‌گیرد و از دست آن‌ها فرار می‌کند. بعد از فرار از دست ساواک اسیر کومله می‌شود و از دست آنان نیز فرار می‌کند. 4 سال بعد از جنگ، او به وسیلۀ حزب دموکرات کردستان عراق اسیر می‌شود. این دوران روزهای شروع انقلاب بود که تا سال 74، یعنی یک دوره 15 ساله به درازا می‌کشد.

راوی در این کتاب با یک سبک جدید، خاطرات چند روایی را برای ما تعریف کرده است. او وارد یک تنش و ناآرامی می‌شود. او در یک فصل واکنش خانواده‌اش نسبت به این موضوع را برای ما تعریف می‌کند و از زبان همسرش این خاطرات کامل می‌شود، اتفاقاتی که برای خانواده رخ می‌دهد، یعنی خود راوی حضور نداشته و از آن‌ها اطلاعی ندارد، اما خانواده او کاملاً به تمامی جنبه‌ها مسلط هستند. در یک بخش از کتاب همسر او وارد داستان می‌شود و نقاط ابهام‌آمیز را کامل می‌کند. راوی دوم رویداد‌های جانبی که برای خانواده اتفاق افتاده است را تعریف می‌کند مانند شهادت دیگر برادران، اسارت پدر، بمباران‌هایی که در شهر رخ می‌دهد. به عبارتی وظیفۀ راوی دوم تکمیل روایت‌های اصلی است.

کریسکان نام محدوده‌ای در کوه سنجاق در کردستان عراق است که پایگاه اصلی حزب دموکرات ایران به‌شمار می‌رفت. امیر سعیدزاده بیشتر از شش سال در زندان‌های گروه کومله و دموکرات مورد شکنجه قرار گرفت. او تقریباً تنها نجات‌یافته از زندان وحشتناک کریسکان است و دیگر هم‌بندهای او همگی بدون محاکمه اعدام شده‌اند. به این دلیل که بیشتر اتفاقات در این منطقه رخ داده است نام این منطقه برای کتاب انتخاب شده است.

عصرهای کریسکان جزو کتاب‌های خاطرات دفاع مقدس و جنگ تحمیلی ایران و عراق است که کیانوش گلزار راغب، نویسنده کتاب، محتوای این کتاب را از زبان امیر سعید زاده و همسر او، سعدا حمزه ای، استخراج و نوشته است. موضوع اصلی این کتاب هم درباره مأموریت‌ها و اتفاقاتی است که در جنگ تحمیلی برای امیر سعیدزاده در همان منطقۀ کریسکان افتاده است.
        
                بیش از هر چیز اسم کتاب است که خواننده را مشغول می کند؛ ابتدا به ذهن می رسد «نامیرا» فقط اسمی هنری است که برای جلب مخاطب انتخاب شده و یا ناشر و نویسنده خواسته اند ابهام داستان را زیاد کنند. اما کتاب را که تا انتها بخوانی معلوم می شود «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که می گوید پهنه ی سرزمین کربلا به اندازه ی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.

«نامیرا» داستانی شخصیت محور است؛ رمانی با خرده روایت هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم ها. این روزگار است که آدم ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می گذارد و نویسنده ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده ی کتاب را به سبک رمان های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می کند، تصویرسازی می کند، شخصیت ها را یک به یک وارد داستان می کند، آن ها را معرفی می کند و با داستان پیش می برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت های تاریخی نشده و البته از عقبه ی تحقیقی درستی بهره برده است.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

🌱وقتی مثل حالا از خانه فرار کرده باشی، اگر به سفیدپوستی بربخوری، ممکن است خوب با آدم تا کند و یک بیست‌و‌پنج سنت یا نیم‌دلاری، چیزی به آدم بدهد و آن وقت یک‌راست برود و آدم را لو بدهد. سفید‌پوست‌ها این‌کار را می‌کنند اما سیاه‌ها نه. می‌شود بهشان اعتماد کنی. با بچه‌ها روراست‌ترند. نمی‌دانم چرا.