یادداشتهای سعیده بهادری یکتا (53) سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 35 توصیفی که نویسنده از «آبی دوردست» توی کتاب داره باعث شد فکر کنم چرا «آبی» تنها رنگ محبوب همهی آدمها نیست؟! اگر بخوام صادق باشم جستار خوندن، اونهم از نوع ترجمه برای من کمی سخته ولی این کتاب چند تایی جستار داشت که خوندنشون واقعا لذتبخش بود. 0 2 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 زیر تیغ ستارهٔ جبار هدا کووالی 4.1 18 یه چیزی که خیلی برام عجیب بود و حتی یکم حسرتبرانگیز، این بود که چهطوری نویسنده در هیچکجای این داستان پر فراز و نشیبی که توی زندگیش داشته، به خودکشی فکر نکرده؟ این حجم از شور زندگی از کجا میاد؟ 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 وانیل و شکلات ازووا کاساتی مودینیانی 3.1 8 درسته کمی زرد بود ولی خوندنش یه گیلتی پلژری داشت که به هرکسی نمیشه گفتش 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 ارتباط بدون خشونت: زبان زندگی مارشال بی. روزنبرگ 4.1 14 واقعا خوندنش برام جانکاه بود :)) اصلا توصیهش نمیکنم خلاصهش رو میشه توی یک صفحه نوشت و ارائه کرد، نیازی به اینهمه بستدادن نبود 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.8 34 فراخوان آخرش خیلی زیبا بود :) 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 67 حمیدرضا صدر...مردی پر از زندگی من تا پیش از خواندن این کتاب هیچ آشنایی با روحیهی او نداشتم. از آنجایی که چندان طرفدار دو آتشهی فوتبال یا فیلمهای سینمایی نبودم، تنها حین عوضکردن کانالها شاید چهرهاش را دیده بودم و طرز حرفزدن هیجانزدهاش را همراه با حرکات اغراقشدهی دستانش کتاب را در یکی از صفحات اینستاگرامی دیدم. یکی از کسانی که دنبال میکنم و به سلیقهاش اعتماد دارم مشغول خواندن آن بود، بی هیچ حرف اضافی. نمیدانم چهطور شد که تصمیم گرفتم من هم این کتاب را بخوانم. یک روز بعد از ساعت کاری از شرکت روانهی «افرا کتاب» شدم و در همان بدو ورود کتاب را برداشتم. خانم فروشنده که بسیار عزیز و صمیمیست گفت امروز تولد آقای صدر است...عجیب بود. برای من که به نشانهها باور دارم نشانهای بود که باید این کتاب را بخوانم و از خواندنش هم لذت خواهم برد. و حقیقت این است که همینطور شد...نشانهها مثل همیشه درست بودند موقع خروج از افرا کتاب، خانم فروشنده گفت، برو، برو غمنامهی اورنج کانتی را بخوان و ببین که چه گذشته به آقای صدر... خواندم. فهمیدم چه گذشته، چه گذشته به آقای صدر، دختر، همسرش، خانوادهاش... و تمام ما مرگ چیز غریبیست. نوشتن و خواندن از آن هم ترسناک است و هم لذتبخش هم باور نکردنیست و هم سخت واقعی خواندن کتاب را به همه پیشنهاد میکنم. مخصوصا کسانی که شوق زندگی دارند، یا کسانی که شوق مرگ دارند و یا کسانی که در بند روزمرگی محصور شدهاند. 