معرفی کتاب کتاب ساحلی اثر امیلی هنری مترجم مریم رفیعی

کتاب ساحلی

کتاب ساحلی

امیلی هنری و 2 نفر دیگر
3.8
71 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

124

خواهم خواند

95

ناشر
نون
شابک
9786226652865
تعداد صفحات
352
تاریخ انتشار
1400/2/26

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        A romance writer who no longer believes in love and a literary writer stuck in a rut engage in a summer-long challenge that may just upend everything they believe about happily ever afters.

Augustus Everett is an acclaimed author of literary fiction. January Andrews writes bestselling romance. When she pens a happily ever after, he kills off his entire cast.

They’re polar opposites.

In fact, the only thing they have in common is that for the next three months, they’re living in neighboring beach houses, broke, and bogged down with writer’s block.

Until, one hazy evening, one thing leads to another and they strike a deal designed to force them out of their creative ruts: Augustus will spend the summer writing something happy, and January will pen the next Great American Novel. She’ll take him on field trips worthy of any rom-com montage, and he’ll take her to interview surviving members of a backwoods death cult (obviously). Everyone will finish a book and no-one will fall in love. Really.
      

لیست‌های مرتبط به کتاب ساحلی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به کتاب ساحلی

یادداشت‌ها

paria

paria

1403/10/30

          خب،من این کتابو چند ساعت پیش تموم کردم.
اولا باید بگم که خیلی خیلی لطیف بود و کاپل به شدت کیوتی داشت! واقعا زیاد! و تو اون دسته ای بودن که من هی میگفتم یالا ابراز علاقه کنید بدویید! و این دسته از دسته ای که برا صحنه های عاشقانه شون غش و ضعف میکنم جداس.چون دسته ی دوم دیگه به هم رسیدن ولی دسته ی اول هنوز به هم نرسیدن و من هی منتظرم عشق شون رو به هم ابراز کنن ^-^
ولی نکته اینه که غش و ضعف برا صحنه های کیوت و عاشقانه در هر دو دسته هست..خیلی پیچیده شد به نظرم :| خبببب...
جدا از اینا داستان قشنگی بود..لطیف بود و باعث شد دلم بخواد عشق زندگیم نویسنده باشهههه! خیلی کیوت بوددددددن! واقعا خیلی نکته ی مهمیه که طرف کتابخون باشه و نویسنده هم باشه چون که این جوری کلی سرگرمی باحال به وجود میاددد(اینجا محل ریویو نویسی برا کتابه یا گفتن لیست خصوصیات نیمه ی گمشده؟(خنده)) 
و من که عاشقش شدم و درسته که پر از هیجان و اینا نبود،ولی ارامش خاصی که داش عالی بود،حرفایی که میزدن هم همین قدر کیوت و عالی بود و کلا...عالی بود دیگه( متاسفانه همون موقعی که تموم شد نتونستم اینجا احساساتم رو خالی کنم و برا همین انقد ریویوم الان این جوری شده..خداروشکر اون موقع که تموم شد تو خود کتاب احساساتم رو خالی کردم(خنده))
همین دیگه...من دوسش داشتم و کاری که ازش میخواستم رو برام انجام داد(میخواستم حالم رو خوب و استرسم رو کم کنه وقتی شروعش کردم و خب درسته که به مرور زمان استرسه از بین رفت و حالم خوب شد ولی این کتاب همون موقع که شروعش کردم استارت خوب کردن حالم رو زد و من ممنونشم)
خلاصه همین دیگه...دوسش داشتممم و عاشق ژانی و گاس ام :)
رفتن تو قلبم..بوممم خوش اومدید به قلب شلوغ پلوغ من :)
        

2

13

محدثه ز

محدثه ز

5 ساعت پیش

          ▪︎درباره کتاب:
"کتاب ساحلی" داستان ژانویه‌س که نویسنده کتابای عاشقانه‌س، اونم رُمَنس با پایان خوش و خرم. چون ژانویه می‌خواد عشق رو به مردم یادآوری کنه.
اما طی یه سری اتفاقات (که اسپویل نمی‌کنم براتون) گاس، رقیب و همکلاسی‌ قدیمی‌ش، رو ملاقات می‌کنه.
گاس نویسنده کتابای رئاله که به پایان خوش اعتقادی نداره!
بازم طی یه سری اتفاقات که نمیخوام بگم :)) باهم شرط‌بندی می‌کنن سر نوشتن یک کتاب که بازم نمی‌گم. :| 
(بیایید قبول کنیم من افتضاح کتابا رو خلاصه می‌کنم)

