یادداشت‌های راضیه بابایی (166)

راضیه بابایی

17 ساعت پیش

            برای اولین بار بعد از سال‌های مدرسه ،کتابی با دغدغه‌ی آموزش احکام دیدم. کتابی خوش رنگ و لعاب که با رساله‌های عملیه‌ی خشک و جدی و بدون تصویر خیلی تفاوت دارد.
وقتی کتاب را دست گرفتم و تورق کردم ، از زیبایی طراحی هنری و کیفیت چاپ و صحافی و تنوع بخش‌های مختلف کتاب لذت بردم.
بنای گروه  مولف کتاب بر آموزش احکام و محدوده‌ی اعمال شرعی است که مناسب هر دوگروه دختر و پسر می باشد و احکام ویژه‌ی گروهی خاص در کتاب نیامده است.
کتاب حالت درسنامه دارد. هر جلد مجموعه‌ای از ۷ داستان است که به یک موضوع از احکام دین می پردازد.
ابتدا در یک داستان مسئله‌ای را مطرح می کند و در پایان هر داستان جایی برای یادداشت  تعبیه شده و احکام مربوطه خلاصه شده است. در بهش خودسنجی تمریناتی خلاقانه  و مصور  با شخصیت‌های داستان آمده تا دانش آموز خودش را محک بزند.
 البته داستانها از نطر ادبی درجه یک نیستند ولی نگارنده سعی کرده است  محتوای داستان را با زبان طنز بیامیزد و مخاطب را جذب کند . 
این مجموعه پنج جلدی است. بقیه نکات مربوط به کتاب را در یادداشت بقیه جلدها خواهم گفت
          
            
یک کتاب از مجموعه‌ی رمان‌هایی نشر پیدایش است که با عنوان باید خواند، منتشر می‌شود. نقطه قوت کار فضاسازی خاص و مکانی است. 
کلبه‌ای در مناطق شمالی کره زمین،جایی که زمستانهای طولانی و سختی دارد،جایی که دریاها در آن یخ می‌زنند و تنها با سورتمه‌ای که سگها آن را می‌کشند، می‌توان از آن عبور کرد در ابتدای قرن بیستم،مکان داستان است.
این موقعیت به خودی خود، تلخی و ترسناک است. حالا در نظر بگیرید که ابتدای کتاب شخصیت نوجوان ما، با جسد یخ زده‌ی پدر روبرو می شود.
این آغاز برای نوجوان بسیار تلخ و سنگین است. با اینکه خواندن کتاب را ادامه دادم ولی این شروع، نقطه‌ی ضعف بزرگی برای کار نوجوان است.
در ادامه داستان با حضور پسر نوجوان با ماجرای کمی ترسناک روبرو می شویم. نگران این بودم که پایان کتاب هم مناسب نوجوان نباشد که به خیر گذشت!
در مورد داستان شش لول می توان اینطور گفت که با داستان بلندی که قهرمان آن نوجوان است مواجه‌ایم که مناسب بزرگسال است.
علاوه بر نکات مذکور کتاب از نظر تربیتی پیام مثبتی ندارد.این حرف ناظر به طلاهای گمشده‌ای است که در داستان از آن بحث می شود.

https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
          
            دارن شان  برای  کتابخوانها  یک اسم آشناست.چه کتابهای او را خوانده باشند و چه نخوانده باشند. در دهه هشتاد که حسابی گل کرده بود، مشتری هایش چند کتاب قطور را روی هم گذاشته و با یک دنیا خوشحالی به خانه می آمدند،  پس از همین ابتدا بدانید که زبان مخاطب خصوصا نوجوان را بلد است.
داستان جلاد لاغر داستان یک سفر است. مواجهه با جهانی از تاریکی و سختی که قهرمان با آن مبارزه می کند و خواننده با هیجان آن را دنبال می کند.
دغدغه‌ی دارن شان نقد دنیای برده داری و زیر سوال بردن ارزش‌هایی است که دسته ای از انسانها را بر عده‌ی دیگر برتری می دهد.ارزش هایی از جنس نژاد و قومیت. او رفتار توام با خشونت انسانها نسبت به هم را نادرست می داند و   سعی می کند تخم محبت و رافت و مهربانی را در کتابش بکارد.
حدود سی چهل قسمت از کتاب را رنگی کردم. جاهایی که با کمک آموزه های کتاب مقدس و در لابه لای داستان و از زبان شخصیت‌های اصلی گفته می شود و روی منبر رفته است!
همه  حرفهایش را قبول ندارم. رفتارهای انسان در جامعه  بالهای پرواز اوست. اگر فقط عطوفت باشد و خشم  و جدیت حذف شود ،کار بشر می لنگد. البته به صورت ضمنی  خودش این مسئله را رد کرده است و بعصی افراد مفسد را لایق مجازات مرگ می داند ولی در پایان بندی باز هم روی  صلح طلبی افراطی تاکید می کند و مجازات مرگ را برای مجرم ناعادلانه می داند.
بعد از محتوا برسیم به عناصر داستانی کار که برایم دوست داشتنی بود.کشمکش های پر قدرتی که شخصیت در آن گیر می افتاد،جهان بر ساخته‌ی فانتزی و افسانه هایی که از آن در کار استفاده کرده بود،از نکات مثبت کار بودند.
خشونت و تصاویر چندش آور و مشمئز کننده در کتاب کم نبود و این عنصر را به عنوان عامل جذب داستان بسیار به کار برده بود.
در مورد پایان بندی می توانست بهتر عمل کند. 
بعصی از نویسنده‌ها آنقدر کم می گویند که خواننده در خماری اینکه بالاخره چه شد،باقی می مانند و بعضی آن قدر می گویند که خواننده دیگر حالش بد می شود. از بس کار را کش می دهند و همه آدمها را تا سالها بعد از پایان داستان رصد می کنند.
دارن شان جز گروه دوم است .خوب می شد  انتهای کار را قیچی می کرد.دلم می خواست به او بگویم فهمیدیم چه شد،توضیح کافی است!یک کم بگذار خواننده خودش تخیل کند!
در آخر اینکه از خواندن کتاب راضی‌ام و به نظرم چفت و بست داستانی خوبی داشت و جذاب بود. جلاد لاغر  را به +۱۵ساله های کتابخوان و فانتزی خوان تو صیه می‌کنم.

