سرگذشت ندیمه

سرگذشت ندیمه

سرگذشت ندیمه

مارگارت اتوود و 1 نفر دیگر
3.7
82 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

160

خواهم خواند

102

ناشر
ققنوس
شابک
9789643114190
تعداد صفحات
464
تاریخ انتشار
1399/7/30

توضیحات

        داستانی هولناک درباره‌ی آینده‌ی خیالی امریکا که در آن اغلب مردمان نازا شده‌اند و حاکمان با انحصاری کردن ازدواج، می‌کوشند به هر قیمتی نسل خود را حفظ کنند. معدود زنانی که همچنان می‌توانند آبستن شوند بالاجبار و به صورت دوره‌ای به ازدواج حاکمانی در می‌آیند که اکثرشان نازا هستند اما همواره تحت معالجه‌اند تا بتوانند نسلشان را تداوم بخشند. منتقدان سرگذشت ندیمه را داستانی نمادین درباره‌ی گفتمان‌هایی می‌دانند که نمی‌خواهند انقراض خود را بپذیرند و می‌کوشند با در اختیار گرفتن قدرت و تصاحب معدود نیروهای زاینده‌ی باقیمانده خود را تداوم ببخشند.
      

لیست‌های مرتبط به سرگذشت ندیمه

نمایش همه
دنیای قشنگ نو۱۹۸۴مزرعه ی حیوانات

دنیای دیستوپیا

20 کتاب

همیشه اینطور بوده که دنیای دیستوپیا رو با علمی تخیلی اشتباه میگیرن و الان من این لیست رو ساختم که اشتباه نگریم. دنیای دیستوپیا ؟! دنیای پاد آرمان شهری میشه دیستوپیا ذکر منبع :مطلب زیر از مجله طاقچه کپی برداری شده {همه ما چیزهایی از «مدینه فاضله»، «آرمان‌شهر»، «یوتوپیا» و… شنیده‌ایم و تقریبا می‌دانیم که این کلمات در توصیف دنیایی کامل و ایده‌آل به کار می‌رود. جایی که زندگی در حد کامل رفاه و آسایش و امنیت در جریان است و رضایت در دل‌ها و چشم‌ها جاری است؛ اما آیا تابه‌حال در مورد «دیستوپیا» چیزی شنیده‌اید؟ دیستوپیا که در مقابل یوتوپیا تعریف‌شده همان «پادآرمان‌شهر»، «تباه شهر»، «مدینه فاسده»، «مدینه ضاله» و «ویران‌شهر» تعریف‌شده است. دیستوپیا هم یک جامعه‌ای خیالی است با ویژگی‌های منفی. جایی که زندگی در آن آرزوی هیچ‌کس نیست. این مفهوم چه در ادبیات و چه در صنعت سینما و تصویر دستمایه داستان‌های تخیلی بسیاری شده است؛ و البته که برخی از این آثار به اقتباس از یکدیگر بوده‌اند. چنین آثاری معمولا ماحصل تلاش و تفکر نویسندگانی هستند که آنها را «آینده‌گرا» می‌نامند. آنهایی که دنیایی را در قرن‌های پیش رو تصویر می‌کنند و هرکدام با توجه به گرایش و علایق خود آن دنیا را تحت تاثیر امری خاص می‌بینند و بر اساس همین نوع نگرش آن زندگیِ در آینده را برای خوانندگان اثر خود شرح می‌دهند. اگرچه بسیاری از این نویسندگان تاثیر تکنولوژی و چیرگی آن بر انسان و یا پیشرفت علم پزشکی و غلبه تغییر ژن را بر آدمی، موضوع محوری داستان‌های خود قرار داده‌اند اما درنهایت به مباحثی چون اخلاق، انسانیت، احساس و… رسیده و مشکلات به وجود آمده را تحت تاثیر کم‌رنگ شدن این ویژگی‌ها می‌دانند و قهرمان داستانشان در پی دست یافتن به همین موضوعات به مقابله با آن جامعه بی‌تفکر و فرورفته در منجلابِ از خود بی‌خودشدگی، برمی‌خیزد.} ‌در ادامه خودم اضافه کنم کتابهای زیر جزو این ژانره و کتاب We ترجمه ی نشر بیدگل و کتاب بخشنده نشر چشمه همچنین فارنهایت ۴۵۱ ترجمه ی نشر میلکان رو پیشنهاد میکنم... یه نکته ی دیگه مزرعه حیوانات و مغازه ی خودکشی شاید کاملاً توی این ژانر قرار نگیره ولی اگه دقت کنید شاید شما هم جزو این ژانر بدونید