▪︎چیزی که فکر می‌کردم:
فکر می‌کردم یه کتاب در مورد کتاباس.
در واقع اصلا توقع نداشتم رمنس باشه، ولی هست :دی

▪︎چیزی که تجربه کردم:
این بار شخصیت اصلی کتاب یه نویسنده‌س،
تا حالا در مورد "نویسنده‌ها" فکر کردید؟
این‌که ممکنه چه چالش‌هایی داشته باشن یا زندگی‌شون چه‌طوری باشه...
این کتاب عاشقانه‌س همون‌قدر که کل‌کل داره، سختی‌ و شکست هم داره. یعنی نویسنده سعی‌ش رو کرده یه عاشقانه واقعی از آب دربیاد و خیلی عجیب و غریب و طوری نباشه که فقط تو کتابا پیدا می‌شه.

▪︎ترجمه و نحوه نگارش:
اوایل ریتم کتاب منطقی و خوب بود، اما اواخر همه چیز خیلی هول هولکی شد به‌نظرم. جا داشت یکم  کش بده داستان رو یا حتی یه‌سری چیزا رو زودتر حل کنه.
و درمورد ترجمه هم بگم که ترجمه خانم رفیعی مثل همیشه روان و دوست‌داشتنی بود.

▪︎دیگه چی:
همون‌طور که گفتم کتاب در مورد دوتا نویسنده‌س، حقیقتا از یه جایی به بعد بیشتر مشتاق خوندن کتاباشون که توی کتاب اشاره می‌شد بهش شدم تا خوندن داستان خودشون :))

و درمورد ستاره‌ها!
خُب من همیشه موقع رِیت کردن به داستان، ریتمش، ترجمه و.... نگاه می‌کنم.
سعی می‌کنم هر اثر رو تو ژانر خودش و در مقایسه با هم‌رده‌هاش بسنجم و امتیاز بدم.
اما از اونجایی که عاشقونه‌خون نیستم الان نمی‌دونم چندتا ستاره باید بدم :))
فکر می‌کنم ۳.۵ خوبه و خب رند می‌کنم به بالا.
ولی شاید یه روز بیام رندش کنم به پایین!!

▪︎به کیا پیشنهاد می‌کنم:
اگه کتابفروشی کوچک بروکن ویل رو خوندید و دوست داشتید، احتمالا این کتاب رو هم دوست خواهید داشت. (و بالعکس) از لحاظ حال و هوا خیلی شبیه‌ن.

و کلا اگه طرفدار ژانر عاشقانه‌اید یا یه رمان جمع‌جور می‌خواهید که یکم حال و هواتون عوض شه.

▪︎سخن آخر از زبان کتاب: 

☆ صفحه ۲۸۵)
وقتی کسی رو دوست داری دلت می‌خواد یه کاری کنی دنیا به چشمش متفاوت بیاد. به همه چیزهای زشت معنا بِدی و خوبی‌ها رو چند برابر کنی. این کاریه که تو می‌کنی. برای خواننده‌هات. برای من. چون دنیا رو دوست داری، همه چی رو زیباتر نشون می‌دی. درسته که دنیا همیشه اون‌جوری که تو توی کتاب‌هات نشون می‌دی نیست، ولی... به‌نظرم این‌جوری مطرح کردنش دنیا رو یه‌کم تغییر می‌ده. و دنیا نمی‌تونه همچین چیزی رو از دست بده.

☆ صفحه ۳۱۲)
آدم‌ها پیچیده بودند. مسائل ریاضی نبودند؛ مجموعه‌ای از احساسات و تصمیمات و شانس خرکی بودند. دنیا هم پیچیده بود؛ نه یک فیلم فرانسوی زیبا و تار، بلکه یک آشفتگی فاجعه‌آمیز و وحشتناک، آمیخته با درخشندگی و عشق و معنا.
        

0