استخوان خوک و دست های جذامی

استخوان خوک و دست های جذامی

استخوان خوک و دست های جذامی

مصطفی مستور و 1 نفر دیگر
3.5
201 نفر |
39 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

435

خواهم خواند

51

شابک
9789643621971
تعداد صفحات
86
تاریخ انتشار
1399/6/1

توضیحات

        
داستان در آپارتمان هفده طبقه ی خاوران اتفاق مى افتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در یک روز از سر مى گذرانند که نتیجه ی عملکرد بعضى ها تا فرداى آن روز و بعضى ها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مى کشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگیرند اما به خاطر دختر نه ساله شان، درنا، از این کار منصرف مى شوند. الیاس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پیدا مى کند که در سایت بانک خون جهانى، قیمت عضو اهدایى اش را براى پیوند ?? هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فریز» مى  آورد و از آنان پول مى گیرد. در این میان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنایى با سوسن به وى داده شده است برخلاف دیگران، شب ها نزد سوسن صوفى منشانه شعر مى گوید و در نهایت پس از به وجود آمدن یک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى همیشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آینده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسیقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مى آید که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقه ی پانزدهم حل مى کنند و باز به عیش و عشرت جمعى شان مى پردازند.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به استخوان خوک و دست های جذامی

لیست‌های مرتبط به استخوان خوک و دست های جذامی

یادداشت‌ها

          داستان¬هایی که چند روایت را با هم به تصویر می¬کشند بسیار دوست ¬دارم. البته به شرطی که تصویرگریِ قابلِ قبولی داشته باشد. فیلمِ magnolia از این نظر از بهترین فیلم¬هایی است که تا به حال دیده¬¬ام. از مزایایِ چنین نحوه¬یِ روایتی درگیر شدنِ بیشتر با چند شخصیّت و زندگی¬هایِ متفاوت است. –البته باز هم تاکید کنم: در صورتِ تصویرگری و پرداختِ قابلِ قبول-
اما نه تنها از این نظر بلکه روایت و پرداخت به شخصیّت¬ها نیز کِششِ خوبی داشت. پسری که کمی دیوانه است و فلسفه¬بافی می¬کند، اندک سویه¬یِ مذهبی¬اَش شخصیّتش را باورپذیرتر می¬کند. فاحشه¬ای که عاشق و معشوق می¬شود. ژورنالیستِ حرفه¬ایی که هم نگرانِ این¬ست که زَنش در صورتِ جدایی دخترش را از چنگش درآورد و هم چیزهایِ دیگر –بقیّه¬اش را نمی¬گویم، شاید داستان بی¬مزه شود- دو سه نفر که حرفه-شان آدمکُشی است. چند دختر و پسر که پارتی گرفته¬اند، زن و شوهرِ دکتری که درگیرِ بیماریِ فرزندشان و چیزهایی دیگرند، پسری که هم عشقِ عکس هست و هم عکس... همه درگیرِ ایفایِ نقشِ انسانیّتِ خود هستند. جذّابیّت اینگونه روایت¬ها روایت‌هایِ متفاوت آدم¬ها از انسانیّتِ خود است. انسانیّتی که جامعه¬¬یِ بزرگتر و کوچکترِ آدمی –پرگاری که آدمی دورِ خودش می¬کشد- مشخّص می¬کند.
نویسنده¬یِ داستان بیمار نیست. بعضی¬ها تخیّلِ خوبی دارند؛ اما تخیّل¬شان وسعت ندارد. شاید بعضی از دوستان خُرده بگیرند و به «وسعتِ خیال» اشکال بگیرند. شاید این واژه را مصادره کردم؛ اما به جدّ معتقدم نویسنده، آهنگساز، فیلمساز و بسیاری دیگر باید وسعتِ خیال داشته باشد تا دامنه¬یِ مخاطبانش بیشتر شود؛ حال این افزایشِ دامنه¬یِ مخاطبان چه از سرِ رسالت باشد چه از سرِ شهرت.
در کل از بهترین داستان¬هایی بود که خوانده¬¬ام. تجربه¬یِ اگزیستانسیالِ نسبتاً قابلِ قبولی برایم داشت.

تاریخ مطالعۀ کتاب: 15 مهر 94
        

6

          این کتاب مصادف شد با کتاب «توسعه و تضاد» که خیلی گرفتتم، کتاب استاد داتشگاه شهید بهشتی، آقای رفیع پور با وجود اینکه ممکنه از ضعف‌های علمی و استدلالی برخوردار باشه، ولی کتاب هوشمندانه و صد البته خواندنی‌ای هست،‌ درست مثل کتاب آقای مستور.