          
            بیخود نگفته‌اند اصفهان نصف جهان است. لااقل برای ما ایرانی ها نصف جهان است. وقتی شهری مهد انواع مختلف هنر باشد و هنر برخورد شهودیِ دلپذیرِ انسان با دنیا، اصفهان به راستی نصف جهان درون ماست. حظ هنری دیدن ابنیه تاریخی، خوانش مجدد گذشته، شنیدن موسیقی سنتی، گویشی که مثل قند، نه! مثل عسل شیرین است، پارچه‌های ترمه و دیوار کوب های آن و مهم تر از همه مردمی که به حفظ و ارزشمند شمردن داشته‌های خود معتقدند، از اصفهان شهری به یاد ماندنی می سازد.
علی خدایی جزئی از این شهر است. هنرمندی که قلم می‌زند و دنیایی را که با تعریف ذهنی ما از اصفهان می خواند، روی کاغذ می آورد.
او روی موقعیت و مکانی خاص از شهر دست گذاشته است که ساکنین و مسافران اصفهان دست‌کم یک بار آنرا از نزدیک دیده‌اند و به مدد شناخت فرهنگ و عرفِ برشی از زمان،انسان‌هایی باور پذیر و دلنشین خلق کرده است.
کلمات اصیل لهجه اصفهانی، جهان کتاب را رنگین تر کرده است مثل تربچه نقلی های گوشه ی سبزیِ خواستنی است خصوصا وقتی صوت کتاب را شنیده‌ می‌شود.
با این وجود ابتدای کار پر قدرت نبود . معرفی افراد چهارباغ باید از مهمترین فرد(عادله) آغاز می شد تا سلمانی و دکتر. این امر سبب شد که شخصیت اصلی به راحتی شناخته نشود و کمی آشفتگی در کار ایجاد شود. 
 در مجموع نکات مثبت کتاب پر رنگ ترند.‌عادله دواچی به خوبی در داستان نشسته است .از شخصیت خاص و رفتارهای  او که مصداق نیت خیر و مهربانی‌اش نسبت به بقیه است،لذت بردم.
در بیشتر کتاب‌هایی که از جامعه پیش از انقلاب خواندم، نویسندگان در طبقات پایین جامعه شخصیتها را درگیر نوعی از سیاهی و فساد می بینند و این تلخی و بی اخلاقی همیشه باور پذیر نیست.آنها کسانی هستند که به دین و اخلاق تعهد ندارند و کمبود مالی آنها را از ریل خارج می کند. ولی شرافت و درستکاری در وجود عادله و ملوک سبب شده بود، اینگونه نباشند. 
نکته بعدی استفاده هوشمندانه از ویژگی یک شی برای بیان دیدگاه نویسنده است. تخت فنری کارکرد خوبی در این مورد دارد. وسیله‌ای که خیال پردازی، افکار خلاقانه و دنیای درون عادله را نشان می داد و مصداق پروازهای درونی اوست.
پایان بندی داستان هم با استفاده از خلق یک ویژگی فرا واقعیتی به همان تخت فنر دار انجام شده است و انگار نوعی رئالیسم جادویی را رقم زده است.
داستان را شنیدم و از انتخاب موسیقی اصیل، توسط رادیو گوشه در ابتدای هر فصل بسیار لذت بردم.
توصیه می کنم نسخه صوتی آدمهای چهارباغ را بشنوید.
          
            کتاب دختری به کره پسری به جهنم داستان دختری 11-12 ساله است که به خاطر شغل پدر( پلیس) ساکن شهری جدید می‌شود. او در روز اول مدرسه متوجه می‌شود همکلاسی هایش در مدرسه جدید همگی طرفدار یک گروه موسیقی کره‌ای هستند. نام دختر رافا است. او به ساخت کلیپ های مجازی علاقه مند است و کارهای تبلیغاتی می‌سازد. مسئله او یافتن یک دوست خوب و صمیمی است و به همین علت خود را طرفدار آن گروه کره ای نشان می‌دهد...
این آغازی یک رمانِ واقعا نوجوان است. علت اینکه می گویم واقعا، این است که در کتاب حضور نویسنده ی بزرگسال حس نمی شود. و همزمان با خوانش کتاب، خواننده یک دختر نوجوان می شود. ساختار ذهنی و چهارچوبهای حاکم بر ذهن نویسنده بزرگسال ، از زبان داستان مشخص می شود که در این کتاب نویسنده توانسته است خود را پنهان کند.
از نکات مثبت در کتاب،  اول توجه به مسئله ای است که بخشی از جامعه نوجوان به آن علاقه مند هستند و نویسنده بدون اینکه علاقه به گروه های موسیقی را زیر سوال ببرد آنها را به شکلی در داستان وارد می کند تا یکی از مسایل دوره نوجوانی  که علاقه افراطی به فرد یا گروهی است که زندگی طبیعی نوجوان را دچار اختلال کند، دستمایه‌ی این رمان کند. همچنین توجه به ارائه‌ی جایگزین مناسب برای نوجوانی که دوست دارد علاقه و محبت خود را به کسی ابراز کند، در کتاب دیده شده است.
در طراحی جلد از هوش مصنوعی استفاده شده است که ارزش هنری طرح جلد را پایین می آورد علاوه بر این شخصیت رافا در داستان دختری تپل با موهای فرفری توصیف شده است که با طرح روی جلد مغایرت دارد. چند مورد ایراد تایپی در صفحات کتاب وجود دارد.
 اما مهمترین ایراد داستان دو فصل آخر کار است که نویسنده بر خلاف روند کتاب به صورت واضح و مستقیم از علاقه به ستاره های موسیقی کره ای به علاقه به امام زمان رسیده است و اسم ایشان را در صفحات پایانی می آورد غافل از اینکه نیاز است چیزی برای کشف خواننده و برداشت شخصی او از کتاب باقی بماند و نباید تمام مفهوم کتاب را مثل لقمه ای جویده در دهان مخاطب بگذارد. همچنین در جایی از داستان از معنای معکوس واژگان صحبت شده است که نا خود آگاه شنونده را هدف می گیرد. بهتر بود این موضوع بیشتر موشکافی شود  یا  به کلی حذف شود. زیرا مخاطب نوجوان برداشت می کند که نویسنده قصد نصیحت دارد و می خواهد گروه های کره ای را نفی کند و بگوید بد هستند و  آهنگ آنها هدف دیگری را دنبال می کند و نباید مورد توجه قرار بگیرند که این روش در نوجوان کارساز نمی باشد.
با این حال اثر خوشخوان است و مناسب حال و هوای نوجوان 12 تا 15 سال.
          