29

داستان دو شهرچشم هایشجای خالی سلوچ

سیاهه سیاحت، سیر وسلوک یا سیمای سحر و سیاست زنانه

73 کتاب

اول خواستم فقط رمان و حسب‌حال بنویسم اما دیدم کتاب‌هایی در ذهنم هست که دلم پیش‌شان است و دستم به حذف‌شان نمی‌رود. بعدتر اگر مجالی بود شاید این فهرست را تفکیک کردم! آنروز موعود قول میدهم که در فهرست‌های جداگانه مفصل‌تر بنویسم! (وعده سر خرمن) برای خواندن این سیاهه حرف‌هایی به نظر مهم می‌رسد که بدانید. البته اگر یادداشت حقیر در خصوص داستان دوشهر را خوانده باشیددستتان می‌آید تصویر زنان در آینه این پیرمرد نورس را! 1- در کتاب، زن سوژه است و ابژه! قهرمان است و مقهور! محبوب است و منفور! قاعده است و قرار! قدرت است و غیرت! نفرت است و موهبت! زمین است و زمان! آن است و آینده! حقیقت است و فسانه! دلدار است و دل‌داده! عصمت است و پتیاره! پیامبر است و ساحره! گل است و گلاب! صواب است و عقاب! شهد است و شراب! زهر و است و سراب! حزین است و شاداب! شاهد است و شهید! شهر است و شعر! شهرت است و غریبی! ساحل است و صخره!‌ کویر است و دریا! بهشت است و دنیا! 2- در شاعرانگی‌ها بالا اگر خواستید بجای «و»، «یا» بگذارید! بجای کتاب هم اگر خواستید زندگی بگذارید! قضاوتش با شما! بگذریم! 3- سیاهه شامل کتبی است داستانی و ناداستان که در آن یا زن قهرمانی است یا بستر بروز قهرمانی یا چشم سیاهی در جستجوی قهرمانی به نظر من. ۴- اول که فهرست را که نوشتم مورد لطف و نظر تعدادی از اهل ذوق قرار گرفت و کتبی را پیش نهادند تا اضافه کنم که از ۵۰ به بعد شماره شده است. ۵- بخشی از کتاب‌ها نه فارسی و نه زبان اصلیشان در ایران نمایه نشده و متاسفانه قادر به فهرست کردنشان در بهخوان نیستم. بخاطر همین اسامی مهم‌ترین آن‌ها را در همین نوشتار تقدیم می‌کنم. ۱- نوشتن علیه فرهنگ نوشته خانم لیلا ابولغود ۲- زن در الجزایر نوشته خانم آسیه جبار ۳- عشق آوای خیال نوشته خانم آسیه جبار پ.ن. کتاب‌ها بی هیچ علتی و برداشتی ۷۲ تن شدند.

16

پست‌های مرتبط به سرگذشت ندیمه

یادداشت‌ها

          روایت کتاب بسیار بسیار گیراست. فضای کتاب خیلی تاریک و وهم‌آلود است. هربار که کتاب را دستم گرفتم قلبم را به درد آورد، در عین حال نمی‌توانستم آن را کنار بگذارم.
کتاب دربارهٔ جامعه‌ای ست که برای بقایش نیاز ضروری به تولد نوزادان دارد و شرح فضای زندگی ندیمه‌هایی که فقط برای این موضوع به نوعی به اسارت درآمده‌اند.
خوانده بودم که کتاب را ضد ایرانی می‌خوانند؛ اما من چنین برداشتی نداشتم. 
چندبار در کتاب احساس کردم طعنه‌ای به اسلام می‌زند، در همین بین جایی نوشته بود که مستضعفان وارثان زمین هستند... یعنی استفاده از چنین تعبیری اتفاقی است؟
بنابراین از نظر من، ناملموس، نویسنده به تفکرات اسلامی که درک درستی از عمق و مفهوم آنها ندارد طعنه زده است و جامعه‌ای بسیار تاریک را شرح داده است.
پایان کتاب بسیار غافلگیر کننده بود و از این بابت خوشحالم، حداقل روزنهٔ کوچکی برای کاهش تاریکی و تلخی کتاب در اختیار خواننده قرار داد تا برای خودش خیال پردازی کند.
        