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 درک یک پایان جولیان بارنز 3.6 33 فضای روشنفکری اوایل دانشگاه و عنصر غافلگیری توش خیلی گلدرشت بود متأسفانه شاید هم چون اورریتد بود منو ناامید کرد مقداری 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 کاهش وزن آسان به روش آلن کار آلن کار 2.0 1 کلاً نویسنده حرف حسابش دو جملهست. این که خام بخورید و تا جایی که میشه میوه و سبزی بخورید. شما از طبیعتید و باید از طبیعت تغذیه کنید. من باهاش مخالف یا موافق نیستم. فقط کل کتاب رو براتون خلاصه کردم :)) 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 235 اگر زادهی خاورمیانه نبودم، احتمالا باور داستان برایم مشکل بود. این حجم از تلخی حتی در مخیلهام نمیگنجید و خیال میکردم کل داستان یک بلوف غیر حرفهای بزرگ است. اما زادهی خاورمیانهام و میتوانم باور کنم که این داستان، حقیقت هزاران نفر در این جغرافیای طلسمشده باشد. خواندن «بادبادک باز» برای من که اهل خواندن داستانهای تلخام و معمولا به طرز خودآزارانهای از این تلخی لذت میبرم (مثل کندن خون لختهشده بر روی زخمی نه چندان قدیمی)، سخت بود. سخت و نفسگیر. چنانکه چندین مرتبه مجبور شدم کتاب را کنار بگذارم، نفس عمیق بکشم، اشکی بریزم و بعد از گذشت حداقل یکروز، دوباره به کتاب برگردم. تک تک اتفاقات در جایجای کتاب نشان از آن داشت که داستان از اول کاملا ساختارمند است و هر اتفاقی از ابتدا، از پیش از نوشتن برنامهریزی شده و قلم نویسنده، فقط بر ذوق و قریحه و احساسات لحظهای تکیه ندارد، امااا... اما میتوان گفت ۲۰ درصد یا حداقل ۱۵ درصد پایانی داستان نشان از آن دارد که حسینی، به تلخی آنچه مینویسد اعتیاد پیدا کرده و بین هر چندراهی، قطعا، آزاردهندهترین راه را برای قهرمانش انتخاب میکند. این تلخی در خطوط پایانی داستان کمی توی ذوق میزند البته من دلیل دیگری هم میتوانم بر این تفاوت و خروج از یکپارچگی پیدا کنم و آنهم سرعت داستان است که در همین بخش پایانی، تغییر میکند و سریعتر میشود. احساس میکنم نویسنده خودش هم دیگر توان تحمل دردهایی که به قهرمان روا میدارد نیست و میخواهد هرچه زودتر غائله را ختم کند تا بتواند آن نفس محبوس در سینهی خود و خواننده را رها کند و مثل قبل نفس بکشد. همهی اینها چیزی از جذابیت، هولناکی، غمناکی و فوقالعاده بودن «بادبادک باز» کم نمیکند. کاش زودتر آن را خوانده بودم. در تمام مدت خواندن همین حسرت گریبانم را گرفته بود. کاش خیلی خیلی زودتر آن را خوانده بودم. 0 3 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 مصائب من در حباب استارتاپ دنیل لاینز 4.1 8 خیلی وقت بود که به کتابی پنج ستاره نداده بودم و خیلی وقت بود که خوندن کتابی اینطور بهم نچسبیده بود و در حقیقت «جیگرم رو خنک نکرده بود». کتاب برای من مثل یک لیوان لیموناد با یخ خرد شده بود توی عصر یه روز تابستونی که از صبحش توی خیابون در رفت و آمد بودم. راستش اصلا انتظار نداشتم اینطور باشه. فکر میکردم مثل خیلی محتواهای دیگه که در مورد شرکتهای استارتآپی و «فضای اکوسیستم» نوشته شده و میشه، درگیر تمجید کلیت این اتمسفر باشه و نهایتاً کمی نقدهای گزندهی مثلاً جسورانه داشته باشه اما هر چی جلوتر رفتم بیشتر سورپرایز شدم. من شاید فقط چند سال از میانگین سنی آدمها در شرکتهای استارتآپی فاصله دارم و هنوز ۵۴ ساله نشدم و موهای جوگندمی ندارم اما تمام صحبتهای نویسنده رو کلمه به کلمه درک میکردم. در مورد سرسپردگی آدمها، در مورد ارزون بودنشون، در مورد اینکه نهتنها شرکتها هیچ تعهدی به کارمنداشون ندارن (علیرغم اینکه انتظار دارن اونها نهتنها متعهد، بلکه سرسپردهشون باشن) که ترجیح میدن یه مدت ازشون کار بکشن و زمانی که میبینن مهارت و تجربه داره به قیمت کارمندهاشون اضافه میکنه، اونها