            #احمدرضا‌_امیری‌_سامانی
#مرضیه‌_مولوی
#نشر_مهرستان_و_رویاپردازان

این کتاب از مجموعه‌ی کتابهای غدیر مهرستان است. حرکت خوبی که مهرستان در چاپ این اثر کرده است همکاری با ناشر تخصصی کتابهای کمیک است. تصاویر داخلی کتاب خیلی خوب از کار در آمده است. تصویران کارهای کمیک به دلیل مهارتی که در اجرای حرکت و حالات جزئی و ریز صورت و بدن شخصیت دارند از تصویر گران عادی کتاب، بین مخاطب نوجوان محبوب تر هستند.
همچنین قلم ساده‌ی کتاب و نگارش گفتگوها به زبان امروزی ،سن مخاطب نوجوان را پایین آورده است و این کتاب از سن ۱۲ سال به بالا قابل مطالعه است.
ترکیب محتوای تاریخی_مذهبی با محتوای مهارت‌های فردی و توسعه فردی نوجوان ،خوب از کار درآمده است. 
میثم در شخصیت خود، مشکلی دارد و به آن واقف است در مسیر حل مشکل، خواننده با امیر المؤمنین و حکومت ایشان در کوفه و جنگهای جمل و صفین نیز آشنا می‌شود. پرداخت غیر مستقیم به اخلاق و سیره اهل بیت تاثیر بیشتری در خواننده دارد تا اینکه به عنوان مثال نویسنده واضح در مورد جنگ صفین داستان پردازی می کرد.
از جمله نکات منفی اثر که مخاطب را دلزده می کند رفتار و دیالوگهای خشن مادر در ابتدای کتاب است. خوب بود گفتگوهای مادر و پسر کمی نرم تر باشد و جلوه‌ی محبت مادر به میثم هم دیده می‌شد.(سو تفاهم نشود.مادر میثم را دوست دارد ولی در لحن گفتگوها عصبانی و اهل غرولند نشان داده می شود)
البته این نکته در انتهای کتاب اصلاح می شود.
ریتم ابتدای داستان کمی کند است .زیرا مشکل اصلی شخصیت میثم درست به مخاطب شناسانده نشده و خواننده نمی داند آنچه برای میثم روی می دهد  چه تاثیری روی او دارد که این مورد نیز به تدریج از نیمه داستان حل می شود.
چاپ یازدهم کتاب را خواندم و جزو آثار خوب مذهبی معرفی‌اش می کنم. بیشتر هم مناسب گروه سنی ۱۲ تا ۱۵ سال می باشد.
          
            داستان کتاب درباره دختری یازده ساله است که همراه مادر و خواهر بزرگش از شهر نانام در منچوری فرار می کنند تا به ژاپن برگردند. این سفر ماجراهایی دارد که که متن جذاب کتاب را شکل میدهد.خانواده ی یوکو ژاپنی است و ماجرا در سال 1945 اتفاق می افتد . در سالهای جنگ دوم جهانی مبارزان کمونیست کره شمالی  در کنار شوروی به مبارزه با ژاپن و اتباع  آن می پرداختند.آثار  بسیاری درباره‌ی چهره زشت جنگ در اروپا و تبعات آن برای شهروندان اروپایی منتشر شده است و دردهای مردم در جبهه متفقین ذکر شده است. اما این کتاب به تاثیر جنگ در آسیا و شرق تمرکز کرده است و به مردم ژاپن( که جزو قوای متحدین بودند) و سختی‌هایی که آنها در جنگ کشیده‌اند، پرداخته است.

سوژه داستانی تازه و جذاب است. داستان با ریتم نسبتا بالایی از ابتدا مخاطب را با گرفتاری بزرگ این خانواده، یعنی فرار از دست دشمن، درگیر می کند و وقایع را به نحوی می‌چیند که نمی‌شود کتاب را رها کرد.
مسئولیت پذیری و اخلاق جاری در این خانواده برای نوجوان الگو است. امیدی که برای زنده ماندن و ساختن دوباره‌ی زندگی دارند، ستودنی است. مقاومت و تاب آوری شخصیت اصلی و خواهرش کو  از نقاط درخشان داستان است. با وجود اینکه این دو خواهر در اوج مشکلات گرفتاری هستند از هیچ بن بستی نمی هراسند و همیشه راهی برای گرفتاری های زندگی پیدا می‌کنند.
 در دنباله‌ی این داستان کتاب دیگری با نام من و خواهر و برادرم از همین نویسنده منتشر شده است که بهتر است به عنوان مکمل جلد اول به خواننده  معرفی گردد.
سن و سال یوکو در متن کتاب تناقض دارد. گاهی 11 و گاهی 12 ساله معرفی شده است. همچنین به علت اتفاقات متعدد و متنوع در این سفر که انصافا جذاب هستند، داستان بیشتر تعریف وقایع را تعریف می ند و کتاب برش زمانی طولانی را در تعداد صفحات حدود 170 روایت می کند که ناگزیر سرعت وقایع داستان را بالا می برد. 
البته داستان آنقدر از نظر موضوع و محتوا جذاب است  که اشکالات داستانی مخاطب را آزار نمیدهد.
 کتاب مناسب نوجوانان 12 سال به بالااست.
          
