یادداشت راضیه بابایی

        فروپاشی

گور به گور را آدم‌های بزرگ ادبیاتی پیشنهاد کردند. در رثای این کتاب حرف‌ها زده شد تا بالاخره دو سال پیش خریدمش. دو سال هم طول کشید که نوبت به خواندنش رسید.
با شوق مقدمه‌ نجف دریابندری را خواندم و درون عبارات کتاب شیرجه زدم. اما به جای آنکه در داستان غوطه‌‌ور شوم به زمینِ سفتِ فرم داستان برخورد کردم.
یکی از پیچیده‌ترین شیوه‌های روایت داستانی روبرویم سبز شد. هرچه بیشتر جلو می‌رفتم در تعلیق بیشتری فرو می‌رفتم.
فصول کوتاه کتاب با راویان اول شخص متفاوت که گاهی تبدیل به روایت سیال ذهن می‌شد. نویسنده به هیچ وجه تعهدی به دادن اطلاعات به مخاطب ندارد. انگار خواننده هم آدم‌ها را می‌شناسد. او فقط حرف‌ها، فکرهای درهم و برهم و وقایع را برای ما می‌گوید.
دقیق یادم نیست تا صفحه‌ی چند داستان در این نادانی دست و پا می‌زدم. گمان کنم بعد از ۶۰، ۷۰ صفحه دستگیرم شد در جهان داستان چه خبر است.
رفتارهای عجیب، دل نگرانی‌ آدم‌ها و کشف نسبت آنها با هم، داستان را از زیر پرده مه بیرون می‌آورد. آنجاست که خواننده نمک‌گیر تعلیق پر قدرت خط اصلی داستان می‌شود و ادامه می‌دهد تا انتهای ماجرای مسافران گاری را متوجه شود. یک سوم پایانی مسیر لایه‌های عمیق داستان، علت و معلول‌ها روشن می‌شود.
گور به گور داستان معناگرا است که آدم‌های آن گاه دیوانه و گاه عاقل‌اند. منحنی زمان داستان  زیاد دستکاری نشده است. نویسنده در ذهن شخصیت‌ها می‌چرخد و از زوایای مختلف به دنیا نگاه می‌اندازد.

❌❌خطر افشا

گاری این داستان را انسی راهبری می‌کند. نمادی از خانواده باندرن. آنها جسد متعفن مادری را حمل می‌کنند که علی‌رغم احساسات درونی در زندگی انسی مانده است ولی روح و عشق را از زندگی مردش دریغ کرده  و ماندن در این وضعیت فرزندانش را مستعد آسیب‌های روانی کرده است. جوئل نتیجه جدایی روح مادر از زندگی است. کسی که پا در گاری انسی نمی‌گذارد.پدری که در دورنگی و رندی و ریا همتا ندارد. یک راوی غیر قابل اعتماد که رفته رفته مخاطب از او منزجر می‌گردد‌. او افسار این زندگی پریشان را به ناکجا می‌کشد. فرزندان دست بسته و مطیع انسی، دردهای خود را انکار می‌کنند. در کنار هم هستند ولی فرسنگ‌ها از هم فاصله دارند. دارل و وردمن سکوت می‌کنند، دیویی در تنهایی مشکلش را چاره می‌کند، کش خود را در کار غرق کرده و پدر با تصمیمی نابجا به او آسیب می‌زند و در نهایت جوئل که سالهاست از پدر فراری است و تنها رشته محبت به مادر را حفظ کرده است.
ادی می‌پوسد و در این مسیر از هم می‌پاشد. انتهای داستان تکان دهنده است و این فرزندان طعم ترد و تحقیر را می‌چشند و چشم انداز روشنی برای هیچ کدام از آنها متصور نیست.
توصیه می‌کنم این کتاب را مخاطب بزرگسال پر‌حوصله بخواند.  خوانش و فهم کتاب راحت نیست اما بعد از رسیدن به انتهای کتاب، نویسنده را تحسین خواهید کرد. امتیاز کتاب ۴ از ۵

#معرفی_کتاب
#گور_به_گور
#عسل_گلچین
#ویلیام_فاکنر
#نشر_چشمه

https://eitaa.com/vazhband
      
53

9

(0/1000)

نظرات

منم با جون کندن خوندنمش . این‌که راوی مدام تغیر میکرد خیلی گیج کننده بود 
1

0

عمدا و به قصد اذیت خواننده این طور نوشته بود😅 

0