یادداشت راضیه بابایی

         بار اول که آتش بدون دود را خواندم چنان به جانم نشست که مزه‌ی حال خوبش از یادم نمی‌رود. شوخی شوخی اولین صفحات کتاب را ورق زدم تا ببینم این کتاب سه جلدی ارزش خواندن دارد یا نه. نمک‌گیر گالان اوجا و سولماز اوچی شدم. ..نوروز ۱۴۰۱ بود به گمانم. سه کتاب اول را در همان تعطیلات خواندم. کتاب از دستم نمی‌افتاد. چه لذتی داشت خواندن از ترکمن‌های صحرانشین و دست به تفنگ  و چه پایان دلچسبی.

پس از آن دنبال فرصت بودم که دو کتاب بعدی را بخوانم اما نشد تا امسال که به مدد یک گروه همخوانی قصد کردم بخوانم. دوباره و با سرعت بیشتر  جلد اول از مجموعه سه جلدی را مرور کردم تا اسامی آدم‌ها و روابط‌شان یادم بیاید. چون از قصه خبر داشتم هیجان بار اول را تجربه نکردم و با دیدی واقعی‌تر با آتش بدون دود مواجه شدم. دیالوگ‌ها و شخصیت پردازی ها همچنان درخشان بود اما زیاده گویی و صحبت‌های طولانی افراد خسته‌ام کرد. خیلی وقایع را می‌شد سریع رد کرد و چیزی از داستان از دست نداد.   گفتگوها  می‌شد کوتاه‌تر باشد. به هرحال مثل دفعه اول غرق لذت نشدم.
باید اعتراف کنم ابراهیمی دیالوگ نویس قهاری است. خلق این آدم‌ها و این حرف‌ها با این دقت و زیبایی ساده نیست و جز ویژگی‌های قلم اوست. باید خود را برای جلد دوم آماده کنم امیدوارم به زیبایی داستان جلد اول  باشد.

کتاب را به همه کتاب‌خوان‌ها توصیه می‌کنم با خیال راحت از این قصه لذت ببرید.
      
533

47

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.