            کتاب کوچک اندازه‌ی فیل درباره نوجوانی 11-12 ساله به نام جک مارتل است که همراه مادرش به یک کمپ جنگلی می‌روند. داستان از جایی آغاز می شود که جک متوجه می‌شود مادرش او را در جنگل رها کرده و رفته است!
شروع رمان بسیار گیرا و جذاب است .شروعی که چرایی بزرگی در ذهن خواننده ایجاد می کند و او را متقاعد می کند برای یافتن پاسخ با قهرمان کوچک داستان همراه باشد. شخصیت اصلی در نبرد با مشکلات، حس همدلی را در مخاطب بر می‌انگیزد و می تواند او را درگیر داستان کند آنقدر که خود را جای شخصیت اصلی می پندارد. خواننده عمق ضربه‌ی عاطفی وارد شده به جک را درک می کند و مثل خود او سعی می کند باور نکند که تنها تکیه گاه امن زندگی‌اش، به او آسیب رسانده است.
کتاببه واسطه‌ی قلم قدرتمند نویسنده و به مدد ترجمه ی خوب، توانسته است جهانی که ساخته برای مخاطب ملموس کند آنقدر که نتواند تا پایان داستان جک را رها کند.
اثر ارزشمند کوچک اندازه‌ی فیل به زندگی دسته ای از نوجوانان می پردازد که به دلایلی والدینی سالم و زندگی کاملی ندارند و به واسطه‌ی نقص روانی والدین، درگیر مشکلاتی می‌شوند که مجبور می شوند خیلی زود بار مسئولیتهایی را در زندگی به دوش بگیرند. امنیت عاطفی نوجوان مضمون اصلی این رمان است . کودکی که به دلیل عدم کفایت والدین ناگهان بالغ می شود و بار سنگینی به او تحمیل می‌گردد.
اثر علاوه بر اینکه درس های خوبی برای نوجوان دارد می تواند کتابی راهگشا برای والدین و مربیان نیز باشد. در ابتدای هر فصل، یک داستان ، نکته، واقعیت علمی و... از فیلها گفته شده است که موضوع اصلی آن فصل را دل خود دارد و به واسطه خصوصیات فیل بسیاری از تعابیر و رهنمودهای نویسنده  در متن معنی پیدا می کند. همدلی مردم نیز در کمک به جک از نقاط مثبت اثر است زیرا آنها با وجود اینکه نسبتی با او ندارند، نگران زندگی‌اش هستند.
کتاب مناسب نوجوان است  و نقطه‌ی منفی خاصی در آن مشاهده نشده است. چه از نظر زبان داستان و چه از نظر محتوا. تنها نکته ای که ممکن است مخاطب حساس نوجوان را درگیر کند به قدری که نتواند اثر را مطالعه کند، فضای بی پناهی، ترس و غمی است که بر زندگی شخصیت جک سایه افکنده است و با خواندن اثر گویی بغضی که جک در گلو دارد به بغض خواننده بدل می‌شود و او هم ناچار دل نگران و دلتنگ مادر می‌شود. 
اثر مناسب نوجوان 12 سال به بالاست.
          
            اولین  معیاری که در خواندن  سفرنامه‌ها به طور خاصی مهم است شناخت فضای عمومی جامعه،فرهنگ و رفتارهای مردم آنجاست. دومین مسئله  توانایی تجسم کردن مکان‌ها و دیدن آدمها و زندگی هایشان در آن اقلیم است. این دو مسئله نمای خوبی از یک کشور به مخاطب می دهد.
علاوه بر اینکه ضابطیان این دو نکته را در چای نعنا آورده است،کمی از خودش و احساس یک ایرانی در مواجهه با کشور مقصد هم چاشنی کار می کند. او به سراغ غذاها می رود و  با ذائقه‌ی ایرانی به آنها رتبه می دهد. از جای خواب و مسیرها می گوید و با فضاهای ایرانی مقایسه‌ای می کند. در مجموع سعی می کند بدون اینکه زیاد به  از خود گفتن  و "منم منم "کردن بیوفتد، مغرب (مراکش) را نشان مخاطب بدهد. انگار که همراه اوست  و مدتی به مراکش  رفته‌است.
ممکن است بگویید اینها که گفتم را همه سفرنامه‌ها دارند دیگر! من هم جواب می دهم نه.  بعضی سفرنامه‌ها متفاوتند. 
مثلا سفرنامه‌هایی که نویسنده بیشتر از تقابل دنیای درونش با تفاوت های بیرونی گفته و به مردم کشور مقصد  نپرداخته و یا سفرنامه هایی که به یک مقصد خاص در کشوری دیگر می‌پردازد. مثلا اهرام مصر،مسلما فقط  اهرام یا یک شهر نمی تواند تصویر کشور مصر را برای خواننده تداعی کند.
همین آقای ضابطیان در کتاب استامبولی  بعد از چند سفر که به ترکیه داشته،ترجیح داده از منظری عمیق‌تر به آدم ها نگاه کند و برای کسی که تا به حال ترکیه را ندیده شاید در ساختن تصویری کلی از آن کشور موفق نباشد. و گونه‌ای دیگر از سفرنامه رقم زده است.
کتاب چای نعنا کوتاه و جالب بود. خواندنش مراکش را بیشتر به ما می شناساند. 

