یادداشت‌های نرگس🐚 (63)

نرگس🐚

نرگس🐚

1404/1/24

📹 درد اها
          📹 درد اهالی فوعه با این چند بند مداحی آقای مطیعی گره خورده: "جرم ما اينجا، عشق مولا بود / اين نه جرم ما، جرم زهرا بود/.../محاسنم به خون سر خضاب شه؛ فدا سرت /.../ حُب علی تقاصش اینه / دلم خوشه آقام می‌بینه..." 
📹  جمیل الشیخ، دانشجوی اهل فوعه (منطقه شیعه‌نشین سوریه) است که در ابتدای بحران‌های سال ۲۰۱۱ سوریه، از ایران به وطنش باز می‌گردد و با شبکه العالم وارد همکاری می‌شود. خاص بودن تجربیات این سوژه بدلیل حضور او در محاصره فوعه و ارسال گزارش از منطقه محاصره شده است.
📹 این کتاب را خیلی اتفاقی در نمایشگاه کتاب سال ۱۴۰۳ دیدم و، بدلیل رشته تحصیلی و علایقم به حوزه رسانه، خریدمش. از آن موقع تا الان خواندنش را به تاخیر انداخته بودم چون دل خوشی از این ژانر خصوصا از نوع تالیفیش نداشتم. اما به جرات می‌توانم بگویم جزو بهترین زندگی‌نامه‌هایی بود که از نوجوانی تا الان خوانده‌ام. 
📹 ادبیات نویسنده خیلی روان بود. مشخصا نویسنده تلاش کرده بود فقط شنونده باشد، سوگیری‌اش را کاهش بدهد و کمترین دست را در خاطرات سوژه ببرد.
البته گاهی نکاتی در پاورقی ذکر می‌شد که به نظرم بجا و مناسب بود.
📹 کتاب، علاوه بر مقدمه نویسنده، شامل ۵ بخش است. در این ۵ بخش ما از تولد سوژه را داریم تا لحظه‌ای که، به اجبار، از فوعه خارج می‌شوند.
📹 همانطور که برای خواندن و فهمیدن این کتاب نیازی به دانش عمیقی از مسائل سوریه ندارید، صرفا به این کتاب هم نمی‌توانید به عنوان یک کتاب جامع از مسائل سوریه و منطقه تکیه کنید.
📹 آیا کتاب را به نوجوانان زیر ۱۵سال توصیه می‌کنم؟ خیر! به نوجوان ۱۵ تا ۱۸ سال چی؟ بستگی به مخاطب دارد.
📹 در نهایت کتاب را به راحتی و در زمان کوتاهی خواندم. همراه با جمیل الشیخ و خانواده‌اش گریه کردم، حرص خوردم، خندیدم، ترسیدم و حقیقتا با آنها زندگی کردم. امیدوارم هر کجا هستند، خداوند حافظ آنها باشد و روزی بی هیچ ترس و نگرانی به وطن خود برگردند.
        

17

نرگس🐚

نرگس🐚

1404/1/13

🧙‍♂️ گاهی
          🧙‍♂️ گاهی هنگام مطالعه بعضی کتاب‌ها، احساس می‌کنم تمام مشکلاتم حل شده‌اند و شادترین انسان جهانم. در این یک ماه که به چشمانم اجازه دادم کلمات تالکین، به زبان خودش، را بنوشند؛ بی‌شک خوشبخت‌ترین موجود عالم بودم.
🧙‍♂️ متن کتاب (برای افراد با دانش انگلیسی متوسط به بالا)، روان و شیرین است. اصلا می‌توانی روی جملات موج‌سواری کنی.
🧙‍♂️مدل ادبیات تالکین و زاویه‌دیدِ روایتی که استفاده می‌کند، سنتی است. یعنی یک راوی مجزا از شخصیت‌ها وجود دارد، مستقیم با خواننده هم‌کلام می‌شود و خواننده را مخاطب قرار می‌دهد. امروزه کمتر از این سبک استفاده می‌شود. اساتیدی که من پیش آنها نویسندگی را یادگرفتم، این سبک را نمی‌پسندیدند. اما به نظر من اگر درست اجرا بشود، شیرین‌ترین حالت روایت و تجلی حقیقی قصه‌گویی است. این مدت احساس می‌کردم تالکین پدربزرگم است و می‌خواهد خاطرات دوران جوانی‌اش را برایم بگوید!