15

          قبل از اینکه ریویوم رو بنویسم چون شاید کسی نخونه می‌خواستم در خواست کنم از تمامی دوستان که هر رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه یا فیلمی‌ رو که موضوع ضدآرمانشهر داره و می‌شناسه معرفی کنه که شاید به یه آرشیو مناسب برسیم
رمان‌های مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ و فارنهایت ۴۵۱ که تو این موضوع معروفن اما اگه فیلم آلفاویل اثر‌ژان لوک گدار رو ندیدید اون هم حتماً نگاه کنید. 

خب برسیم به خود کتاب... یه عادت (بد یا خوب) دارم که رمان‌های خوب رو قبل از اینکه فیلمشون رو ببینم و تصاویر فیلم ذهنیت خلاقه‌ی من رو خراب کنه باید بخونم و اومدن سریال سرگذشت ندیمه و اصرار دوستام به دیدنش موجب شد که این کتاب رو بخونم. 
اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که یه رمان ضدآرمانشهری (دیستوپیایی یا ویرانشهری) رو به قلم یک زن خوندم. معمولاً این آثار با توجه به ماهیت سیاسی‌ای که دارند نوشته‌ی مرده... اما مارگارت اتوود به خوبی تونسته بود یک دنیایی رو ترسیم کنه که توی ویرانشهرش زن‌ها آسیب‌های جدی‌تری می‌بینند. 
اتوود انقدر با وسواس این دنیا رو ترسیم می‌کنه که حدود چهل درصد اول رمان بیشتر به توصیف ریزه‌کاری‌های وحشتناک دنیای خیالیش می‌پردازه.
همچنین رمان به شدت ویژگی‌های مدرن رو داره... به هم ریخته توصیف می‌شه(که البته آخر رمان برای این به هم‌ریختگی دلیل خوبی داره) و پایان آنچنان مشخصی نداره. به هر حال رمانیه که حس می‌کنم هر کسی حداقل تو کشور ما باید بخونه و به شدت توصیه می‌کنم اول رمان رو بخونید بعد سریال رو ببینید تا ذهنتون تو تصور کردن تصاویر کتاب تنبل نشه و تصاویر سریال رو به جای تصاویر‌ ذهنی‌تون تداعی نکنه.
        

5

          کتاب خوش خوانی بود، از اون جنس کتاب‌ها که در سفرشون باید از مسیر لذت برد و خیلی به مقصد توجهی نداشت!

اگر بخوام که این کتاب رو با دیگر آثار مطرح دیستوپیایی مثل 1984 و فارنهایت ۴۵۱ و ... مقایسه کنم، باید بگم از نظر فرم و سبک نوشتاری قلم و پرداخت مارگرت اتوود رو بیشتر دوست داشتم و بهم چسبید. (از نظر محتوایی اما، کتاب خانوم اتوود با پادآرمانشهر های بزرگ ادبیات فاصله دارد. که راجب این موضوع هم میشه چند یادداشت دیگه بنویسم...)
اما چرا؟!
یکی از مشکلات اصلی من با پاد آرمانشهر های سیاسی اینه که کوتاهن! انگار نویسنده فقط و فقط درصدد بیان رساله و نقطه نظر  سیاسی خودشه. 
سرگذشت ندیمه اما فرم متفاوتی داشت. 
از شروع کتاب خواننده متوجه میشد اینجا دنیای متفاوتی‌ست  ولی راهنمایی چندانی از سمت نویسنده برای روشن شدن ماجرا نمی‌شد.
خواننده حتی تا اواسط کتاب(فکر میکنم فصل بیست و چهار) برخلاف دیگر اشخاص حضور یافته در داستان از نام شخصیت اصلی آگاه نیست.  و این باعث میشه خواننده حضور عمیق تری در داستان داشته باشه و دائما برای پیدا کردن سرنخی جدید از راوی قصه به جست و جو بپردازه. 
در حقیقت اتوود به ما فرصت داد تا از خلل و فرج دیالوگ ها، رویاها، یادآوری‌ها و حسرت ها از جانب خودمون و اقتضای فرهنگ و زمان زیستمون رابطه‌ای علت و معلولی برای سرگذشت ندیمه بنیان کنیم تا در نهایت پس  از به اتمام رسیدن دو سوم کتاب، راوی زبان بُگشاید! و توضیح تقریبا کاملی راجب سرگذشت سرزمینش برای ما بده. در این لحظه‌ست که ما متوجه اون چیزی که اتوود را در زمانه  و تجربه زیست خودش به سمت نوشتن این اثر سوق داده میشیم.