          
            *سفری برای یافتن خود*

کتاب وکسی نمی داند در کدام زمین می میرد، یک سفرنامه نیست. جستارهایی است که خانم الیاسی به بهانه‌ی سفر بیرونی ،از سفر درونی خود نوشته است.
او برای یافتن معنای زندگی،عادت‌ها و رفتارهای روزانه را کنار می‌گذارد.جسارت خود را جمع کرده و به دلِ ترس‌ها سفر می کند و تن به جاده می سپارد.از تمام وبال ها خود را رها می کند و با تکیه بر دانش زبانی خود ، از سرزمین مادری‌اش خارج می شود.
هدف نویسنده نشان دادن و شرح آنچه در مناطق مختلف دنیا می گذرد ،نیست. او وقایعی را شرح می دهد که پیرامون معنای زندگی، او را به سمت و سویی کشانده و تنها آن بخش از آداب و رسوم مردمان و شهرها گفته می شود که دریچه‌ای تازه به سوی او گشوده است.
نویسنده بیش از اینکه بناهای تاریخی و ملیتها برایش مهم باشد به آدم‌ها و سخنان آنها می اندیشد.
به دنبال جهانی نو است که به واسطه رفاقتهای گاه و بیگاه با افرادی که ملیتی غیر از او دارند، پیدا می کند.
در این میان نثر و قلم به کمک او آمده است و دنیایی رنگارنگ از کلمات رقم زده و تعابیر بدیعی خلق کرده و از منظری زیبا دست به شرح خود و احساسش زده است.زبان گیرا و متن جان دار کتاب ،خواننده را نمک گیر می کند.
برش هایی که نویسنده ،تقدیم خوانندگان کرده است، جذابند و با وجود گسست زمانی بین رویدادها، چیدمانی خواندنی ترتیب داده است.
خواننده با کتابی طرف است که صدها بریده کتاب دلچسب که معنایی را رنگ می دهد،تقدیم مخاطب می کند.
اولین کتابی است که بعد از مدتها بیش از بیست بریده کتاب از آن جدا کردم.
با اینکه طبق نظریه مرگ مولف،هر اثر به محض جدایی از نگارنده،  هویتی جدا می یابد،باز هم رد پای نویسنده در اثر پیداست. الیاسی نیز همچون بسیاری از جهاندیدگان بعد از تجارب ناب از سفر به باور جهان شهری رسیده است .باوری که او را از چهارچوب و ساختارهای وطنی و محلی جدا می کند و امکان حیات و زندگی طولانی در اقالیم دیگر را برایش ممکن می سازد.بیشتر کسانی که چندین سال در خارج از فرهنگ اصلی خود به سر می برند و در معرض خواندن آثار ادبی و یا سبک زندگی دیگری هستند، به جبر زمان یا خودآگاه در باورها و اعتقادات خود از باورهای ملل دیگر تاثیر می پذیرند.
در این اثر نیز نویسنده از فرهنگ عرفی زندگی ایرانی و مذهبی  جدا شده و معنای زندگی را به گونه‌ای دیگر می بیند و جستجو می کند.
بخش هایی که درمورد امام حسین(ع)،معنای مرگ،امید،سعادت جمعی ملتها،پیشرفت و تعریف خوشبختی دیده می شود،جزو مواردی است که انگار از زبان شخصی غیر ایرانی با مذهبی متفاوت به نگارش درآمده است و  مخاطبی که اصالت و تعهد بیشتری به دین و مذهب ایران دارد ،آزار می‌ دهد.
مخاطب باور نمی‌کند نحوه‌ی شرح  شهادت امام حسین و چگونه دیدن حادثه‌ی عاشورا ،از زبان یک مسلمان ایرانی اینگونه باشد!

او در مسیر جستجو و یافتن سوالات خود ،روشی دارد گویی ذهن او خالی از دانش مذهبی ماست. او به استقبال مرگ می رود،رنج را می پذیرد یا از آن فرار می کند.برای پذیرش عشق و محبت با نگاهی به عرفا و مناسک گوناگون می اندازد ولی از عرفان دینی و توجه به عرفان و فلسفه‌ی شیعی حرفی نیست.او دنیا را برای یافتن زیر پا می گذارد و در نهایت جوابی به شیوه خود می یابد .
با این حال قوت زبانی و تجارب زیسته‌ی نویسنده در سفر به مناطق مختلف دنیا واجب می کند کتاب در لیست کتاب هایی که خواندن آن ضروری  است،قرار داد.
https://eitaa.com/vazhband
          
            روایت ایران نرسیده به امارات از جزئیات سفری می گوید که نویسنده به جنوبی ترین جزیره  ایران داشته است. جزایری سه گانه که بین ایران و امارات محل مناقشه است.در ابتدا نویسنده از چرایی تصمیم به نگارش کتاب می گوید و در خلال روایت سفر و دیدن جزیره و افراد و ماجراهای آن به تاریخ هم گریزی می زند.
از زمانی که پرتعالی‌ها جنوب ایران را تصرف کردند تا زمانی که صفویان ،قاجار و پهلوی سعی در باز پس گیری آن داشتند.نویسنده از مدارک ساواک،سخنان مصدق و جلال عبده برای آزادی این جزایر می گوید و از رفتار محمدرضا پهلوی در قبال بحرین و این سه جزیره.
در نهایت نیز رفتار حکومت جمهوری اسلامی ایران را در قبال بوموسی موشکافی می کند. همچنین به ریشه نام و اسامی جزیره توجه کرده و خواستگاه‌ فارسی آن را برای خواننده شرح می دهد.
سبک زندگی و رفتار و درآمد اقتصادی این جزایر از بخش های دیگر کتاب هستند. 
نویسنده تلاش کرده است با ذهنی خالی و بدون تعصب ایرانی با ماجرای این جزایر برخورد کند و از این روایت منصفانه‌ی اثر بیش از همه خواننده سود می برد چون دلایل ایران برای نشان دادن مالکیت خود بر این جزایر از حقایق تاریخی  آشکار می‌شود.
و نقش انگلیس بیش از پیش خود را نشان می دهد.
در پایان کتاب علاوه بر ایجاد حس امید در دل مخاطب،خواننده ترغیب می شود که سفری به بوموسی داشته باشد.  همچنین اقتدار،شجاعت  و قدرت ایران امروز  در حفظ خلیج فارس و جزایر آن ،حس وطن پرستی مخاطب را زنده می کند.
بزرگترین ایراد کتاب تکه تکه بودن روایت در اوایل اثر است.وقتی که هنوز مخاطب به فضای کتاب خو نگرفته است و مدام باید متمرکز و متوجه‌ی پرش های زمانی باشد. 
کتاب مناسب مخاطب ۱۵ تا ۱۸ و بزرگسال