🧙‍♂️ و اما درمورد خود کتاب: ابتدا باید بدانید که تالکین در زمان حیات خود، یک جهان فانتزی کامل خلق کرد. جهانی که روز اول خلقت، انواع نژاد و خطوط و زبان، سرزمین های متعدد و افتان و خیزان دارد. جهانی با تاریخچه کامل و دقیق. بعدا یک پست مفصل خواهم نوشت. ان‌شاالله.
🧙‍♂️ داستان هابیت، یکی از ماجراهای مهم این جهان است. سال‌هاست که از فروپاشی حکومت باشکوه دورف‌ها در اره‌بور می‌گذرد. اتفاقات شومی آرام آرام در حال وقوع است که به چشم هر کسی نمی‌آید. سیاهی‌هایی که قبلا شکست خورده بودند، در حال بازگشت هستند. در این میان شاهزاده دورف‌ها، ثورین سپر بلوطی، قصد بازپس‌گیری سرزمین خود را می‌کند. گروهی از دورف‌ها آماده می‌شوند تا خانه و ثروت خود را با کمک جادوگر معروفی به نام گَندالف پس بگیرند. اما این گروه یک نیرو کم دارد. یک عیار.
اینجاست که هابیت جوان ما وارد داستان می‌شود. (هرچند که خودش هم اوائل داستان از این اتفاق خبر ندارد) هابیتی که دلبسته زندگی آسوده خود است. نه از آنچه در جهان می‌گذرد خبر دارد، نه می‌داند عیاری چیست. این داستان، ماجرای هابیتی به نام بیلبو بَگینز است که یک قهرمان شد. این کتاب را باید قبل از سه‌گانه ارباب‌حلقه‌ها بخوانید. بهترین حالت این است که این کتاب را پیش از هر کتابی دیگری که تالکین درمورد این جهان نوشته بخوانید.
🧙‍♂️ عاشقانه شعر The Misty Mountains را دوست دارم. اکیدا توصیه می‌کنم برید در یوتیوب/اسپاتیفای و کاور Geoff Castellucci از این شعر رو گوش بدید.
🧙‍♂️ خلاصه که اگر زبان انگلیسی‌تان خوب است و می‌خواهید حالتان با خواندن کتابی خوب شود، اوصیکم!
🧙‍♂️ یادداشتی هم برای نسخه فارسی نوشته‌ام (از بخش یادداشت‌های صفحه می‌تونید پیداش کنید) که کمی با این یکی متفاوت است. خواندنش بد نیست، خصوصا برای دوستداران فیلم‌های این مجموعه :)
        

14

نرگس🐚

نرگس🐚

1404/1/13

ویدئو در بهخوان
          🧙‍♂️ نتیجه تمام آنچه در ادامه خواهم گفت، این است: تالکین را بخوانید، نه با چشم سر بلکه با دل و جان. خواندش اما و اگر ندارد.
تالکین نیازی به اضافه‌گویی و تعریفات من ندارد. خودش آنقدر بزرگ است که فقط نامش برای خرید یک کامیون کتاب کافی است. اما اجازه بدهید چند خط در مورد این کتاب بنوسیم.
🧙‍♂️ ابتدا باید بدانید که تالکین در زمان حیات خود، یک جهان فانتزی کامل خلق کرد. جهانی که روز اول خلقت، انواع نژاد و خطوط و زبان، سرزمین های متعدد و افتان و خیزان دارد. جهانی با تاریخچه کامل و دقیق. بعدا یک پست مفصل خواهم نوشت. ان‌شاالله.
🧙‍♂️ داستان هابیت، یکی از ماجراهای مهم این جهان است. سال‌هاست که از فروپاشی حکومت باشکوه دورف‌ها در اره‌بور می‌گذرد. اتفاقات شومی آرام آرام در حال وقوع است که به چشم هر کسی نمی‌آید. سیاهی‌هایی که قبلا شکست خورده بودند، در حال بازگشت هستند. در این میان، شاهزاده دورف‌ها، ثورین سپر بلوطی، قصد بازپس‌گیری سرزمین خود را می‌کند. گروهی از دورف‌ها آماده می‌شوند تا خانه و ثروت خود را با کمک جادوگر معروفی به نام گَندالف پس بگیرند. اما این گروه یک نیرو کم دارد. یک عیار.
اینجاست که هابیت جوان ما وارد داستان می‌شود. (هرچند که خودش هم اوائل داستان از این اتفاق خبر ندارد) هابیتی که دلبسته زندگی آسوده خود است. نه از آنچه در جهان می‌گذرد خبر دارد، نه می‌داند عیاری چیست. این داستان، ماجرای هابیتی به نام بیلبو بَگینز است که یک قهرمان شد. این کتاب را باید قبل از سه‌گانه ارباب‌حلقه‌ها بخوانید. بهترین حالت این است که این کتاب را پیش از هر کتابی دیگری که تالکین درمورد این جهان نوشته بخوانید.