اما همنطور که اول یادداشت هم گفتم باید از مسیر این کتاب لذت برد و منتظر پایان اعجاب انگیزی نبود. 

        

28

          کتاب حاضر، سرگذشت ندیمه اثر نویسنده فمنیست و فعال اجتماعی کاناداست که معرفی صریح و کامل نویسنده نیازی ملزوم و جذاب برای درک درون مایه این کتاب است. چرا که زن بودن و زنانگی نویسنده تاثیر عجیبی در خلق این اثر بسیار زیبا داشته است. همانطور که از نام کتاب بر می‌آید داستان راجع به ندیمه‌ای است که در خانواده ای مرفه کار می‌کند. دختری جوان که با دیدگاه آزادی و برابری و دوری از تبعیض‌ها و مخالف با دیدگاههای جنسیتی است. مسئله‌ای که دغدغه نویسنده بوده و خود را در قالب ندیمه ای در داستان برای مخاطب به روایت درآورده. کتاب حاضر بسیار انگیزشی برای خودشناسی و غنی از جملات خودباوری برای مخاطب است. 
داستان راجع به دختری جوان است که به خانواده‌ای بدون فرزند داده می‌شود. در آن دوران یعنی زمانی که انقلابی توسط مسیحیان صورت گرفت، فردیت مردم به خصوص زنان اهمیتی در امور کشور نداشت. در آن دوران زنانی که قدرت باروری داشتند در خانواده‌های سلطنتی زندگی می‌کردند تا فرزندانی به دنیا بیاورند و کسانی که خود را اداره‌کنندگان جامعه می‌دانستند آنها را به خانه‌های دیگران برای خدمت می‌فرستادند‌. به این زنان ندیمه می‌گفتند. 
کتاب پیش رو جامعه ای از زنان را به تصویر می‌کشد که در آن زنان از هیچ حقوقی مثل طلاق و ازدواج مجدد و... برخوردار نیستند. 
اگر از خواندن کتاب ۱۹۸۴ لذت بردیده اید این کتاب نیز به شما پیشنهاد می‌شود. متنی که با زبان روان و ساده اما باورپذیر است.


        

2

رها

1400/12/3

          حقیقت اینه که مردم خواهی نخواهی عموما قسمت مهم هر انقلابی هستن. منتها بعد که کار از کار گذشت تازه میفهمن درست در موردش فکر نکرده بودن... زمان که میگذره و تمام هیجانات و شر و شور ها که فروکش میکنه تازه اون موقع ست که می فهمی برای چه چیزهای اشتباهی جنگیدی و چه تاوان سنگینی رو به خاطرشون پرداخت کردی. اما اون لحظه دیگه راه برگشتی برات وجود نداره که اگر هم داشته باشه دیگه رویی برات نمونده که برگردی و به اشتباهت اقرار کنی... اقرار کنی که این پیروزی ارزشش رو نداشت، ارزش  اون همه خونی که ریخته شد و اون همه جونی که گرفته شد  رو نداشت. مساله اینه که سیاست کثیف ترین و سیاه ترین بخش هر جامعه ای هست و دروغ گویی پایه و اساس اون . حالا مهم نیست که این جامعه یه جامعه ی خیالی تو یه داستان خیالی باشه یا واقعی تو یه دنیای واقعی، این حقیقت هرگز تغییری نمیکنه