          
            کتابی دیگر از نادر خان ابراهیمی و دنیایی دیگر از کلمات و نظرات و افکار او.
تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ کوتاه‌ترین  کتابی است که از نادر خواندم. با وجود  تفاوتهایی که در ژانر داستانی با بقیه آثار او  داشت،در زبان داستان و دغدغه های عمیق نادر تفاوتی  با کتاب‌ها ی دیگرش ندارد.او بزرگ می اندیشد و نگرانی هایش در چهارچوب خانه و فرزندانش نمی ماند .او دلش علاوه بر اینکه برای میهن و خاکش می تپد و برای ایران و ایرانی شرافت قائل است در این اثر در نگاهی با فاصله بیشتر نگران نوع بشر است و تمدنی که دنیا را به مثابه‌ی یک دهکده‌ی جهانی  به پیش می برد. قبل از اینکه ادامه دهم چیزی به ذهنم رسیده که دوست دارم در همین میان بگویم بدون اینکه تاخیری در گفتن آم بیاندازم .زیرا در آثار نادر حائز اهمیت است: تمام کتابهای نادر ارزشمند و خواندنی هستند فارغ از اینکه بعضی جذاب‌ترند و بعضی کمتر،چون فکر نادر عمیق است از فلسفه و عرفان سررشته دارد.خوب خوانده و دریافت کرده،خواندن تمام آثارش لازم است.مثل ظرفی است که هر خواننده به قدر گنجایش و فهمش از آن برداشت می کند ولی هیچ کس دست‌خالی از خانِ کتابهای نادر بلند نمی‌شود! پس  حتی اگر داستان تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ را بدانید باز هم نیاز است که  این کتاب خوانده شود.
از آنجا  نوشته‌ را قطع کرده بودم که صحبت از تمدن بود. نادر با شناخت درست از عصر علم زدگی و شناخت تجاوزی که بنا بود به بهانه‌ی پیشرفت به روح و آرامش انسانی وارد آید،این داستان را خلق کند. او در بخش اول به پیچیدگی‌های روح و جسم انسان می پردازد و از آنچه دلیل زندگی و امید و حال خوب است صحبت می کند. همه چیز عطر و بوی طبیعی دارد و خدا در زندکی بشر نقش دارد. نکته‌ای که برایم جالب بود توجه به مدعی ترین طرفداران علم در دنیاست.همانها که سعی می کنند دین را از جامعه پاک کنند و انسانهای سکولار را تنها به شمشیر علم مجهز کنند .همان‌ها که ارتباط آسمانی انسانها با ماورا الطبیعه را خرافه نام نهادند و آن را انکار کردند. او به صورت  کنایی به یهودیان اشاره می کند.نام شخصیتی که نماد این گروه دنیا طلب و علم پایه است،دکتر یاکوب است . یک نمونه از اشاره‌ی نادر در صفحه۳۳ آورده شده است.
(خانم فریاد زد:خدا ذلیلت کند مرد،که همه‌ی ما را ذلیل ابدی کردی!خدا آوارگی قومت را باقی نگه دارد!) از طرف دیگر  تفکری  دیگر که او هم دکتری است که درد انسانها را درمتن می کند معرفی شده است.دکتر مبشریان که در مقابل دست اندازی‌ها و تغییرات نامتعارف دکتر یاکوب به اسم پیشرفت علم می ایستد.
 اینکه تکثیر تاسف‌انگیز پدر بزرگ ادبیات ژانر به حساب می کند نیاز به بررسی دقیق همه‌ی المان‌های داستان دارد ولی به طور قطع این کتاب رئال نیست یا می توان آن را در دسته علمی تخیلی قرار داد یا اینکه آن را نوعی رئالیسم جادویی بنامیم. با توجه به اینکه یکی از شخصیتهای داستان بورخس نام گرفته است و بورخس آغازگر جنبش رئالیسم جادویی در دنیاست،محتمل است نادر هم اثرش را رئالیسم جادویی بداند و دلیل این نامگذاری هم ابراز ارادت به نویسنده  و شاعر  بزرگ ،بورخس است.
داستان از جایی شروع می شود که دو برادر با بیماری پدربزرگ محبوب خود مواجه می شوند و به پیشنهاد دکتر یاکوب در عصر تکنولوژی تصمیم می گیرند که کلیه طبیعی او را از بدن خارج کرده و به جای آن یک کلیه صنعتی بگذارند  و این رویه تا صنعتی کردن بقیه اندام‌های پدربزرگ هم پیش می رود...باقی ماجرا را دنبال کنید.دغدغه نادر در عصر تکنولوژی پریشانی انسان و  قربانی کردن روح و در بند و بنده شیطان شدن است. نادر از مرگ عشق در دنیای پیشرفته صحبت می کند و نگرانی طبیعت و زیبایی ها ست که انسان به واسطه زندگی مدرن از دست می دهد.
کتاب پر از جملات  زیبا و تاثیرگذار است و به هردو گروه مخاطب نوجوان و بزرگسال قابل توصیه است.  دقت بفرمایید که نوجوان‌ها باید کتابخوان باشد که با نثر نادر ارتباط کنند.
جرعه‌ای از کتاب:
انسان در متن سنگین‌ترین مصیبتها،بیشترین فشارها،داروناپذیرترین دردمندی‌ها،فقط تظاهر می کند به اینکه تکرار و تداومِ در امتداد زمان طولانی،سرخیِ تند درافتادن را از میان برده و بی رنگ کرده است؛ آدمیزاد چنان خوب تظاهر می کند به وادادگی و تسلیم شدگی و تن سپردگی،که حتی خود نیز باور می کند که دیگر هیچ هیچ هیچ امیدی نیست؛که البته هست، که به شدت هم هست،که یک لحظه هم  نبوده که نباشد...