⚠️️بخش بعدی یادداشت یک کوچولو اسپویل دارد و مخصوص عاشقان سینما و فیلم‌های این اثر است.
🧙‍♂️یکی از تفاوت های بزرگ کتاب و سه‌گانه سینمایی هابیت، نوع پرداخت به شخصیت ثورین است. ثورین در کتاب آنقدری مرکز توجه نیست که در فیلم نورافکن رویش روشن شده. اما همانقدر هم که ازش صحبت شده، رهبری با کفایت و کمالات نشان داده می‌شود. برعکس فیلم، ثورین مشکل کنترل خشم ندارد. صبور و دقیق است. در لحظه حمله ارتش آزوگ، از همان ابتدا گروهش را به میدان نبرد می‌برد و مانند فیلم، درگیری‌های دراماتیک ندارد.
هرچند تو فیلم‌ها هم دوست داشتنی است و صحنه مرگش، از دراماتیک‌ترین سکانس‌های سینما است؛ اما کتاب بازنمایی بسیار بسیار مثبت و سفیدتری از او دارد.
🧙‍♂️ برعکس، کاراکتر بیلبو تقریبا عالی درآمده. هرچند کمی روی شجاعت و سرعت تغییر و تحولاتش غلو سینمایی شده.
تفاوت‌های دیگری هم وجود دارد اما در کل اقتباس‌های سینمایی هابیت و ارباب حلقه ها جزو بهترین فیلمهای سینمایی جهان است.🤌
🧙‍♂️ این ترجمه (رضا علیزاده از نشر روزنه) جزو بهترین ترجمه‌های فارسی تاریخ است. روان، زیبا و دقیق.
این کتاب را در نوجوانی خواندم و اخیرا کتاب زبان اصلی، چاپ خود انتشارات تالکین، را بازخوانی کردم.
🧙‍♂️ این متن را اینجا تمام می‌کنم. یک یادداشت هم برای نسخه زبان اصلی نوشته‌ام که کمی با این یادداشت متفاوت خواهد بود. (از بخش یادداشت‌های صفحه می‌تونید پیداش کنید) آن را هم بخوانید بدک نیست ؛)
        

8

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/12/19

          🧳 این کتاب شامل ۱۵ ناداستان از تجربیات زیسته نویسنده در سفرهایش است. هر کدام در دلش روحیات و اعتقادات نویسنده را به ما نشان می‌دهد.
🧳 از بین این ۱۵ روایت، ۴تایشان را خیلی خیلی دوستداشتم. با خواندنشان هم‌زمان اشک ریختم و خندیدم. (روایت اول، دوم، سوم و دوازدهم). ۲تا از روایت‌ها هم برای بسیار قابل تامل و جالب بودند. دوستدارم بیشتر درموردشان فکر کنم. (روایت دهم و پانزدهم). بقیه را دوست نداشتم.
🧳 قلم نویسنده برایم شیوا دوست‌داشتنی بود.
🧳 بیش‌ از نصف روایت‌های کتاب را دوست نداشتم. چرا؟ شاید  چون سوگیری، زاویه دید و یا اصلا دغدغه نویسنده را نمی‌پسندیدم. روایت‌ها را می‌خواندم چون می‌خواهم جهان را با عینک‌های متعددی ببینم. دوستدارم به POVای‌های متعددی  اجازه بدهم که حرفشان را برایم بزنند. شاید عجیب باشد وقتی می‌گویم با وجود این شیفتگی که نسبت به فرهنگ‌ها و نگاه‌های متفاوت دارم، آدمی نیستم که هر نگاه و حرفی را محترم بشمارم. اهل دعوا گرفتن نیستم. به هر اعتقادی اجازه می‌دهم برایم خودنمایی کند، اما به خودم یاد داده‌ام هر نظر و نگاهی محترم نیست. همین باعث شد روایات را دانه‌دانه بخوانم اما درنهایت از ۹تایشان به هیچ عنوان لذت نبرم. نمی‌دانم چرا این همه حرف زدم و نوشتم‌. می‌توانستم خلاصه بگویم ۹تا روایت را دوست نداشتم. به گمانم دلم برای نوشتن تنگ شده... بگذریم.
🧳 از خانم الیاسی متشکرم. خواندن کتاب‌شان برایم بسیار مفید و تاحدودی لذت‌بخش بود 😊
        

