معرفی کتاب شنام؛ خاطرات کیانوش گلزار راغب اثر کیانوش گلزارراغب

شنام؛ خاطرات کیانوش گلزار راغب

شنام؛ خاطرات کیانوش گلزار راغب

3.9
41 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

72

خواهم خواند

24

شابک
9789645069702
تعداد صفحات
278
تاریخ انتشار
1399/3/31

توضیحات

        ‌کتاب «شنام» خاطرات کیانوش گلزار راغب را دربردارد. ناشر درباره‌ی این اثر آورده است: «خاطراتی که در این کتاب روایت شده مربوط به جنگ تحمیلی در سال‌‏های ۶۰ -۶۱ و اجرای عملیات شنام به فرماندهی شهید احمد متوسلیان در مریوان است. کیانوش گلزار راغب، راوی کتاب بعد از پایان عملیات زخمی می‌شود و هنگام انتقال به بیمارستان سنندج، همراه برادرش که او هم رزمنده بوده اسیر گروهگ کومله‌ها میشود. کومله‌ها حدود یک ماه بعد برادر راوی را شهید می‌کنند که تاثیری بسیار منفی بر روحیه و جان و روان او می‌گذارد. دوران اسارات ۱۴ ماهه گلزار راغب به صورت دوره گردی سپری می‌شود؛ کومله‌ها سی تا چهل نفر را که در اسارت داشته‌اند و تعداد آن‌ها هم در طول مسیر تغییر می‌‏کرده، از این روستا به آن روستا می‌‏برند و همین‌طور این روند ادامه دارد تا زندان سردشت که دوران اصلی اسارت راوی و دیگر اسرا در آنجا شروع می‌شود. در دوران اسارت، کومله‌ها می‌خواهند کیانوش را اعدام کنند اما یکی از خانواده‌هایی که از ترس گروه دموکرات به کومله‌ها پناه آورده بوده، نمی‌گذارد او را اعدام کنند. شیلان، دختر خانواده‏ای که راوی را نجات می‌دهند رابطه‌ای عاطفی با او برقرار می‌کند که به دلیل تعصبات قومی به سرانجام نمی‌رسد و… راوی بعد از یک سال (شهریور ۱۳۶۱) از اسارت آزاد می‏‎شود و در سپاه کرمانشاه متوجه می‌شود شیلان هم فرار کرده است. تا بهار ۶۲ منتظر شیلان می‏‎ماند که شاید به خانه‎شان بیاید و وقتی او نمی‎آید، به خانه آن‎‎ها در سقز می‎رود و در می‌یابد ‎ که شیلان اسیر کومله شده است. این خاطرات خواندنی، سرشار از امید، تلاش و عشق به زندگی است که بخش دیگری از تابلوی رنگارنگ و شگفت‌آور جنگ را ترسیم می‌کند و پیش روی خواننده می‌گذارد.» کتاب حاضر را انتشارات «سوره مهر» منتشر کرده است.
      

لیست‌های مرتبط به شنام؛ خاطرات کیانوش گلزار راغب

پست‌های مرتبط به شنام؛ خاطرات کیانوش گلزار راغب

یادداشت‌ها

          بسم الله 

همین اول کار باید بگویم که هرچه کتاب از کیانوش گلزار راغب پیدا کردید بخوانید. چشم بسته بخوانید. آنقدر که این مرد خوش قلم است. چه داستان‌های بکری برای ما تعریف می‌کند. بی درنگ سراغ کتاب برده سور می‌روم. سه گانه این مرد (شُنام، عصرهای کریسکان و برده سور) حقیقت کومله و حقیقت آنچه بر کردستان و مناطق غربی کشور رفته و آنچه این مردم غیور داشته و دارند را نشان می‌دهد.

شُنام داستان رزمنده‌ای شانزده ساله به نام کیانوش گلزار راغب است که در عملیاتی در منطقه‌ای به نام شُنام به چنگ کومله افتاده و در زندان‌های آن‌ها اسیر شد. کتاب حکایت دوران زندان اوست.

از کجای شُنام باید بگویم؟ مگر می‌شود یک کتاب کوتاه، با این حجم، این مقدار حس و حال و انرژی و مطلب برای گفتن داشته باشد. شما حساب کنید که یک رمان به تمام عیار می‌خوانید. نوع نگارش کتاب به گونه‌ای است که اصلاً احساس نمی‌شود که خاطرات یک نفر در زمان جنگ است. آنقدر حرفه‌ای و دقیق و منضبط و بر اساس اصول داستان، پر از افت و خیز و تعلیق و عطف و گره است که مخاطب لحظه‌ای توان زمین گذاشتن کتاب را ندارد. کلمات آنقدر نرم و سلیس و روان است که با خواندن اولین کلمه، بر روی کلمات دیگر سُر خورده و تا انتهای کتاب پیش می‌روید.

سیر کتاب‌های جناب گلزار راغب از شُنام که خاطرات خودشان است شروع می‌شود. ایشان از کسی سخن می‌گوید که سرنوشت ویژه‌ای پیدا کرده است. و بیان می‌کنند که دیگر خبری از او ندارم. زمان می‌گذرد و روزی در جلسه‌ای که برای روایت گویی حاضر می‌شوند، ناگهان گوشی همراه‌شان زنگ می‌خورد. فردی که پشت خط بوده بیان می‌دارد که من سعید سردشتی همان کسی هستم که به دنبالش بودی... او مبهوت از این تماس به سراغ سعید می‌رود و جریان سعیدِ کتاب شنام، سرآغاز کتاب جدیدی به نام عصرهای کریسکان می‌شود. در این کتاب هم قلم فوق العاده نویسنده صرفاً خاطره گوی جریان سعید سردشتی نیست، بلکه گویی با رمان زندگی او روبرو هستیم. و اما جلد سوم، طبیعتاً باید بخوانم تا بتوانم درباره‌اش نظر بدهم. همین قدر می‌دانم که داستان برده سور پیرامون شخصیت یدالله است. او کسی است که از کیانوش خواست تا با سعید سردشتی از زندان کومله فرار نکند...

یکی از نقاط عطف کتاب جریان عشق کیانوش و شیلان است. غوغایی است این حکایت. شما تصور کنید فردی اسیر کومله شده است و برادرش را همان کومله کشته است. در این میان دختری از همان گروه کومله به نام شیلان، چشم این برادر را می‌گیرد، دختر به گونه‌ای رفتار می‌کند که اسباب آزادی این برادر، در حالی که حکم اعدامش آمده فراهم می‌شود. اما...
اصلاً دوست ندارم بیشتر ادامه بدهم. فقط باید قصه این عشق را بخوانید آن هم با قلم کیانوش گلزار راغب...
        

3