ما درمن دانِ صبوری هستیم باش تا کاسه‌ی نازکِ تن صبر بشکند زیر فشار...



          
            داشتم میانگین امتیازاتی که خوانندگان جلد سوم به این کتاب داده‌اند را نگاه می کردم.چهار و هفت دهم از پنج! امتیاز بسیار خوبی نسبت به دو جلد قبلی است و من هم با این میانگین هم نظرم!
جلد سوم  داستان‌های دارد که باعث می شود با صدای بلند بخندید یعنی چند گام از جلد اول و دوم جلوتر است و پیشرفت کرده است.اگر در دو جلد قبلی یک لبخند ملیح روی لبتان بودید حالا علاوه بر نمایش دندان،صدای خنده‌ی شما هم بلند می شود و این موفقیت کمی برای یک کتاب طنز نیست.
طنز امیر علی سخیف نیست و موقعیت‌هایی که ما به گونه ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی خودمان درک کردیم،به صورت اغراق آمیز بازگویی می کند و توجه خواننده را به نکات جالبی در سبک زندگی افراد جلب می کند.
برای دو جلد قبلی امتیاز ۳ را مناسب دیدم اما امتیاز کمتر از ۴ برای جلد چهارم جفاست!  ممنون از نویسنده که با جلد سوم لحظات شادی را برایم رقم زد. یادم رفت یک نکته ای را بگویم.شاید علت موفقیت جلد چهارم  این باشد که شخصیت پردازی افراد در دو جلد قبلی کامل شده و کامل در ذهن خواننده نشسته است و ما کاملا می دانیم جمشید خان و مهران و آذرخانم و...که هستند.
به هر دلیل ،خروجی جلد سوم از دو جلد قبل بهتر بود.
حتما بخوانید
          
            در جلد دوم همان حرف‌‌های مفصلی که از هدف نویسنده برای نگارش کتاب در جلد اول گفتم را تکرار می کنم. البته نه اینجا، اگر مایلید در همان یادداشت جلد اول بخوانیدش.
در این جلد  مقدمه ای از منصور ضابطیان و محمد صوفی را خواهیم خواهیم خواند و بعد وارد جهان داستان‌های کتاب می شویم.
از نظر امتیاز  و کیفیت اثر،جلد دوم هم فرزند خلف جلد اول به حساب آمده و همان راه را ادامه داده.هر تازه‌ای نیست. اما در مورد مقدمه ها می توانم بگویم.
ضابطیان می گوید: در منزل مسعود فروتن جمه بودیم و امیر علی به واسطه او به ما معرفی شد اوایل  جدی‌اش نگرفتم و فکر کردم از آن عشق نویسندگی‌های نوپاست ولی وقتی رفت و یک متن نوشت  آنقدر خوب نوشت که شک کردم کار خودش باشد و گمان بردم اثر یک نویسنده‌ی حرفه‌ای است.باز هم به او سفارش کار دادم و دیدم سخت می نویسد ولی خوب می نویسد!
نوشتن او شبیه زایمان زنی است که یک جنین پنج کیلو و چهارصد در شکم دارد!

این جمله ضابطیان را کاملا درک کردم.نوشتن امیر علی  و زبان داستانش دقیقا با این توصیف برایم عینی شد! و در آخر هم ضابطیان گفت طول نکشید که امیر علی یکی از ما رادیو هفتی‌ها شد!
محمد صوفی هم شروع جالبی در مقدمه دارد:این دومین مقدمه است چون امیر علی اولی را گم کرده است! اگر جلد اول را خوانده باشید می دانید که یکی از خصوصیات امیر علی کتاب بی نظمی است که گویا نویسنده هم عینا همان ویژگی را دارد.در ادامه صوفی ،نبویان را جوان آرام و ساکتی توصیف کرده که با این تصویر همه را گول زده بلکه او یک شیطان سر به زیر است!
این جلد هم برای رفع خستگی و آزاد سازی ذهن و فکر کاربردی است و به یکنواختی  حال و احوال و احیانا کسالت‌‌های روزمره، موجی می اندازد و نسیمی می وزاند! 