سرگذشت ندیمه کتاب دردناک و تاریکی بود که دوست ندارم در موردش حرف زیادی بزنم. اما درباره ی ساختار کتاب میشه گفت که این کتاب به همون اندازه که از لحاظ فضا سازی فوووق العاده ظاهر شده بود به همون اندازه در شخصیت پردازی ضعیف و ابتدایی عمل کرده بود. اون حس سکون و تعلیقی که تقربیا در نود درصد کتاب حاکم بود به قدری اثر گذار و القا کننده بود که خود من هم ناخود آگاه تحت تاثیر اون سکوت و سکون قرار می گرفتم جوری که موقع خوندن کتاب سعی می کردم هیچ سر و صدا یا حرکت اضافه ای نکنم
:))
----
داشتم در مورد سریال اقتباسی از این کتاب یه جستجویی تو گوگل میکردم دیدم نوشتن "نقد سریال ضد ایرانی سرگذشت ندیمه" ! ...خندم گرفت. مساله اینه که  این کتاب در مورد ایران هست اما ضد ایرانی نیست ، ضد چیز دیگه ای هست که ترجیح میدم در موردش حرفی نزنم. فقط ای کاش قبل از اینکه راجع به چیزی نظر بدیم یه مقدار در موردش فکر و تحقیق می کردیم و انقدر متعصبانه راجع  به هر چیزی جبهه گیری نمی کردیم
        

8

          فکر میکنم تا حالا کتابی به این بدی و تا این حد بی سر و ته نخونده (نشنیده) بودم!
به معنای واقعی کلمه بیخود بود و حیف وقت.
۰ از ۵ میدم بهش

تعجب میکنم چطور یه سری ها گفتن این کتاب و وضعیت زنان و ندیمه هاش، شبیه به وضعیت زنان توی ایرانه! به نظرم اونایی که این نظر رو دارن یا اصلا کتاب رو نخوندن یا توی ایران زندگی نکردن. هیچ وجه اشتراکی با وضعیت زنان در ایران نداشت به نظرم.

داستان کتاب در دوران آینده ست
زمانی که نسل بشر توی یک حکومت داره منقرض میشه و تصمیم میگیرن عده ای از زنان رو صرفا برای باروری تعلیم بدن و به کار بگیرن.

زمان بخشهای مختلف کتاب به هم ریخته ست و روایت ها سیر زمانی مشخصی نداره
یک جورهایی روایت بردگی جنسی زنان هست در یک حکومت بسته.

اینقدر از این کتاب بدم اومد که حوصله‌ی توضیح بیشتر نوشتن هم ندارم!

فقط اینکه فصل آخر کتاب نمی‌دونم چرا توی نسخه صوتی نبود! از کتاب چاپی که از کتابخانه امانت گرفته بودم خوندم بلکه پایان بهتری داشته باشه.
ولی باز هم فصل آخر کمکی نکرد و پایان مبهم و بیخودی داشت. مثل خود داستان که بسیار بیخود و خزعبل بود.

بسیار هم متعجب شدم که چرا چنین کتابی امتیازش ۴.۱۴ بود توی گودریدز.
 ۰ هم برای این کتاب زیاده به نظرم!
        

0

          سرگذشت ندیمه
نویسنده: مارگارت اِلِنور اَتْوود
مترجم: سهیل سُمی
چاپ دوم: ۱۳۸۳
نشر:ققنوس
تعداد صفحات: ۴۶۳
📚📚📚📚📚📚📚📚📚

«وقتی قدرت بسیار متمرکز گردد، هرکس وسوسه خواهد شد که بخشی هر چند کوچک از آن را به خود اختصاص دهد.»

«از پشت یکی از درهای بسته صدای خنده می‌آید، صدای خنده یک مرد و نیز یک زن. دیرزمانی است که این صدا را نشنیده‌ام.»

«آیا می‌داند که من این‌جا هستم، زنده‌ام، به او فکر می‌کنم؟ مجبورم همین‌طور فکر کنم. آدمِ در تنگنا مجبور است هر چیز امیدوارکننده‌ای را باور کند. دیگر به ارتباط ذهنی عقیده دارم، ارتعاشات اثیری و این جور خزعبلات. پیش از این هرگز چنین چیزهایی را باور نداشتم.