19

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/12/12

          🏛 این کتاب اولین جلد از مجموعه "قهرمانان کوه المپ" و مجموعه‌ای مربوط و در ادامه سری "داستان‌های پرسی جکسون" است.
🏛 شخصیت خود پرسی جکسون در این کتاب حضور ندارد پس اگر کاراکتر خود پرسی رو دوستدارید بدانید و آگاه باشید در این جلد قرار نیست باهاش روبرو شوید.
🏛 پرسی جکسون را دوران راهنمایی صرفا بخاطر محبوبیت زیادش خیلی جسته و گریخته خوانده بودم، همان موقع هم، با وجود علاقه‌ام به داستان‌های اساطیری، خیلی از کتاب خوشم نیامد. قلم نویسنده هیچ ویژگی خاص و تحسین برانگیزی (جز سادگی) ندارد.
🏛 شخصیت سازی و خلق جهان نویسنده پر از ایرادات فنی و محتوایی است. اساسا نویسنده باید چارچوب منطقی و فکت‌های شخصیت‌ها/جهان خود را آرام آرام به مخاطب معرفی کند. اصطلاحا می‌گویند باید با مخاطب قرار‌مدارهای خود را بگذارد و از آن تخطی نکند. این ویژگی در داستان‌های غیرفانتزی هم واجب است چه رسد به  داستان‌های اساطیری و فانتزی. بزرگترین ایراد این مجموعه هم همین موضوع بود. برای مثال شخصیت‌ها ناگهان در آسمان و زمین یک شهر واقعی شروع به مبارزه می‌کردند یا با تاکسی می‌توانستند به میدان نبرد بروند اما هیچ چیز درمورد نسبت مردم عادی با این نیمه‌ایزد‌ها مشخص نمی‌شود. اصلا معلوم نیست مرز جهان اساطیری کجاست و...
🏛 قلم نویسنده بیش از اندازه ساده است. تاحدی باعث می‌شود سرعت خوانش مجموعه برای مخاطب بالا برود اما این سادگی گاهی تنه‌به‌تنه خام بودن می‌زند. برای مثال نویسنده با دم‌دستی‌ترین واژگان و جملات بارها به تکرار یک موضوع بدیهی داستان می‌پردازد. (مثلا ما تا فصل‌های پایانی شاهد تکرار مداوم این موضوع هستیم که جیسون حافظه خود را از دست داده. موضوعی که به اندازه کافی چند فصل اول درموردش صحبت شد)
🏛 کتاب مملو از اتفاقات و پستی‌بلندی بود منتها اتفاقات برای من خیلی جالب یا هیجان‌انگیز نبودند.
🏛 برعکس آثاری مثل هری‌پاتر یا شاهکاری مثل ارباب حلقه‌ها که در هر بازه سنی جذابیت زیادی برای اکثریت افراد دارد، این کتاب به شدت نوجوانانه است. احتمالا بچه‌های ۱۲-۱۳ ساله خیلی باهاش کیف بکنند اما بعد از این سن جذابیتش را از دست می‌دهد.
🏛 بعید است که جلدهای بعدی را بخوانم.
        