 ارزشهای مذهبی، معنوی، تواضع، قناعت و ساده‌زیستی... این‌ها کلماتی هستند که افراد و گروه‌هایی آرزوی جهانی شدنش را دارند، چه درست چه غلط، چه مقدس و چه نامقدس، چه کلیشه‌ای و چه جدید و ناب.

نظرات دیگران در مورد باورهای نویسنده من رو به یاد یادداشت «ویرجینیا ولف؟ اسنوب! همینگوی؟ ضدزن! داستایفسکی؟ یهودی‌ستیز!» در «ترجمان» انداخت(۱)، خودم حقیقتش دنبال نگاه بی‌طرفانه و عادلانه زیاد گشتم و هنوز هم می‌گردم و گاهی هم خسته میشم از اینکه نمی‌تونم همه رو راضی نگه دارم و گند می‌زنم به همش، ولی فکر کنم ادوارد سعید و بسیاری دیگر هم به چیزی مثل این اعتقادی ندارند، و نه اینکه نشه بهش نزدیک شد یا نباید دنبالش بود، مسئله تضاد منافعی هست که در طول تاریخ به وجود اومده و میاد و نمیشه به راحتی کنارشون گذاشت، چه برچسب خیر روشون باشه چه برچسب شر.

و اما مهربانی... دفعه‌ای دیگر اگر نابینایی درحال رد شدن از خیابان بود و همه‌ی ما را که عجله داریم به کارهای خیلی مهم‌مان برسیم با قدم‌های کوتاه خودش دیوانه کرد، از ماشین پیاده می‌شوم، دستش را به آرامی می‌گیرم و بهترین گپ ممکن را با او می‌زنم...

اواسط کتاب که تحت تاثیر درونگرایی‌های خاص و تکراری‌ناپذیری دیالوگ‌ها و صحنه‌ها قرار گرفته بودم، متوجه شدم چیزی که یک رمان یا داستان یا کتاب را می‌سازد فقط کلمات نیستند و پشت آن طرح یا تِمی در کار است، حالا این طرح هرچه هست از خودم می‌پرسم اگر بخواهم رمانی با دغدغه‌های جوانان امروزی در سال ۲۰۲۰ نوشته شود که از قضا کلیشه‌ای هم نباشد چه طرح و چه موضوع انسانی دغدغه‌اش خواهد بود و آیا می‌توان با بازنویسی رمان‌ها و قصه‌های گذشته‌های دور و نزدیک به این هدف رسید یا نه؟

آیا مسئله نابرابری خواهد بود، خودانزجاری نیهیلیستی، تغییر شدید و سریع تقاضاها به علت تغییر ارزشها، مسئله ما جوانان چیست؟ ریاکاری و دوز و کلک مذهبیون در پوشش مقدس؟ انسجام اجتماعی و اقتصادی چیست و کجاست و چگونه محقق می‌شود؟

همین چهارخطی که نوشتم رو وقتی دوباره خوندم یقین کردم که باید بیشتر خواند و بیشتر با ایده‌ها و نظرات و زوایای گوناگون قضایا رو به رو شد، نظرات داده شده زیر همین کتاب هم این رو ثابت می‌کنه که هرکس حاضر است چقدر از قوه‌ی خیالش مایه بگذارد و هرکس چگونه این کار را می‌کند.

(۱) : http://tarjomaan.com/neveshtar/9355/
        

2

مهدی

مهدی

1400/11/23

          وقتی این کتابو خوندم که داستان های کوتاه و  چند اثری که مستور ترجه شونو به عهده گرفته بود رو قبل ش خونده بودم؛ واسه همین با سبک و روال ش آشنا بودم.


نویسنده تو این داستان،از برخی داستان های کوتاهی که پیش تر چاپ کرده بود استفاده کرده بود و شخصیت هاشو کنار هم چیده بود. از این کار ش اون موقع خوش م نیومد. یعنی خوش م نیومد از داستانی که داستان چه هاشو پیش تر خونده باشم. ولی الا بعد از چن سال،برام فرق چندانی نمی کنه و عادی شده تقریبن؛ چون از نویسنده های دیگه ای هم چنین رویه رو دیدمو خوندم.



نویسنده تو این داستان ش،یه جورایی می شه گفت تصویر در اختیار می ذاره،البته یه جاهایی به عمق و لایه های درونی داسنک ها و شخصیت هاش می ره،ولی شاید انتظار من خیلی بیش تر از این بود.


یه جاهایی شم به نظرم از مستور بعید بود اون جور شعار دادن برخی شخصیت هاش.

ولی به هر حال من واسه مصطفا مستور خیلی احترام قائل م و جزو نویسنده هایی به حساب می آد که آثار و داستان ها و موضع گیری هاشو دنبال می کنم
        

2