این کتاب رمانی «پادآرمان‌شهری» و «علمی_تخیلی» است که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. داستان در ماساچوست آمریکا می گذرد. بعد از ترور و اعدام رئیس جمهور و هیأت دولت، مسیحیان بنیادگرا زمام امور را در دست می گیرند. در کنار تمام جنایاتی که این افراط گرایان انجام می دهند، بردگی جنسی زنان و دختران بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. این گروه به نام « ندیمه» با پوششی مخصوص که شامل لفافه ای سفید و شنلی قرمز است، با نام های مستعار وارد خانهٔ فرماندهانی می شوند که قادر به بچه دار شدن نیستند و آنجا در حضور همسر فرمانده ناچار به برقراری ارتباط جنسی می شوند. اگر باردار شوند، نوزاد به دنیا آمده را در اختیار همسر فرمانده قرار می دهد و به منزل فرماندهٔ دیگری این بار با نامی جدید می رود. 
کتاب از زبان ندیمه ای به نام «اُفرد» روایت می شود که پیش از این دوران همراه با همسرش لوک و دخترک پنج ساله اش زندگی می کرد. بعد از روی کار آمدن رژیم جدید لوک که پیشتر از همسرش جدا شده ناچار می شود دوباره با همسر اولش زندگی کند و دخترشان به خانواده ای که فرزند ندارد داده می شود.  حالا افرد در بی خبری مطلق از همسر و دختر و مادرش به سر می برد. 
در این شرایط آزادی‌های فردی نادیده گرفته می‌شود. تنها دین رسمی کشور مورد پذیرش حاکمیت قرار می گیرد. ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین، هم‌جنس‌گرایی غیرقانونی اعلام می‌شود و هر فرد مجرم به سزای عملش می رسد. اغلب یا اعدام و یا به مستعمرات تبعید می شوند. 
🔺 به قول خودتون کرانیکل: « تا هنوز این کتاب مجاز است، بخوانیدش.»

🎬📹 در سال ۲۰۱۶ نخستین فصل از سریال « سرگذشت ندیمه» با اقتباس از این رمان ساخته شد.

#سرگذشت_ندیمه #مارگارت_اتوود#برده_جنسی #افراطگرایی_مذهبی#برده_داری_جنسی #رمان_پادآرمانشهری#ادبیات_امریکا
        

4

          اصلا ۵ ستاره چیه ؟ ۵۰ ستاره هم کمه.
اگر سریال رو ندیدید تا الآن باید بگم با یک اثر تخیلی طرف هستید که به غایت سیاه است. دقیق، ترسناک، اندوه‌بار، روانشناسانه، هشدار دهنده و صد البته قابل لمس. اثری به شدت جدی، که باید با جدیت و توجه خوانده شود تا بتوان از معنا و مفهوم پس پرده انقلاب آمریکا و روی کار آمدن دولت گیلیاد بهره برد.
اما اگر سریال را تا به همینجایی که آمده دیده باشید، باید عرض کنم برای من سریال تصویر شفاف تری از فضا ، محیط، آدم ها، مناسبات قدرت و قوانین حاکم بر گیلیاد داشت اما وقتی صحبت از درونیات، تحلیل رفتار شخصیت ها و چگونگی رو به رو شدن با رنج و تغییر در ارزش ها و .... می شود، رمان خیلی خیلی بهتر است.
پی نوشت: اگر سریال را دیده باشید این کتاب فقط پوشش دهنده وقایع فصل اول است و باقی سریال بر اساس رمان نیست. همین یک کتاب را خانوم اتوود نوشتند که شد ریشه ای برای سریال البته امسال یعنی ۲۰۱۹ همن ادامه ای بر این کتاب منتشر کردند که هنوز ترجمه ای به فارسی ندارد یا حداقل من ندیدم.
        