16

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/9/24

          📱این کتاب در ۶ فصل بدنبال مطالعه پدیده اینفلوئنسری به مثابه یک صنعت تمام و کمال است.
📱 خواندن کتاب رو به دانشجوهای رشته ارتباطات و رسانه توصیه می‌کنم.
📱کتاب از بحران‌های اقتصادی قرن جدید شروع و تا اتفاقات سال‌های اخیر (۲۰۲۱) پیش می‌آد و فرآیند شکل‌گیری و تغییر این صنعت رو بررسی می‌کنه.
📱 نویسنده بسیار تلاش کرده تا یک دید غیرجانبدارانه داشته باشه و وقایع، نظرات، عقاید و ... بازیگران کلیدی این صنعت رو بیان کنه.
📱 از قسمت گزارش پیشرفت کتاب در صفحه من، می‌تونید به نکات مهم و خلاصه‌های هر فصل دسترسی پیدا کنید.
📱دوستداشتم بعضی جاها توضیحات بیشتر و عمیق‌تر باشه و ابعاد فرهنگی و اجتماعی این صنعت بر روی مخاطبان عادی بیشتر بررسی بشه بخاطر همین ۴.۵ دادم.
📱ترجمه کتاب روان و قابل فهم بود. سرعت ترجمه و چاپ بالا، به امثال من برای مطالعه مقالات دست اول جهان خیلی کمک می‌کنه و نسل روشن همیشه پرچمدار این کار بوده.
📱طراحی جلد واقعا متناسب با محتواست
📱ایده گذاشتن یک QR کد برای دسترسی به منابع رو خیلی خیلی پسندیدم. اینکه کاغذهای زیادی صرف نوشتن منابعی بشه که اکثریت افراد نمی‌خونن رو اصلا دوست ندارم. اینطوری هم قیمت کتاب پایین می‌آد، هم سبک می‌شه و  هر کسی هم واقعا علاقه به پیگیری و بررسی منابع داشته باشه، می‌تونه دسترسی سریع و همیشگی بهشون داشته باشه.
        

29

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/9/17

          این یادداشت از ۲ بخش تشکیل شده.
بخش اول: آنچه من می‌گویم
بخش دوم: آنچه کتاب می‌گوید.

بخش اول:
تعداد کسانی که خواندن خاطرات این کتاب پاهایشان را سرد و موهایشان سیخ نکند، احتمالأ به 10% هم نمی‌رسد.
اما خواندنش برای من، طور دیگری سخت بود. برای منِ نرگس. برای این دخترِ تک‌فرزند. برای این  مسلمانِ شیعه. برای این ایرانیِ پایتخت نشین.
برای دهه هشتادی که درس و کارش بجا و تفریحش مهیا است. کله‌اش گنده شده و تا ارزن دانشی می‌آموزد، هنوز وارد مخش نشده، مشت‌مشت انتقاد حواله این و آن می‌کند. آخرش هم لطف می‌کند و در پی‌نوشت ذکر می‌کند: "همه این نوازش‌ها را از سر دلسوزی برای مملکت و انقلابی که به آن ایمان آوردم، نثار ایکس و ایگرگ کردم"
تمام شجاعتم را جمع کردم تا بگویم برای تمام دختران ایرانی، خواندن این کتاب سخت خواهد بود. نه فقط برای نسل هفتاد و هشتاد و نود که با شنیدن صدای رعد‌وبرق پناه نمی‌گیرند؛ بلکه برای همگی که سختی زیاد کشیده‌اند اما خیلی سختی‌ها را، به لطف خدا  نشناخته‌اند. مردمان اینجا جنگ دیده‌اند اما این کتاب برای اکثرشان غریبه خواهد بود.
اینجا مردانش برای دفاع از دختر غریبه چاقو می‌خورند. اینجا هزار دروغ و تهمت می‌بافند تا همه را از سبز و خاکی پوش‌ها بترسانند. اما یونیفرم‌پوش‌هایش، هر روز ذکر "صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری" می‌خوانند (کاش دخترانش هم می‌دانستند). اینجا چریک زن بودن آنقدر استثنائی است که داستانشان را باید مانند افسانه‌ها، سینه به سینه نقل کرد.

