یادداشت‌های فاطمه رفعت (132)

          این دومین کتابی بود که از اریک امانوئل اشمیت می‌خوندم؛ بعد از "مادام پیلینسکا و راز شوپن" که واقعاً دوسش داشتم.
"زیباترین کتاب دنیا" مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاهه که شخصیت اصلی همه‌ی اون‌ها زن هستند. داستان‌ها شروع‌های گیرایی دارن و اغلب پایان‌هایی خاص. آخرین داستان—که اسم کتاب هم ازش گرفته شده—به‌نظرم زنانه‌ترین و لطیف‌ترین داستان کوتاهی بود که تا حالا خوندم.

یکی از ویژگی‌های جالب این کتاب اینه که داستان‌ها لزوماً دنبال نتیجه‌گیری یا پیام مستقیم نیستن، ولی در عین حال، پایان‌هایی دارن که تو ذهن موندگار میشه و باز نیست. 

توی این کتاب بیشتر از قبل متوجه شدم اشمیت چقدر به احساسات درونی آدم‌ها آگاهه. توی بخش پایانی، اشاره کرده که این داستان‌ها رو در دوره‌ای نوشته که نوشتن براش ممنوع بوده و این کارو یواشکی و توی زمان‌های کوتاه که براش ایجاد میشده انجام داده. 

در کل، کتاب دوست‌داشتنی ولی معمولی ایه. اگر به داستان کوتاه علاقه دارید، ارزش خوندن داره.
امتیاز: ۸ از ۱۰
ترجمه کتاب ولی...🙂امسال سال کتابای خوب و ترجمه های ناخوبه گویا🫠
من ترجمه پروانه عزیزی رو خوندم. 
        

4

          داستان کتاب
«گریز دلپذیر» درباره یک روز غیرمنتظره در زندگی چند خواهر و برادر است.
چهار شخصیت اصلی: سیمون، لولا (زنی مطلقه)، گرانس و ونسان. 

این چهار خواهر و برادر، برای شرکت در مراسم عروسی یکی از بستگانشان با هم قرار گذاشته‌اند.
اما به طور غیر منتظره و هماهنگی 3 تایی باهم عروسی را به مقصد خانه ی برادرشان ترک می‌کنند. 
آن‌ها سوار ماشینی می‌شوند، به دل جاده می‌زنند و یک روز آزاد و رها را با مرور خاطرات گذشته و خوشگذرانی سپری می‌کنند. 
در این فرار کوتاه، از دغدغه‌های بزرگسالی، مشکلات روزمره، شکست‌ها و حسرت‌هایشان حرف می‌زنند. در واقع، این سفر کوچک برایشان مثل بازگشت به دوران کودکی و بی‌خیالی است.
.
.
.
این کتاب برام از اون کتاباییه که وقتی دارم میخونمش به نظرم خیلی معمولی میاد ولی صفحه های آخر و نزدیک پایان و بعد اتمام کتاب حس میکنم یه کتاب لطیف و خاصو تموم کردم و کلی حس خوب بهم منتقل شده. انگار تازه با کتاب صمیمی میشم. این حسو نسبت به کتاب قبلی که از آناگاوالدا "دوستش داشتم" خوندم هم داشتم.
ترجمه کتاب رو تو 10 صفحه اول با ترجمه شهرزاد ضیایی از انتشارات شمشاد مقایسه کردم و ترجمه نشر قطره(الهام دارچینیان) قابل تحمل تر بود ولی واقعا نمیشه بهش گفت خوب... داستان و قلم نویسنده یه تیکه هایی حیف میشد. 
در کل خوش خوان بود و سریع هم تموم شد. 
8.5/10
        

3

25

          سیر نزول زندگی استر گرین وود.
دختری که در ابتدا شرایط و جایگاه خوبی دارد و رفته رفته بین انتخاب هایش سردرگم می‌شود به نوعی دچار افسردگی شده و دست به خودکشی می‌زند و....

