نمیدونم از کجا شروع کنم ؛ بعضی قسمتای این کتاب حس بد زرد بودن میداد و بعضی جاهاش به واقعیت نزدیک بود ؛ شایدم صرفا چون با فرهنگ مردم اون زمان ایتالیا آشنا نیستم فکر میکنم اینطوریه.
داستان حول یک زن ایتالیایی میگرده که از بی مسئولیتی و اشتباهات همسرش به ستوه اومده و می خواد مدتی اون رو تنها بذاره تا کار های خونه و مدیریت وضع بچه ها و غیره و ذلک رو به دوش بکشه و درک کنه.
بدنه داستان از موضوع بی وفایی ( نه تنها از شخصیت اول داستان بلکه در سه نسل و اطرافیان این سه نسل) تشکیل میشه و مشکلات زندگی و روزمرگی ،شاخه هاش هستن.
- یه سوالی برام بعد خوندنش پیش اومد؛ واقعن بافت فرهنگی اجتماعی ایتالیا اینجوریه ؟!؟