11

کدام جامعه
          کدام جامعه؟

شیوه‌ی نوشتن داستان‌های فلسفی-تخیلی این است که نویسنده در قامت یک فیلسوف‌-رمان‌نویس روبروی جامعه می‌ایستد، نظرات، عقاید و گرایش‌های خُرد مردم جامعه را در نظر می‌گیرد و از خود می‌پرسد که اگر این نظرات و عقاید قدرت بگیرند و به‌منزله‌ی قانون یا ارزش رسمی، لازم‌الاجرا شوند چه اتفاقی می‌افتد؟ با این قوانین و ارزش‌ها چه جامعه‌ای ساخته خواهد شد؟ عقاید و نظرات مثبت از نگاه نویسنده رمانی اتوپیایی خواهند ساخت و عقاید منفی رمانی دیستوپیایی («سرگذشت ندیمه» از دسته‌ی دوم است).
اتوود در مقابل یک یا چند جامعه ایستاده و عقاید و نظراتی را که مردم برای قدرت‌گرفتن‌شان تلاش می‌کرده‌اند تا ته کشیده و به جهانی تیره و تاریک (خصوصاً برای زنان) بدل کرده است. یک گروه انقلابی و مذهبی (از نوع بنیادگرا) امریکا را در آینده‌ای نه‌چندان دور تصرف می‌کنند و نام آنرا به جلعاد (یک نام توراتی) تغییر می‌دهند. مرزها بسته شده، حق خروجی در کار نیست، قانون اساسی رسمی لغو شده و کشور بر اساس منویات اعضای این گروه اداره می‌شود. زنان در این میان هدف اصلی حذف‌ها و محدودیت‌ها هستند. آنها تمام حقوق فردی خود را از دست داده اجازه‌ی مالکیت یا کار خارج از خانه ندارند و ارزش آنها بر اساس میزان باروری آنها برای بازتولید جمعیت سنجیده می‌شود. زنان با توجه به وظایفشان در جامعه طبقه‌بندی می‌شوند و بر اساس این طبقه‌بندی باید لباس‌های متحدالشکلی بپوشند. جالب اینجاست که وظایف تمام گروه‌ها حول خدمت به دسته‌ی فرزندآور می‌چرخد. دسته‌ای که لباس‌هایشان سراپا سیاه و روسری‌شان سفید است و «ندیمه» نام دارند. راوی داستان اتوود یکی از همین ندیمه‌هاست که به یکی از سران حزب بخشیده شده است.
اگر فکر می‌کنید چنین برداشتی از نظرات و عقاید روزمره‌ی جامعه بسیار تیره و سیاه است پس اتوود در کار خود موفق شده چرا که نشان داده همین اعتقادات و نظرات کوچک و سطحی شناور در سطح جامعه می‌توانند چقدر خطرناک باشند اما مسئله این است که کدام جامعه؟ اتوود یک نویسنده‌ی کانادایی است و پرسش جالبی که مدام در مقابل این رمان نادیده می‌ماند این است که او این عقاید و گرایش‌ها را در کدام جامعه دیده و جلعاد را بر حسب آنها ساخته است؟ اگر رمان را با دقت بخوانید و مصاحبه‌های اتوود در مورد این رمان را که در سال ۱۹۸۵ نوشته شده دنبال کنید نشانه‌های واضح و آشکاری خواهید یافت از جامعه یا جوامعی به غیر از کانادا که اتوود را در زمان نوشتن این رمان تحت تأثیر قرار داده‌اند.
        

15

سلام، 
❌❌ل
          سلام، 
❌❌لطفا اگر این کتاب رو می‌خونید و همچنان فکر میکنید داستانِ ایران و جمهوری اسلامیه، و وای بر ما ایرانی های ضد زن، قسمت ۱۹ مستر کلاس نویسندگی ایشون رو مشاهده کنید. (توی نماوا پیداش میکنید) 

🌱ایشون توی کلاسشون توضیح میدن که پایه‌ی اصلی اقتباسشون، داستان راشل همسر حضرت یعقوب از تورات هست که فرزندان ندیمه هاشون رو به جای فرزندان خودشون جا زدن(البته تحریفه و توی تورات تحریفی این روایت هست)

🇩🇪 توی پله‌ی بعدی، از ماجرای افسران اس اس هیتلر الهام گرفتن که اجازه داشتن چند همسر داشته باشن.  پیوریتن ها هم یه فرقه بودن که روحانی سالار بودن و منبع الهام ایشون قرار گرفتن. ایشون از چند فرقه و ماجرای تاریخی دیگه در اروپا هم نام می‌برن که پوشش، قوانین و اتفاقات داستان از اونها الهام گرفته شده

😏 ایشون یه جا فقط توی مصاحبه گفتن من از ایران و افغانستان هم الهام گرفتم، توی همون مصاحبه اعتراف میکنن که از تاریخ غنی و زن سالار اروپا بیشتر الهام گرفتن تا ایران. سری بعد خواستید بزنید تو سر خودتون یه نگاه به کل ماجرا بندازید، بعد بزنید🙂
        

5