[سیلویا پلات این اثر را با نام مستعار «ویکتوریا لوکاس» منتشر و یک ماه پس از آن خودکشی کرد. حباب شیشه شباهت بسیاری با زندگی واقعی پلات دارد و چنین به نظر می‌رسد که تنها اسامی شخصیت‌ها و مکان‌ها تغییر کرده‌اند. اثر به زبان‌های متعدد ترجمه شده و با وجود درونمایهٔ تیره‌اش در دبیرستان‌های کشورهای انگلیسی‌زبان به عنوان متن درسی استفاده می‌شود. 
حباب شیشه به‌دست گلی امامی به فارسی ترجمه و یک بار با نام «شیشه» و بعدتر با نام «حباب شیشه» منتشر شده‌است.] 

کتابو 15 مهر بالاخره پیدا کردم و مثل یه محموله ممنوعه از یه کتابفروشی با هماهنگی قبلی تحویلش گرفتم. از همون اول جذب کتاب نشدم با اینکه توصیفات قشنگ و تصویر پردازی قوی ای داره ولی داستان کتاب برام جذاب و گیرا نبود و تا الان خوندنش طول کشید. اگه به عقب برگردم به خوندن همون جمله های معروف شدش اکتفا میکنم یا اگه نایاب نبود از کتابخونه میگرفتمش. خلاصه که زیاد خوب نبود در حد 6.5/10

        

26

          کتاب 92 صفحه ای "طبیعت بی‌جان با صدف ها و لیمو" که با اینکه روی جلد آورده نشده،جستاریست در باب نقاشی، هنر، زندگی، بهتر دیدن چیزهای دم دستی و نور و سایه...
اگر به نقاشی مخصوصا روی بوم علاقه داشته باشید از این کتاب لذت بیشتری می‌برید.در آخر کتاب بارکد نقاشی هایی که در کتاب ذکر شده رو آورده 
قلم نویسنده زیبا بود و ترجمه ی خانوم مرعشی خیلی روان و عالی.
این کتاب در حال حاضر  فکر میکنم 130 تومن باشه که به نظر من اگه قصد ندارید درباره این موضوع به خصوص مطالعه کنید و صرفا میخواید ببینید چه جور کتابیه سراغش نرید.
و در آخر بخشی از کتابو که به نظرم منظور نویسنده از کل کتاب، رسوندن این مطلب بود رو میارم:
‌🌱بگذارید دقیق تر بگویم.
نخست اصل توجه است، همین و بس. ایمان به اینکه اگر مدام به چيزی بنگریم غافلگیرمان می‌کند و پاداشمان می‌دهد.
دوم ایمان به توانایی اشیا در حمل معنا، در ظرف بودنشان. ظرف چه چیز؟ خود ما قطعا.
 منظورم این است که اشیای تصویر شده، سر آخر، سرشار روح اند، هر جیزی هستند جز بی‌جان...... ص65
        

26

          کتاب از جایی آغاز می‌شود که جسپر راوی داستان در زندان شروع می‌کند به نوشتن خاطراتش و به در همان صفحات اول می‌گوید متنفرم از اینکه بگویم این داستان همانقدر که به من مربوط است به پدرم و به عمویم هم مربوط است و با حسی گیج بین نفرت و ترحم و حرص از پدرش سوالی در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و داستان را با کودکی خودش شروع می‌کند و ادامه می‌دهد و طوری در داستان غرق می‌شود که یادتان می‌رود دارید نوشته های جسپر دین در زندان را می‌خوانید. کتاب با زندگی مارتین دین، پدر جسپر و تری دین، عموی جسپر جوش می‌خورد و اوج می‌گیرد و بعد وارد نوجوانی جسپر و زندگی با پدرش می‌شود تا فصل 5 که با "یادداشت نویسنده" شروع می‌شود و وارد خود زندگی نامه پدر جسپر می‌شود و آخر داستان که به اول برمیگردید... 

کتاب  قشنگی بود. 
من از کتابخونه گرفتم و خوندم و تقریبا تو هر چند صفحه دلم میخواست کلی یاداشت بهش اضافه کنم و کلی جاهاش خط بکشم. 
حتما چند سال دیگه کتابو میخرم و وقتی به اندازه کافی یادم رفته شروعش میکنم و دوباره لذت میبرم. 
8.5/10
        

56