اجازه بدهید بی‌لکنت بگویم که با واژگان این کتاب در جنگم.
در اوج نوجوانی لشکری را دیدم که برای خانواده‌های داعش دیو‌صفت خانه و کاشانه ساخت تا حرمتشان شکست نشود. حالا چطور به نوجوان درونم بگویم تجاوزهای گروهی به زنان دشمن برای لیدی‌های فلان دیار و جنتلمن‌های بیسار مملکت پذیرفته شده است؟ چطور باید قبول کند این چیزها برای دیگر مردم جنگ دیده عادی است؟
لطفا صبوری کنید تا اعترافی کنم. اعتراف می‌کنم که تنها صدای ضعیف فمنیستی درونم، با خواندن این کتاب خفه شد. تقریبا هر آنچه تاحالا گفتم، روزی برایم عیب بود و امتیاز منفی.حالا اما اینطور نیست. چه بود و چه شدش بماند برای بعدا...

بخش دوم: کتاب رو دوست‌داشتم و دوست‌نداشتم‌. مهمتر از هر چیزی خوندنش برام ضروری بود. خوشحالم خوندمش و خوشحالم که تموم شد.
مشکل اساسیم، پشت سر هم قطار کردن خاطرات بود. متوجه نظمی که خانم آلکسیویچ با سوالات و چیدمانش به خاطرات داده هستم ولی به‌نظرم بعد از مدتی خیلی خسته‌کننده می‌شه. خصوصا برای کتابی با این حجم واقعا مناسب نیست.
البته با توجه به ژورنالیست بودن ایشون، سال چاپ کتاب، هدف و نیت ایشون؛ تاحدودی قابل فهم و انتظار هست این فرم. ولی خب تاثیرگذاری کتاب خصوصا برای مردم عصر دیجیتال که مطالب رو فست‌فودی و اسنکی می‌پسندن، قطعا کاهش پیدا می‌کنه. :):
روایتی که اول کتاب از خودشون و پروسه جمع‌آوری خاطرات نوشته بودن رو بیشتر از باقی کتاب دوستداشتم.
        

15

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/7/25

📚 کتاب از
          📚 کتاب از زبان چند شخصیت متفاوت (که دو تا از آنها شخصیت‌های اصلی هستند) در دو بازه زمانی مختلف روایت می‌شود.
📚 پردازش نویسنده به ۲ شخصیت دختر با دو زندگی کاملا متفاوت را خیلی دوستداشتم. وجه اشتراکی که ناگهان بین این دو پیدا می‌شود و آنها را، در جوانیِ یکی و کهنسالی دیگری، به همدیگر پیوند می دهد؛ ایده اصلی ماجرا بود که بسیار زیبا  و تمیز درآمده بود.
📚 عشق به مطالعه و کتاب در میان تک‌تک کلمات این کتاب موج می‌زد. توصیفات اودیل از کتابخانه، سیستم کتابداری و قصه‌ها، رویایی‌ترین (و حقیقی‌ترین) توصیفاتی بود که تابحال درمورد کتابخوانی و کتابخانه خوانده بودم♥️
📚 پرداختن به مسئله جنگ جهانی با یک دید زنانه/دخترانه را بسیار دوستداشتم و با آن ارتباط برقرار می‌کردم.
📚 معتقد نیستم که این کتاب را به تنهایی بتوانیم جزو کتاب‌هایی حساب کنیم که با نیت عادی سازی جنایات رژیم صهیونیستی و مظلوم‌نمایی یهودیت نوشته شده اما متوجه این موضوع هستم که در یک بستر تحت سیطره فرهنگ کاپیتالیستی-صهیونیستی کاملا این اتفاق رخ می‌دهد چون زمینه‌ها آماده و آثار هنری نظام‌یافته‌ای برای این هدف ساخته شده.
اما کتاب با جهت‌گیری قابل قبول و مورد انتظاری به بیان مواردی پرداخت که در اسناد تاریخی کتبی و شفاهی یافت می‌شود. (البته بازهم متوجه سیطره و تسلط صهیونیسم بر این اسناد و سانسور  و محدودیت تحقیق شدید در این مورد هستم)
📚 ۱ستاره بابت برخی موارد سلیقه‌ای در محتوا کم کردم و البته بخاطر این نکته که گاها اوج احساس خشم برخی شخصیت‌ها خوب در نیامده بود و خیلی کنترل شده بهش پرداخته شده بود.
📚پ.ن: این کتاب را در مترو شروع و در مترو تمام کردم. عکس مربوط به امشب (۲۵ مهرماه ۱۴۰۳) است. چند فصل آخر را درحالی تمام کردم که جای نفس کشیدن هم در مترو نبود چه رسد به سوزن انداختن :)))))
        

14