          
            امیر علی نبویان در  مقدمه نوشته است برایش جالب بوده علت  تفاوت آرا و سلایق  اهالی دهه پنجاه و شصت را با هفتاد  بفهمد.اینکه چرا  شکاف بزرگ  بین متولدین این دهه‌ها شکل گرفته است. و بعد هم می‌گوید  دوست دارد این فاصله را کم کند تا این چند نسل به هم نزدیک شده و فضای گفتگو و هم اندیشی داشته باشند. 
در نهایت هم  عنوان کرده اگر مخاطبین دهه هفتادی یا هشتادی با امیر علی احساس نزدیکی کنند،به آنچه می خواسته،رسیده است.
به عبارتی نویسنده در تلاش بوده که ثابت کند این عبارات روشنفکرانه که همدیگر را درک نمی کنیم و نمی فهمیم! زیاد محلی از اعراب ندارد و اگر وارد جزئیات زندگی هر نسل شویم می بینیم که چه قدر شبیه هم هستیم.
به این گزاره  فکر کردم که چطور باخواندن داستان‌های طنز از یک سری  آدم می توان آنها را فهمید. نتیجه این بود که پیدا کردن تشابه در آدم‌های اطرافمان و کشف  شبیه مشکلات ما  و دیدن عادت‌های رفتاری شبیه دور و بری های ما کمک می کند سر تکان دهیم و تایید کنیم که هم دردیم.
و به قول نویسنده تازه باب گفتگو باز می شود.
پس خواننده ‌های جوان عزیز،اگر خواستید این کتاب را بخوانید حتما راستی آزمایی بفرمایید که حرف نویسنده را فهمیده‌‌اید یا نه.چون منِ نگارنده یک دهه شصتی هستم و تقریبا روزگار امیر علی را تجربه کردم.
کتاب سی داستان کوتاه طنز دارد که ابتدا در برنامه رادیو هفت خوانده شد و سپس به شکل کتاب در آمد.
متن کتاب کمی سخت خوان است.نه این ادبی باشد یا خیلی واژگان غریبه داشته باشد ،بلکه نحوه‌ی گفتن مطالب راست و صاف و مستقیم نیست و پیچیدگی های استعاری و کنایی دارد.
اما وحشت نکنید.فقط گفتم  در جریان باشید.
از هیچ کدام از داستان‌ها از شدت خنده روی زمین نیوفتادم  ولی شخصیت پردازی ها و موقعیت‌های طنز ش  را دوست داشتم.
خلاصه که یک کتاب معمولی بود.برای موافقی که نی خواهید بادی به کله‌تان بخورد و افکار عمیق بیرون بیایید گزینه خوبی است
          
            هر صبح می میریم نوشته‌ی سید احمد بطحایی‌است. تا به حال کتابی از او نخوانده‌ام. این کتاب اولین مواجهه‌ام با دنیایی است که در آسمان داستان ساخته است. دنیایی متعلق به یک زندانی محکوم به مرگ.
کتاب از سه بخش تشکیل شده است.روزگار دوزخ،روزگار برزخ و روزگار دنیا. زبان روایت داستان اول شخص است.احمد جوانی است که در بند سه انتظار اعدام را می کشد. شروعی پر قدرت و کِشَنده، هر مخاطبی به دنبال فهم چرایی ماجراست. حال احمد خوب نیست.مشخص است دنیا را در حالتی از کلافگی در حالتی بین خواب و بیداری می بیند. برای رهایی از دیوارهای زندان پرنده‌ی خیالش را رها می کند  تا هرکجا از خاطراتش که می خواهد وقت بگذراند.
چیدمان واژگان و نحوه روایت گسسته، به خواننده نوید یک معما را می دهد.کم کم آدم‌های زندگی احمد را می شناسیم ولی هنوز تا یافتن چرایی حضور او در زندان راهی طولانی در پیش است.
روزگار برزخ طولانی ترین بخش کتاب است.مریم،خاله،بابا،نادر،نسیم و مکان‌ها و افراد فرعی دیگر نیز وارد داستان شده ‌اند.هرکدام پشت پرده‌ای از مه و خواننده چشم انتظار کشف حقیقت.
در این میان حال بد احمد در رفتارهای او و هم بندی‌هایش معلوم است.اتفاقات متعددی رخ می‌دهد. هم بندی هم جایی گوشه ذهن خواننده جا باز می کنند.زندان‌بانها،سلول انفرادی و حتی ترکهای روی دیوارهای بند هم به واسطه بیان بطحایی برای مخاطب مهم می شوند. 
ریتم شروع داستان مناسب است ولی امان از ریتم کشف حقیقت و پرده‌برداری از واقعیت و گره های داستانی! نویسنده به جدی ترین حالت ممکن گره گشایی ماجرا را کش می دهد! اینجاست که ذهن پر از کد و نشانه‌ی خواننده، که منتظر است جایی استفاده از نشان‌هها را برای گره گشایی ماجرا ببیند،خسته می شود!
بدترین اتفاق برای یک خواننده، این است که حس کند نویسنده او را به بازی گرفته است. به خواننده که وقت و احساس و دقتش را به کتاب داده است گویی توهین می‌شود.
به عنوان خواننده دلم می خواست در بخش دوم فریاد بزنم که "لعنتی تمامش کن! چه قدر معطل می کنی؟ جرم چه بوده؟ مجرم چرا مرتکب آن شده؟ بگو .من ناسلامتی خیلی وقت است دنبالت می کنم تا بفهمم"
و‌علاوه بر موارد بالا در بخش دوم داستانی موازی  درباره‌ی ابراهیم و اسماعیل هم به کار اضافه می شود. بالاخره به روزگار دنیا رسیدم. به صورت قطره چکانی و نه شفاف و دلخواه !ماجرا را فهمیدم. ولی هنوز یک دنیا سوال داشتم و تشنه‌ی دانستن بودم.
و متاسفانه داستانی که هنوز کلی چرایی معلوم نشده داشت با یک پایان بندی افتضاح ،تمام شد! پایان بندی به کمک داستان فرعی ابراهیم و اسماعیل.
اینطور کتاب‌ها علاوه بر تلخی ذاتی موضوع ،تلخی مضاعفی هم برای مخاطب به جا می گذرانند و آن هم متوجه نشدن حرف و درون‌مایه اصلی کتاب است که لذت خوانش کتاب را ،لذت همراهی با ویژگی های مثبت کتاب را ، حیف و میل می کند.
همین!
این بود ماجرای کتابی که دوستش نداشتم و قابل توصیه نمی دانم.