رو کنار بذارن یا درستتر بگم: فراری بدن! متأسفانه این فضا فقط هم محدود به استارتآپها یا شرکتهای تک نیست. من در تجربهی قبل از کار در حوزه تک هم با این مسأله مواجه بودم. احتمالاً هر جایی که از نیروی کار جوان و نسبتاً کمتجربه داره استفاده میکنه، میتونه با این حربه به راحتی از آدمها بیگاری بکشه. همون بردهداری مدرن که نویسنده هم توی کتاب یه جا ازش صحبت میکنه. یکی از چندین جایی از کتاب که برای من مثل همون قلپ لیموناد بود. خریدن کتابهای نشر اطراف برای من همیشه بدون ریسک بودن. میدونستم که احتمالاً از کلیت محتوا خوشم خواهد اومد. حالا اگر موضوع هم به بخشی از زندگیم مرتبط باشه و کتاب ترجمهی روان و درخشانی هم داشته باشه (همونطوری که در مورد این کتاب بود)، چه بهتر! خوندن کتاب رو به هر کسی که به نحوی توی شرکتی با جمعیت بیشتر از ۵۰، ۶۰ نفر و با نیروهای اغلب کم سن و سال کار کرده/میکنه یا کسایی که توی شرکتهای حوزه تک فعالن بهشدت پیشنهاد میکنم. این اتفاقیه که در حین و بعد از خوندن کتاب براتون میافته: چند روزی زیر لب میخندید و هی میگید عههههه، پس سیلیکون ولی هم اینطوریه! ولی بعدش ذره ذره غم فرا میگیرهتون و فکر میکنید که چه چیزهایی هست که دوست نداشتید ازش خبر داشته باشید. یا شاید هم خوبه که خبر داشته باشید، اما کار چندانی راجع بهش از دستتون/مون برنمیاد. مثل خیلی خیلی خیلی چیزهای دیگه نمیدونم دونستنش بهتره یا ندونستنش. 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 دکتر جکیل و مستر هاید رابرت لوئیس استیونسون 3.8 27 نمیدونم مساله این بود که من مدت ها بود نوشته های قدیمی رو نخونده بودم یا واقعا ترجمه مشکل داشت اگر به ایدهی کلی اینطوری نگاه کنیم که شاید اولین باری باشه که همچین موضوعی توی ادبیات داستانی مطرح میشه، خب خیلی جالبه. در غیر این صورت خیلی متوسط بود 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 شغل های چرند و پرند دیوید گریبر 3.0 1 خوندن این کتاب با اینکه ترجمه خیلی خوبی داشت برام یکم سخت بود چون کلا به محتوای اقتصادی و سیاسی عادت نداشتم! ولی اونقدر جذاب و روون بود که همینطور باهاش پیش رفتم نویسنده بشدت البته عقاید چپ داره و این رو تلویحا تو چشم مخاطب میکنه هر از چندی کلیت موضوع کتاب هم راجع به اینه که شغلهای چرند و پرند کدومها هستن، چند دستهن؟ ویژگیاشون چیه؟ حسوحال کسایی که این شغلها رو دارن معمولا چیه؟ اصلا چرا بهوجود اومدن؟ کیا از وجودشون سود میبرن (سرمایه دارا!) و در آخر هم راهحل پیشنهادی نویسنده رو میخونیم که داشتن یه حقوق ماهیانهی پایهی جهانیه! ینی همهی آدمها فارغ از کارشون و هرچی، یه حد پایینی از حقوق رو به صورت دریافتی ماهانه داشته باشن. حالا از پولدارا میشه مالیات بیشتری گرفت. خیلیها به همین راضی هستن و سراغ کارهای چرند و پرند نمی رن، خیلیها شکوفا میشن و اصلا میرن سراغ علاقهشون و غیره نمیتونم بگم نویسنده هرچی گفته از نظرم درسته، حتی خیلی جاها عجیبه ولی خب من چون تاحالا چنین مطالعاتی نداشتم، نمیتونم اصلا نظری بدم. در مجموع ولی از خوندن این کتاب خوشحالم. 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 ترک آسان سیگار به روش آلن کار آلن کار 4.5 4 راستش به خود کتاب امتیاز ۱ هم نمیشه داد بس که انگیزشی و عجیبه ولی کاری که میکنه واقعا یه پنج تپل داره! نمیفهمم چطور کار میکنه و از این بابت سخت اذیتم. نکنه همهی کتابای انگیزشی انقد کار میکنن؟ این نگرانکنندهست. 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 هر روز یک قدم نزدیک تر جینی الکین 2.9 4 دکتر پرسید کجای کتابی؟ و من فکر کردم همه جای کتاب عین همه و گفتم اونجا که دختره از خودش بدش میاد و نمیتونه حرفاشو به دوست پسرش بزنه و بگه از چیا خوشش نمیاد و هی نمیتونه باهاش بحث کنه و از جدا شدنشون میترسه و ... همش که تکراریه! بعد گفت بنظرت شبیهین به هم؟ گفتم اصصصلا! یا حداقل الان دیگه اصلا! بعد از جلسه فکر کردم: همهی کتاب یکجور نیست و قطعا هر کسی اون تیکه که شبیه خودشه براش پررنگتره. بعدتر فکر کردم آیا شبیهیم به هم؟ حتماً حتماً 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 یکلیا و تنهایی او تقی مدرسی 3.4 15 بعد از خوندن این کتاب یه آرامش و غم عجیبی آدمو تو خودش میکشونه، سبکی تحمل ناپذیر تنهایی شاید... 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 سرگذشت ندیمه مارگارت اتوود 3.7 48 متأسفانه ترجمه خیلی بد بود و در نیمهی اول کتاب که هنوز داستان اوج نگرفته بود خیلی به چشم میومد اما از نیمههای کتاب به بعد، دیگه هیچ چیز مهم نبود جز داستان خودتون رو برای یک داستان صریح و نفسگیر، پر از توصیفهای خشن و در نهایت تجربهی غم، خشم و استیصال آماده کنید. 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 چادر کردیم رفتیم تماشا: سفرنامه عالیه خانم شیرازی عالیه خانم شیرازی 3.4 41 عالیه خانم در ناله و نفرین الگوی منه :)) 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 دود خوسه ابخرو 3.9 19 آدمهایی که نمیدونیم کی هستند و چرا توی یه کلبه، توی جنگل ساکنند، سعی دارن توی شرایطی که دارن زنده بمونن و داستان، داستان بقاست انسان برای بقا حاضره دست به هر کاری بزنه... 0 0 سعیده بهادری یکتا 1404/4/7 درباره ی کشتن نسیم مرعشی 2.9 7 «دربارهی کُشتن» مجموعه روایاتی بود که فصل مشترک اکثر اونها جنگ، جنوب ایران و مرگ بود. به یکبار خواندن میارزید قطعا اما وای از روایت آخر...وای از روایت آخر...و چه زمانی برسه که بتونیم همچین چیزی راجع به اتفاق مشابهی که در زمانهی خودمون افتاد بنویسیم... 0 0 سعیده بهادری یکتا 1401/3/8 شب یک شب دو بهمن فرسی 3.7 21 شب یک شب دو، مجموعه نامه های درهم ریخته ی "زاوش ایزدان" و "بیبی کاکایی" کتابی است که دریافتن ماجرای واقعی که رخ داده را به خواننده وا میگذارد. خواننده پس از خواندن این نامه ها و حرف ها و گاه تخیلات و تصاویر ذهنی "زاوش" و "بیبی" که نحوه ی نگارش آنها بی شباهت به فیلمنامه هم نیست، خود سرنوشتی را که دوست دارد برای این دو درنظر می گیرد. داستان تلخ است. تلخی آن به نهایت می رسد و آن قدر همه چیز یکباره در سیاهی فرو می رود که نمیتوان جز یک پایان -که اگرچه نویسنده آنرا اسماٌ باز گذاشته است- تصور کرد. فضای تهران قدیم آنچنان زیبا در این کتاب به تصویر درآمده که در طی خواندن آن، حسرت یک لحظه زندگی در دهه ی 30-40 رهایم نمی کرد. با توجه به فضاسازیها و طرز نگارش داستان، بنظر می رسد نمایشنامه های فرسی نیز خواندنی باشند. "شب یک شب دو" را می توان فیلمی دانست که با چیره دستی و به هنرمندانه ترین حالت به شکل یک کتاب درآمده است. 0 4